کد خبر: 466315
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۳
وجوه مشترك شهيد مطهري و علامه مصباح و لزوم رعايت اخلاق انتخاباتي در دور دوم انتخابات در گفت‌وگو‌ي «جوان» با سردارحسن حميدزاده

حميدزاده از دانشجويان فعال و مبارز قبل از انقلاب است كه در دانشگاه علم و صنعت فعاليت داشته و بعد از پيروزي انقلاب نيز با عضويت در گروه منصورون، به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي پيوست.


با توجه به شناخت مفصلي كه شما از پايداري‌ شهيد مطهري در مقابل انحرافات آن زمان داريد بفرماييد كه مبارزات آيت‌الله مصباح در مقابل انحرافات سال‌هاي اخير چه شباهت هايي با مبارزات آن بزرگوار دارد؟
بهترين و كامل‌ترين تعبير را در مورد علامه مصباح يزدي مقام معظم رهبري داشته‌اند. رهبر معظم انقلاب علامه مصباح را مطهري زمان لقب داده‌اند، رهبري فرمودند: اگر ما امروز شهيدمطهري و آيت‌الله طباطبايي را نداريم، جاي خالي آن بزرگواران را آيت‌الله مصباح پوشش داده‌اند. علامه مصباح داراي ويژگي‌هاي ممتازي هستند. البته بايد عرض كنم بزرگ‌ترين ويژگي استاد شهيد مطهري در التقاط‌زدايي از سيستم فكري اسلام ناب بوده است. ايشان كمترين و كوچك‌ترين انحراف و اعوجاجي از اسلام را بر نمي‌تابيد، حتي اگر نزديكان و دوستان ايشان هم اين كار را انجام مي‌دادند به محض مشاهده كوچك‌ترين تخطي، از سوي آنها تذكر مي‌داد و عكس‌العمل نشان مي‌داد. در مقدمه اصول فلسفه و روش رئاليسم استاد شهيد در مورد كتاب «راه طي شده» مهندس بازرگان هم همين رويكرد را پيشه كرده است. در كتاب اسلام‌شناسي دكتر شريعتي هم اينگونه مي‌فرمايند: اين اسلام شناسي نيست، اين اسلام سرايي است كه سوژه يك شعر واقع شده است كه واقعيت ندارد. اين حساسيت فوق‌العاده ايشان نسبت به انحرافات گروه‌ها و افراد را نسبت به اسلام مي‌رساند. اتفاقاً ايشان در همين راه به شهادت رسيد، بعد از نوشتن مقاله علل ماترياليسم در ايران در مقدمه كتاب علل‌گرايش به ماديگرايي، گروهك فرقان كه مظهر التقاط بود ايشان را ترور كردند. شهادت ايشان هم اين پيام را دارد كه چون انقلاب ما انقلاب فرهنگي است و برگرفته از اصول اسلام ناب، اولين شهيد ما هم كسي است كه مظهر تبيين، ‌تبليغ و ترويج اسلام ناب است. علامه مصباح يزدي هم دقيقاً داراي چنين ويژگي‌ها و خصوصيت‌هايي هستند كه در حقيقت اگر شهيد مطهري در قيد حيات بودند همان كاري را انجام مي‌دادند كه علامه مصباح الان در حال انجام آن هستند. چه در دوران سازندگي و چه در دوران اصلاح‌طلبي در برابر افكار جريانات مختلف فكري كه در حلقه كيان گرد هم آمده بودند الان هم مقابله استاد را با اين افكار التقاطي و ديگر جريانات منحرف از جمله جريان انحرافي مي‌بينيم.
به صورت مصداقي يادتان است علامه مصباح چه مخالفت‌هايي را در دوران سازندگي يا اصلاحات صورت مي‌داد؟
ايشان زماني كه تفكر اصلاح‌طلبان اوج گرفته بود و با تكيه بر مباني ليبرالي و پلوراليزم و سكولاريسم قصد استحاله تفكر ناب شيعي را داشت قبل از خطبه‌هاي نماز جمعه تهران در طول چندين سال با ايراد چند ده سخنراني به ايراد و تبيين اين موضوع مهم پرداختند. با مراجعه به سخنراني استاد به عمق بينش و نگرش استاد نسبت به خطراتي كه اسلام ناب را تهديد مي‌كرد، پي مي‌بريم.
