حدود ۱۰ سال قبل، انتخاب هدیه تهرانی به عنوان نایبرئیس بانوان کمیته تایچی در فدراسیون ووشو، اتفاقی سؤالبرانگیز بود که انتقادهایی را هم به دنبال داشت، اما طولی نکشید که مشخص شد هدیه تهرانی سالهای سال است که در این رشته فعالیت میکند و مربی رسمی و تخصصی تایچی است و همین مسئله نیز دلیل انتخاب او بوده است. انتخابی که نهتنها نگاهها را به سمت تایچی جلب کرد که میتوانست بهانه خوبی برای استقبال از این رشته توسط مردم باشد. امروز، اما استفاده از چهرههای شناخته شده در ورزش، هیچ دلیل فنی و اصولی ندارد، بهطوریکه هرازچندگاهی شاهد انتشار خبرهای در خصوص حضور یکی از چهرههای شناخته شده در ورزش هستیم. با این تفاوت که امروز حضور افراد شناخته شده در ورزش بیشتر شبیه به رزومهسازی برای آنهاست تا کمک به این حوزه!
کمتر از سه ماه قبل بود که جامعه ورزش با خبری عجیب مواجه شد؛ انتخاب محمدرضا گلزار به عنوان هیئت رئیسه و همچنین سرپرست تیم ملی پدل ایران! خبری که جامعه ورزش را متحیر و متعجب کرد، اما گویی باید جامعه ورزش به شنیدن این اخبار عادت کند، چراکه به تازگی و طی چند روز اخیر نیز میلاد کیمرام به عنوان مشاور فدراسیون تنیس انتخاب شد و اتفاقاً حکم خود را هم از دستان وزیر ورزش گرفت! وزیری که کاش توضیحی قانعکننده برای این انتخاب مبهم و سؤالبرانگیز داشته باشد!
ورزش ایران مملو از این دست انتصابهای سؤالبرانگیز و غیرقابل توجیه است. انتصابهایی که به نظر میرسد بیشتر جهت رزومهسازی یا براساس بده وبستانهای آقایان است که انجام میشود تا نیازهای موجود. مسئلهای که انتصابهای مسئولان بالارده ورزش طی سالهای اخیرثابت میکند.
انتخاب نفراتی، چون جواد زرینچه و پرویز مظلومی به عنوان اعضای هیئت رئیسه باشگاه استقلال و همچنین انتصاب ابراهیم شکوری به عنوان عضو جدید هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال از جمله انتصابهای سؤال برانگیز است. حال آنکه از بین نفرات نامبرده، جواد زرینجه سابقه درخشانی به عنوان بازیکن دارد و مظلومی نیز یک مربی باتجربه است. با وجود این انتخاب آنها برای حضور در هیئت رئیسه تیمی که مشکلات عدیده مدیریتی و مالی دارد، هیچ توجیه منطقی ندارد. همانطور که انتصاب شکوری به عنوان عضو هیئتمدیره پرسپولیس قابل توجیه و هضم نیست و بیشتر به رزومهسازی برای او میماند. حال چطور ممکن است وقتی نداشتن سابقه مدیریتی، حضور ورزشیها در زمینههای مدیریتی را زیر سؤال میبرد، حضور غیرورزشیهایی، چون بازیگران در این عرصه قابل توجیه و هضم باشد؟!
تردیدی نیست که استفاده از افرادی، چون گلزار، کیمرام یا چهرههای شناخته شده که از آنها به عنوان سلبریتی یاد میشود، جنبههای تبلیغاتی گستردهای داشته باشد، اما بهتر است که از این افراد در همان زمینهای که کارساز هستند (تبلیغات) استفاده کرد، نه بیشتر، چراکه باز کردن پای اینگونه افراد به دلیل شناخته شده بودن به حوزههای مدیریتی و فنی نمیتواند صورت خوشی داشته باشد و کمکی به این حوزه کند، برعکس میتواند به ضرر آن باشد، نه تنها به این دلیل که هیچ تجربه و شناختی در حوزه مدیریت و فنی ورزش ندارند که چند سال دیگر حتی نمیشود به آنها بابت رفت و آمدهای گاه و بیگاهشان به ورزش خرده گرفت، چراکه میتوانند به راحتی حضور به عنوان مشاور یا عضو هیئترئیسه در چند فدراسیون را به عنوان رزومه خود رو کنند، بیتوجه به اینکه آیا حضورشان سودی هم به دنبال داشته یا نه، درست مثل راهی که ابراهیم شکوری در پیش گرفته است!
بازیکن سابق پرسپولیس که به تازگی ۴۰ سالگی را پشت سر گذاشته، اما خیلی زود از زمین بازی به عرصه مدیریتی قدم نهاده تا امروز بیتوجه به آنکه آیا در کارش موفق بوده یا نه، عنوانهایی، چون معاون دبیرکلی فدراسیون فوتبال و همچنین دبیرکلی فدراسیون فوتبال، عضو کمیته فدراسیونهای ایافسی، معاونت باشگاه پرسپولیس، عضو هیئتمدیره و قائممقام باشگاه پیکان و حالا هم عضویت در هیئتمدیره پرسپولیس را در کارنامه و رزومه کاری خود دارد! رزومه پرباری که هیچ کجای آن در خصوص مؤثر بودن یا نبودن شخص نکتهای قید نمیشود، اما تصورش را بکنید که فرداروز چنین رزومهای را یک بازیگر و یک چهره شناخته شده خارج از بدنه ورزش رو کند. آیا با این نوع نگاه و این روند میتوان به موفقیت ورزش در آینده امیدوار بود؟ آیا وقتی افرادی، چون شکوری که از جنس ورزش هستند، نمیتوانند سودی برای آن داشته باشند، نفراتی، چون گلزار و کیمرام میتوانند؟