شما شناخت كاملي از برخي از تئوري‌پردازان جريان دوم خرداد داريد، به نظر شما استحاله و دگرديسي اين افراد را بايد قبل از روي كارآمدن دولت اصلاحات و در دهه ۶۰ مورد توجه قرار داد يا عكس آن، در نيمه‌هاي دهه ۷۰ بايد عوامل آن را پيدا كرد؟
به صورت كلي نمي‌شود در مورد همه اينها اظهارنظر كرد ولي ريشه‌هاي يك نوع تفكر التقاطي در برخي از اين افراد در دهه ۶۰ قابل مشاهده بود مثلاً آقاي مصطفي تاج‌زاده از اعضاي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب بود. هر بار كه طرفداران سازمان براي پاسخ به سؤالات ايدئولوژيك خود با سازمان مكاتبه يا مراجعه داشتند سازمان با توجه به مبنا و كار تشكيلاتي خود پاسخ‌ها را براساس تفكرات و كتاب‌هاي استاد شهيد مطهري استخراج مي‌كرد، اما مصطفي تاج‌زاده به صورت مشخص با اين مبنا مخالفت مي‌كرد، در همان سال ۵۸ و۵۹ اين اتفاق مي‌افتاد. محسن آرمين يا بهزاد نبوي هم از مخالفان اين كاركرد سازمان مجاهدين انقلاب بودند. نشانه‌هايي از انحرافات اين افراد را در همان سال‌ها مي‌توان جست‌وجو كرد. كار افرادي كه با تفكرات شهيد مطهري در سال ۵۸ مخالفت مي‌كردند ۳۰ سال بعد يعني ۱۳۸۸ به آنجا مي‌رسد كه عليه مباني و اصول انقلاب اسلامي قيام كرده و قصد دارند كودتاي تمام عيار مخملي را در كشور ايجاد مي‌كنند.
شناخت شما از اين افراد به چه سالي برمي‌گردد؟
آقاي بهزاد نبوي قبل از انقلاب با مصطفي شعائيان (كه يكي از عناصر كليدي تفكرات ماركسيستي است) آشنا بود. سابقه مبارزاتي ايشان برگرفته از التقاط چپ است و هم راست. ايشان ابتداً تفكرات التقاطي چپ داشتند و بعد از آن به التقاط راست تمايل پيدا مي‌كند. اينها در همان زمان هم معتقد بودند سازمان مجاهدين انقلاب خودش سازماني است كه به لحاظ سياسي و فكري مستقل است و نيازي نيست كه حضرت امام (ره) در سازمان نماينده‌اي داشته باشند. آنها مي‌گفتند اگر قرار است امام (ره) نماينده‌اي را در سازمان بگمارند بايد با نظر ما اين كار صورت بگيرد. يعني به جاي اعتقاد به ولايت فقيه به ولايت بر فقيه معتقد بودند. حاصل اين تفكرات را در فتنه سال ۸۸ و ۱۸ تير ۷۸ مي‌بينيم.
حتي در جريان حكم اعدام سلمان رشدي، بهزاد نبوي بارها اعلام مي‌كرد كه ما شيعه هستيم اما شيعه تنوري نيستيم، ما با اين حكم مخالفيم. مخالفت‌هاي اين افراد با حضرت امام را مي‌شود در مقاطع و موضوعات مختلف ديد.
ايشان تفكر خود را به مصطفي تاج‌زاده و به سعيد حجاريان هم منتقل كرد. در رأس همه اينها عبدالكريم سروش بود. سروش در سال ۵۸ تفكراتي را كه امروز دارد، نداشت. سروش در حلقه كيان به مبارزه ايدئولوژيك عليه مباني اسلام مي‌پرداخت. شناخت بنده از اين افراد هم به يك مقطع زماني پس از انقلاب اسلامي برمي‌گردد. همكاري ما به زمينه‌هاي سياسي و فكري برمي‌گشت ولي چون احساس كردم به شدت دچار انحراف و التقاط هستند بلافاصله خود را از اينها جدا كردم. در اوايل سال ۵۸ يكي از عناصر گروه منصورون از عناصر متشكله سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بودم. بعد هم جدا شدم و سپاه پاسداران را انتخاب كردم. در حقيقت بايد عرض كنم منصورون و گروه بدر دو گروهي بودند كه عميقاً معتقد به آرمان‌هاي امام و مواضع آن بزرگوار و شهيد مطهري بودند.
ارتباط سازمان مجاهدين انقلاب با شهيد مطهري چگونه بود؟
قبل از شهادت استاد شهيد مطهري خدمتشان تماس گرفتيم تا حضور‌شان برسيم با توجه به اينكه شهيد مطهري از تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب در مقابل سازمان مجاهدين خلق خوشحال بودند، ايشان ما را به حضور پذيرفتند. اولين كتاب منافقين (سازمان مجاهدين خلق) در مورد شناخت است، به همين دليل ما محضر ايشان شرفياب شديم و از ايشان خواستيم كتاب شناخت سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را ايشان بنويسند. ايشان فرمودند من در مبحث شناخت، در كلاس‌هاي درس تهران و ديگر جاها گفته‌ام اما به خاطر علاقه‌اي كه به شما دارم اين كار را انجام مي‌دهم و كتاب شناخت سازمان مجاهدين انقلاب را مي‌نويسم. اما متأسفانه دست گروهك امريكايي فرقان نگذاشت اين كار صورت بگيرد و ايشان را به شهادت ‌رساند.
شما به فتنه ۱۸ تير ۷۸ اشاره داشتيد، علت شكل‌گيري آن را با توجه به سوابقتان در آن دوره توضيح بفرماييد.
بنده معتقدم فتنه ۱۸ تير ۷۸ از تيتر روزنامه سلام كه موسوي خوئيني‌ها مدير آن بود شروع شد. وقتي كه مجلس پنجم درصدد اصلاح قانون مطبوعات برآمد‌ تا دست قلم به مزدان استكبار و سرويس جاسوسي بيگانه از عرصه مطبوعات ما را كوتاه كند و مطبوعات را از پايگاه دشمن به پايگاه انقلاب نظام تبديل كند، روزنامه سلام تيتر زد؛ اصلاح قانون مطبوعات كار سعيد امامي است. بلافاصله پس از اين تيتر دادستاني، روزنامه را تعطيل كرد. به محض تعطيلي روزنامه سلام حادثه كوي دانشگاه كه نقطه شروع فتنه آن سال بود شكل گرفت. ريشه، اساس و مباني آن فتنه را بايد در مواضع و عملكرد موسوي خوئيني‌ها ديد. همانطور كه موسوي خوئيني‌ها فتنه ۸۸ را به نوعي مديريت كرد در آن سال هم همين كار را انجام داد. اين فرد قبل از انقلاب با تفسيرهاي گمراه گرايانه با محوريت ماركسيست و ماترياليسم از اسلام و قرآن مورد اعتراض شديد شهيد مطهري قرار گرفت. تفسيرهاي ماركسيستي ايشان الان در مركز اسناد انقلاب اسلامي هم موجود است.
به عنوان يكي از كانديداي جبهه پايداري در انتخابات پيش رو بفرماييد چرا برخي از چهره‌هاي اصولگرا براي اثبات خود از روش سلبي به جاي ايجابي روي مي‌آورند؟
خود مردم قضاوت مي‌كنند كه كدام‌يك از اين دو جبهه يا كدام‌يك از چهره‌هاي اصولگرايي به فرمايشات آقا عمل كرد‌ه‌اند. نكته ‌ ‌ اين است كه رهبري انقلاب بارها فرموده‌اند براي اثبات خود به نفي ديگران نپردازيد. جبهه پايداري هم براي اثبات خودش هميشه سعي داشته‌ است كه به نفي ديگران نپردازد. قبل از انتخابات ۱۲ اسفند و پس از آن ما هيچ گاه اين برخورد را قبول نداشته‌ايم و سعي نكرده‌ايم در اين راه قدم برداريم.
البته در برخي اوقات هم اعضاي اين جبهه در كنار جبهه متحد به تخريب يكديگر پرداخته‌اند؟
نشريه‌ها، سايت‌ها و خبرگزاري‌ها گواه اين مطلب هستندكه اعضاي جبهه پايداري در اين راه حركت نكرده‌اند و شايد احتياجي به استدلال‌هاي بنده نباشد. البته جريان اصولگرايي در درون خودش در حال پالايش است. اين نكته مهمي است و براي اولين بار در تاريخ انقلاب در حال شكل‌گيري است. آنها كه خودشان را معتقد و ملزم به تبعيت كامل از ولايت فقيه مي‌دانند بايد در عرصه عمل نشان دهند نه اينكه فقط به حرف بسنده كنند. مردم در اين بين قاضي‌هاي منصف و آگاهي هستند.
اين پالايش مي‌تواند دستاوردهاي مثبتي را براي نظام و جريان اصولگرايي به همراه داشته باشد؟
بله، قطعاً‌ اينطور خواهد شد. ما بايد به سمت اوج قله كه رهبر انقلاب ايستاده‌اند حركت كرده و از اين دامنه عبور كنيم. اگر كسي در اين مسير بتواند در عمل خودش را به آن نقطه برساند يقيناً اصولگراي واقعي و خالص است. خيلي‌ها در ظاهر ادعاي اصولگرايي دارند، اما در عمل قدمي از قدم برنمي‌دارند. يكي از معيارهاي سنجش اصولگرايي در عمل را مي‌توانيم در طول سه ماه اخير ببينيم،‌جايي كه برخي از دوستان ضمن تخريب و هجمه رقبا دست به هزينه‌هاي هنگفت تبليغاتي مي‌زنند. برخي دوستان چرا بايد در ليست اصلاح‌طلبان قرار بگيرند در حالي كه خود را اصولگرا مي‌نامند.
آفت‌هاي احتمالي جريان اصولگرايي را در چه مي‌دانيد؟
بين اصولگرايي و اصلاح‌طلبي هيچ فرقي نخواهد بود، وقتي برخي از مدعيان اصولگرايي بخواهند به دنبال كسب قدرت و ثروت باشند. حضرت امام (ره) در نامه‌اي به محمد علي انصاري در سال ۶۷ مباني اختلاف جريانات سياسي و شاخصه‌هاي وحدت را تبيين فرموده‌اند. اگر اصولگرايان هم تشنگان قدرت و ثروت باشند و نه شيفتگان خدمت چه فرقي با اصلاح‌طلبان دارند. چرا بايد ۳۵ نفر از نمايندگان مجلس هشتم رد صلاحيت شوند، براي اينكه رفتار آنها با معيارهاي اصولگرايي در طول چهار سال مجلس همخواني نداشته است. حجم عظيم تبليغات انتخاباتي گروهي خاص را مردم در سطح شهر مي‌بينند، اين يكي از آفت‌هاي اصولگرايان است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. آفت اين است كه ما با ضرب و زور تبليغات و پروپاگاندا خودمان را بر مردم تحميل كنيم، ما بايد انديشه خودمان به ميزان و پايبندي به اصول و مباني را نشان دهيم و انتخاب را به مردم بسپاريم.
با توجه به استقبال مناسب جامعه به جبهه پايداري، ميزان اقبال به اعضاي اين جبهه را در دور دوم چگونه مي‌بينيد؟
پيروزي بزرگ در دور اول انتخابات در درجه اول متوجه شخص رهبري و تبعيت جامعه از مطالبه ايشان بود.
مهم اين است كه در رأس دو جبهه متحد و پايداري چهار شخصيت تراز اول و برجسته حضور دارند و مردم از بين اين دو ليست گزينه‌هاي خود را انتخاب كردند. هر چند مهم اين است كه از ۲۵ نفر باقيمانده به صورت كلي رأي بياورند اما احساس مي‌شود كه استقبال به اعضاي جبهه پايداري به مانند دور اول مناسب خواهد بود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار