خانم دكتر زهره الهيان بعد از وكالت چهار ساله مردم تهران در حال حاضر به كار طبابت در دو بيمارستان بقيهالله و نجميه مشغول است و البته به گفته خود وي، همچنان كارهاي تشكيلاتي و سياسي را در قالب كارهاي حزبي دنبال ميكند.
خانم دكتر فعاليت غير پزشكي شما قرار است به صورت سمتهاي اجرايي دنبال شود؟ حالا نه حتماً اجرايي، شايد به صورت مشاور ادامه دهم.
در كجا؟ مجلس يا دولت؟ بحث دولت جداست كه البته پيشنهاداتي بوده كه بايد منتظر نتيجه آنها باشيم. در مورد سِمتهاي دولتي به علت اينكه وارد فاز اجرايي ميشوند، كمي تأمل دارم. البته پيشنهادي نيز از ناحيه بدنه برخي از دستگاهها ازجمله بخش حقوق بشر وزارت خارجه و همچنين از سوي سازمان انرژي اتمي صورت گرفته كه من هنوز به تصميم نهايي نرسيدهام.
اولويت كاري شما كجاست؟ شما هم قرار است جزو دولتيها شويد؟ من قبل از نمايندگي به شغل مقدس طبابت مشغول بودم. متخصص بيماريهاي داخلي هستم و اين از اولويتهاي كاري من است. ضمن اينكه در اين فرصت براي مطالعات پزشكي هم وقت ميگذارم. از مدتها قبل از نمايندگي مجلس و در حين آن همكاري با بسيج يكي از اولويتهاي من بوده و هست و ادامه هم خواهد داشت.
عضويت رسمي هم در اين حوزه داريد؟ بله من عضو شوراي عالي بسيج جامعه پزشكان و عضو شوراي عالي سياستگذاري بسيج جامعه زنان هستم و براي اين همكاري انشاءالله بيشتر وقت خواهم گذاشت. همچنين در قالب مشاور و همراهي در حيطههاي تخصصي بسيج فعال هستم.
شما تمايل داريد كه سمت اجرايي داشته باشيد يا مشاورهاي؟ با توجه به اينكه بيش از يك سال از عمر دولت باقي نمانده است؟ اگر پيشنهادي شود بيشتر تأمل ميكنم، البته نه از باب عمر دولت زيرا من فكر ميكنم كه در هر جايگاه و زماني بتوانيم خدمتگزار و مؤثر باشيم بايد فرصتها را مغتنم شمرده و در جهت اهداف نظام و خدمتگزاري تلاش كنيم. البته ترجيح ميدهم بيشتر در محيطهاي علمي و تخصصي فعال باشم.
شما هنوز در مباحث حقوق بشر فعال هستيد؟ بله؛ به نظر من ضروري است كه همچنان در مباحث حقوق بشر فعال باشم.
فعاليت حقوق بشر مجلس هشتم از نظر شما مثبت بود؟ بله؛ حركتهاي خوبي به لطف خدا صورت گرفته و بسياري از پروژههاي دشمن به واسطه فعاليت درحوزه حقوق بشرخنثي شد و تأثير اين فعاليتهاي بينالمللي را در طول مجلس درحوزه حقوق بشر ميديديم و شايد به همين خاطر باشد كه ضرورت دارد همچنان در اين حوزه فعال باشيم. حالا اين فعاليت ميتواند در عرصه دولت يا همكاري با مجلس باشد.
با توجه به اينكه در حال حاضر حزب مشخصي در كشور نداريم كه بگوييم شما در فلان حزب به خصوص فعال هستيد، دو جناحي كه مشخص كننده شناسنامه هر فعال سياسي هم بودند، آن قدر تغيير مرز دادهاند كه نميتوان حساب خاصي روي آنها باز كرد، قرار است فعاليتهاي حزبيتان را در كجا ادامه دهيد؟ البته من فعاليتهاي حزبي را يكي از ضرورتهاي كارآمدي نظام سياسيمان ميدانم. در واقع آحاد مردم و نخبگان جامعه، به ويژه نخبگان سياسي بايد كار منسجمي را در عرصه سياسي و اجتماعي انجام دهند نه اينكه به معناي سياسي كاري فعاليت سياسي كنند. اين نوع فعاليتهاي حزبي به معناي شناختن نيروهاي گمنام و استعدادهاي ناشناخته و تربيت كادر براي آينده كشور و ارائه تحليل به روز به جامعه و آحاد مردم و ارتباط بين نخبگان سياسي با آحاد مردم است كه يكي از ضرورتهاي امروز نظام جمهوري اسلامي ايران به شمار ميرود.
چه ضرورتي براي اين نوع ارتباطات به وسيله حضور احزاب وجود دارد؟
يك جامعه پويا به لحاظ سياسي بايد بتواند اين ارتباط را برقرار كند كه اين هم يك تكليف است. حتماً بايد در مسير كار منسجم تشكيلاتي اين ظرفيت و بستر ايجاد شود كه ايجاد اين ظرفيت در جهت ارتباط مردم و نخبگان سياسي در قالب حزب شكل ميگيرد. اما اينكه ما تاكنون حزبي كارآمد و مؤثر نداشتهايم به نظر من اينطور نيست و فكر ميكنم حركتهاي خوبي در اين مسير انجام شده است و البته تا ايجاد فرهنگ كار تشكيلاتي سياسي در بين مردم زمان زيادي لازم است.
در حال حاضر مشكل نبود كار حزبي مردم هستند يا مسئولان؟ به نظر ميرسد بيشتر از مردم، مسئولان درگير اين نبود فرهنگ باشند؟ مردم درجامعه ايران چه بخواهيم و چه نخواهيم سياسي هستند و جامعه ما با بسياري از جوامع ديگر كه براي مردمشان اهميتي ندارد كه درعرصه سياست چه اتفاقاتي ميافتد، فرق دارد. اين مسئله به علت تفكر اومانيستي حاكم بر كشورهاي غربي است كه مردم فقط به منافع زندگي و خانواده خودشان فكر كرده و تلاش ميكنند كمتر در امور كلان كشور دخالت كنند. مردم ما حتي در خصوص مسائلي كه به منافع آنها مستقيم و غير مستقيم مرتبط نيست نيز حساس بوده و نسبت به مسائل سياسي و تحولات كشور احساس مسئوليت ميكنند و اين چيزي است كه حضرت امام (ره) از مردم خواستند و امروز هم مقام معظم رهبري از مردم ميخواهند و اين باعث ميشود كه مسير انقلاب و نظام از انحراف مصون بماند. مردمي كه پيوند با ولايت فقيه، آرمانهاي نظام و انقلاب و امام راحل را دنبال ميكنند، با بودن به موقع خود در صحنه سياسي جلوي انحراف مسئولان و خواص را ميگيرند.
چطور ميشود اين حركتها را منسجم كرد؟ اگر بخواهيم اين حركتها، منظم، منسجم و سازماندهي شده باشند، راه آن تقويت اهداف و ايجاد فرهنگ و كار حزبي است.
لازمه اين فرهنگسازي چيست؟ لازمه آن، عملكرد خوب احزاب است. احزاب بايد به صورتي رفتار كنند كه اعتماد مردم به خود را جلب نمايند تا مردم احساس كنند اين حزب يا گروه سياسي درد و دغدغه انقلاب و نظام را دارد و در راستاي انقلاب و نظام از هيچگونه تلاشي فروگذار نميكند. اگر مردم احساس كنند كه اين حزب به دنبال مسير و فدايي جايگاه ولايت و آرمانهاي نظام است اين حس اعتماد در آنها ايجاد ميشود. البته ضرورت ديگر در جهت كارآمدي احزاب حمايت حاكميت از احزابي است كه در چارچوبهاي نظام و انقلاب فعاليت ميكنند.
شما دقيقاً در چه حزبي فعال هستيد؟ در حال حاضر همانند چهار سال مجلس با مجموعه رهپويان انقلاب اسلامي همكاري دارم.
رهپويان به همراه شقوق مختلفي كه دربين اصولگرايان ايجاد شده، در چه چيزي تفاهم ندارند كه يكي نميشوند و جبهه متحد به حساب نميآيند. آيا هر يك از اين شقوق براي خود شرايط ويژهاي را قائلند؟ آنچه كه از سوي بدنه جامعه و افكار عمومي، به ويژه اصولگرايان و مردمي كه به انقلاب و نظام متعهد هستند انتظار ميرود، اين بوده كه احزاب و جريانات سياسي اصولگرا، به ويژه در جايي كه رقيب جدي است و ازسوي وي احساس خطر ميشود، با يكديگر به وحدت برسند. به هر حال اختلاف ديدگاهها و سلايق و تفاوت تاكتيكها ميتواند باعث شود كه هركدام از جريانات سياسي يك شيوه و روش خود را پيش بگيرند و نميتوان به آنها چندان خرده گرفت. در شرايطي كه ما رقيب را جدي ميبينيم انتظار مردم متعهد به نظام و انقلاب و مردم اصولگرا اين است كه جريانات گروهها و اصولگرايان با يكديگر به توافق و وحدت عمل برسند اما متأسفانه اين اتفاق در طول انتخابات مجلس نهم نيفتاد.
يعني تلاشي براي همگون كردن اين جريانات داخل جبهه رخ نداد؟ تلاشهايي در جهت وحدت اين گروهها شد اما متأسفانه موفقيتآميز نبود. فكر ميكنم در جاهايي ما مصالح فردي و گروهي و حزبي را به مسائل كلان نظام ترجيح ميدهيم و شايد بهتر باشد كه نخبگان سياسي و گروههاي مطرح اصولگراي سياسي نسبت به عملكرد خود مروري داشته باشند. به هر حال در اين مسير اشخاص و گروهها مصون از خطا و لغزش نيستند و منيتها ممكن است باعث اينگونه خطاها و لغزشها شود.
از ميان رهروان، رهپويان، جبهه متحد و پايداري، كداميك به اصول نزديكتر هستند؟ به نظر من قضاوت را بايد به مردم بسپاريم زيرا خود من در مجموعه رهپويان انقلاب اسلامي هستم و اگر بخواهم تعريف يا صحبتي داشته باشم، اين نظر به تعلقات حزبي و گروهي، انتساب داده ميشود. من ميخواهم شاخص برايمان مهم باشد زيرا مردم اين شاخصها را در نظر دارند و آنها را بررسي و رصد ميكنند و سپس بر اساس آنها گروهها و جريانات و افراد مطرح سياسي را ميسنجند.
ميخواستيم كه سؤال هم به همين نقطه برسد كه شاخصها مهمند يا فرد محور بودن؟ در حال حاضر به نظر ميرسد كه اين شقوق مختلف براساس فرد محوري و طرفداري از يك كدام از آقايان شكل گرفتهاند؟ اين يكي از آفات جدي احزاب و گروههاي سياسي است و در واقع ما بايد اين عادت را از رفتار سياسيمان حذف كنيم كه وقتي با يك گروه، حزب يا جريان سياسي پيوند ميخوريم صفر تا صد مواضع و عملكرد آن گروه را تأييد كنيم يا به دفاع از آن بر ميخيزيم و هر حزب و گروه و فردي خلاف آن مواضع را داشته باشد كاملاً آن را منكوب كرده و يك موضع متعصبانه نسبت به آن گروه و حزب و جريان سياسي بگيريم، اين به نظر من كاملاً غلط است. به نظر من حزب و رفتار حزبي به معناي اسلامي آن بايد به اين معنا باشد افرادي كه زير پرچم يك حزب فعاليت ميكنند تا زماني با آن همكاري داشته باشند كه حزب مورد نظر در مسير حقانيت و اعتدال و عقلانيت حركت كند.
و وقتي در آن مسير نبودند؟ زماني كه احساس كنند آن حزب و گروه سياسي به جاي مصالح نظام به دنبال مسائل حزبي و مسائل فردي است موضع انتقادي به خود بگيرند و مقابل آن حزب و گروه هرچند متعلق به آن هستند بايستند و شايد يكي از دلايلي كه مردم ما به فعاليتهاي حزبي تمايل ندارند اين باشد كه احساس ميكنند وقتي زير پرچم حزبي بروند درهمه مواضع درست و غلط آن حزب بايد همراه باشند. اينكه ما شاهد هستيم بسياري از افراد كاملاً فردگرا هستند و به اين علت كه فلان شخص و فلان خواص در رأس قرار دارد، در گروه سياسي خاصي فعاليت ميكنند نكته مهمي است زيرا در اين حالت ديگر توجهي به خطاها و لغزشهاي آن فرد ندارند، تذكر و انتقاد را لحاظ نميكنند و تنها به تمجيد و تعريف از افراد ميپردازند و اين يك آفت براي احزاب و گروههاي سياسي ماست.
زهره الهيان چرا در مجلس نيست؟ برخي معتقدند شما و چند نفر ديگر از زنان مجلس بهاندازه كافي در ليستها به ويژه در دور دوم حمايت نشديد؟ من فكر ميكنم در خصوص شخص من حمايتهاي لازم از سوي جبهه متحد و فعاليت و ارتباطات خوبي با مردم صورت گرفته شد و به همين علت نيز تحليل خاصي از اينكه چرا در مجلس نيستيم، ندارم. به هرحال رأي مردم هر چه كه باشد مورد احترام است و از باب اينكه به رأي مردم احترام ميگذاريم نتيجه انتخابات را هم پذيرفتهايم در ضمن من فكر ميكنم مجلس تنها جاي خدمتگزاري نيست و عرصههاي ديگري هم براي خدمتگزاري وجود دارد.
در حال حاضر دو دوره است كه به عدد دوره مجلس، تعداد ورودي خانمهاي نماينده ثبت ميشود و البته اين دوره هم چهرههاي ناآشنا زياد هستند؛ چرا اندازه نيمي از جامعه ما كه خانم هستند نماينده خانم در مجلس وجود ندارد و اين حمايت هم براي افزايش تعدادشان انجام نميشود. واقعاً دليل چيست؟ همانطوركه اشاره كرديد من فكر ميكنم ايرادي كه ميشود به مجالس قبلي و اين مجلس گرفت، كم بودن عدد خانمهاست؛ ما نياز داريم تعداد بيشتري از خانمها در مجلس حضور داشته باشند و قوانين مربوط به خانواده و زنان تصويب و جدي ترگرفته شود. همچنين ارتباط نمايندگان زن با خانمهاي جامعه از ضرورتها است و اين بركسي پوشيده نيست و اشكالي است كه ما در بسياري از استانها ميديديم كه خانمها با يك نماينده زن مسائل و معضلات و حقوق زنان و خانواده و حتي مشكلات مختلف معيشتي را در ميان ميگذاشتند كه البته به علت نبود نماينده زن در بيشتر استانها اين وظيفه به صورت محدود بايد توسط نمايندگان تهران و يكي دو استان ديگر انجام ميشد كه آن هم اجازه ارتباطگيري گسترده را با خانمهاي جامعه به علت كمبود وقت نميداد. اگر تعداد خانمها بيشتر بود، قاعدتاً حركتهاي بهتري در سطح مجلس و درحوزه قانونگذاري و حمايت از حقوق خانواده و زنان صورت ميگرفت.
عملكردهاي زنان در حوزههاي سياسي چگونه است و چرا مورد حمايت قرارنميگيرد؟ خانمها درعرصههاي غير زنان و خانواده در مجلس فعاليت داشته و دارند و من فكر ميكنم كه حضورشان بسيار تأثيرگذار بوده و اگر نگوييم عملكردشان از آقايان بيشتر بوده كمتر نبوده است. اين را حتي آقايان مجلس هم مطرح ميكردند. درمجلس طرحها و پروژههاي مختلفي را درحوزههاي زنان، خانواده، كميسيون امنيت حقوق بشر، سلامت خانواده و زنان و موضوعات مختلف فرهنگي را دنبال ميكرديم و اتفاقاً خود آقايان اذعان ميكردند كه اين فعاليتها چشمگير بوده و آن را تحسين ميكردند. يك نكته ديگر كه در مورد خانمها وجود دارد و كمتر به آن توجه ميشود، سلامت حضور خانمهاست. خانمها معمولاً اهل زد و بند و بده بستان در حوزه سياسي و مالي نيستند و حضور پررنگ خانمها به سلامت بيشتر مجلس كمك ميكند. بايد آسيب شناسي شود كه چرا اين اتفاق نميافتد و چرا تعداد خانمهاي حاضر در مجلس در مراحل مختلف سير نزولي پيدا ميكند. به نظر من بايد در اين رابطه بيشتر فرهنگسازي شود و به نظر ميرسد رسانهها بايد در اين باره بيشتر فعال شوند.
نقش احزاب در اين ميان چيست؟ احزاب بايد توجه بيشتري به حمايت از خانمهاي كارآمد و شايسته كنند و در اين زمينه شايسته سالاري بايد مطرح باشد. ما در اين كشور خانمهاي توانمندي را داريم كه در طول ۳۰ سال گذشته از رويشهاي انقلاب بودهاند و به علم،انديشه و تجارب ارزشمندي تجهيز شدند و اتفاقاً تعدادشان كم نيست و بايد ازحضور آنها استفاده شود، اما از سوي ديگر آنقدر فضا بين احزاب و گروهها مردانه شده است كه خود خانمها بعضاً تمايلي به حضور در اين عرصه ندارند و نخبگان سياسي بايد فرهنگ حضور بانوان را در جامعه ايجاد كنند.
قضيه نامه به رئيسجمهور برزيل چه بود؟
شيرين عبادي فعاليتهاي زيادي درسطح مجلس و دولت برزيل و رسانهها عليه حقوق بشر در ايران داشت تا به واسطه همراهي وي با لابي صهيونيست، تصوير ايران را با سياه نمايي در نقض حقوق بشر ارائه دهد. به واسطه همين سياه نمايي درحوزه حقوق بشر، روابط تهران و برزيل در آن مقطع تيره و تار شد. در همان زمان من نامهاي به رئيسجمهور برزيل درحوزه حقوق بشر نوشتم كه از طريق كميته حقوق بشر مجلس ارسال شد و درسطح رسانههاي برزيل هم پوشش داشت اما در كشورخودمان در آن برهه، رسانههاي مطرح كشور آن را پوشش ندادند و به ويژه جوابي كه ايشان به اين نامه داشتند.
اما به نظر ميرسيد كه اين موضع منفي رئيسجمهور برزيل همچنان پابرجاست و شاهد ماجرا نيز سفر اخير آقاي احمدي نژاد به برزيل و مسائلي است كه در آن جا به وجود آمد؟ بله اين نتيجه آن سياهنمايي حقوق بشري خانم عبادي و سايرين به ظاهر فعال حقوق بشر در برزيل به همراه لابيهاي صهيونيست و برخي گروههاي حاضر در مجموعه مجلس و دولت آن كشور بود كه از بسياري كشورهاي اروپايي دنبالهروي ميكردند و باعث محكوم شدن ايران از منظر حقوق بشري و تيرگي روابط شد.
دستاويز آن محكوميت حقوق بشري كه شيرين عبادي دنبال ميكرد چه بود؟ موضوع درخصوص سكينه محمدي بود و مسائلي كه عليه ايران بيان كرده بودند. وقتي ما نامه را از كميته حقوق بشر مجلس فرستاديم و واقعيتهاي حقوق بشري ايران، پرونده سكينه محمدي و بحث زندانيان سياسي را كه مورد ادعاي شيرين عبادي بود به صورت كامل مطرح كرده و توضيح داديم كه اين افراد جرايم امنيتي داشتند ظاهراً خانم رئيسجمهور تغيير موضع دادند و اعلام كردند كه آماده تعاملات حقوق بشري با ايران هستند.
بعد از آن نامه، مدعيان حقوق بشر كاري انجام ندادند؟ منظورم اين است كه منتظر اتفاقي نبوديد؟
اتفاقاً بعد از اين نامه حتي شيرين عبادي تلاش زيادي براي تغيير نظر مجلس برزيل كرد اما مجلس برزيل عليه وي موضع گرفت. بنابر اين تلاش ما تحولاتي را در عرصه بينالملل آفريد كه برد بينالمللي خوبي داشت اما با اقبال و پوشش رسانههاي داخلي مواجه نشد. من به عنوان خانمي كه نماينده مجلس و مسئول كميته حقوق بشر بوده است،امثال اين مكاتبات را با مجامع بينالملل زيادي داشتهام.
حتي برخي زمانها باعث ميشد كه آنها عليه ما موضع بگيرند و در مكاتبات خود اشاره به موضع بنده داشتند كه چرا ايشان چنين موضعي گرفتند. خاطرم است كه رئيس كميسارياي عالي حقوق بشر سازمان ملل در يكي از مكاتبات خود درخصوص گزارش احمد سعيد، به مواضع من در خصوص وي اشاره داشته و گلايه و انتقاد هم كرده بود كه بعد بينالمللي داشت. منظور من از بيان موارد فوق اين است كه مواضع و عملكرد من به عنوان يك خانم حتي برد بينالمللي هم داشت در حالي كه در داخل كشور شاهد پوشش خوب رسانهها در سطحي كه فعاليتها و مواضع آقايان پوشش داده ميشود، نبوديم.
راهكار چيست؟ ما بايد فرهنگ رسانههاي خود را در رابطه با اهميت حضور خانمها در خصوص مسائل كلان و سياسي تغيير دهيم و رسانهها زمينه را براي پوشش فعاليت خانمها و ايجاد راههايي براي حضور آتي آنها از اين به بعد در جايگاه مهمي مثل مجلس بيش از قبل فراهم كنند.
خانم دكتر سؤالي كه برخي از دوستان خواننده شايد دوست داشته باشند بدانند اين است كه حجاب كامل خانمهاي نماينده در مجامع بينالمللي باعث ايجاد محدوديت نبود؟ يعني نگاههاي محدوديتي به خانمهاي نماينده ما صورت نميگرفت؟ اين سؤال منفي نيست و ميخواهيم از نحوه برخوردهايي كه در مجامع بينالمللي ميديديد صحبت كنيد؟ من عضو كميسيون سياست خارجي مجلس بودم و درخصوص حقوق بشر هم فعال بودم و در بسياري از مجامع شركت ميكردم و سفرهايي داشتم يا ميزبان هيئتهايي بودم كه از مجالس ساير كشورها حضور داشتند، اما نكتهاي كه ميخواهم بگويم اين است كه در هيچ يك از اجلاسها و ملاقاتها حجاب ما به عنوان يك مانع در مسيرمان نبود و اتفاقاً يكي از مزيتهايي كه حجاب كامل يعني چادر داشت علامت سؤالي بود كه حضور ما با حجاب كامل در مجامع براي بسياري از شخصيتها و نمايندگان مجالس پيش ميآورد و اينكه آيا شما با اجبار اين چادر را سر كردهايد و اجبار كشور شماست؟
و توضيح شما؟ ما به آنها توضيح ميداديم كه چادر يك انتخاب و يك پوشش برتر است و اجباري براي اين چادر نيست، ما اين نوع حجاب را انتخاب كردهايم. اين پوشش باعث ميشد كه آنها سؤالاتي را در ذهنشان نسبت به دين ما و نسبت به فعاليت زن مسلمان در جامعه اسلامي داشته باشند و بسياري از زمانها كه بحث پيش ميآمد به واسطه همين حجاب و پوشش كامل، آنها شروع به سؤال كردن و باز كردن گرههاي ذهني خود ميكردند كه جالب بود.
نكته مهم ديگر نگاهي بود كه آنها به ايران داشتند كه در ايران زنان خانه نشينند و اجازه حضور اجتماعي، تحصيل و البته تحصيلات عاليه و فرصتهاي شغلي را ندارند و وقتي براي آنها توضيح داده ميشد كه وضعيت به چه شكلي است برايشان بسيار تعجب برانگيز بود. خاطرم است در سفري كه سال گذشته به نيويورك داشتيم استاد روابط بينالملل دانشگاهي در يكي از ايالتهاي امريكا كه علاقهمند به ايران هم بود، تعجب كرد از اينكه يك زن نماينده مجلس در ايران است و از سوي ديگر نكته جالب براي ما اين بود كه يك استاد دانشگاه در رشته روابط بينالملل به اين اندازه اطلاعات غلط و ديد منفي نسبت به حضور اجتماعي زن در ايران دارد و وقتي با ايشان صحبت ميكرديم و سؤالات متعددي كه ايشان داشتند حرفهاي ما براي وي نو و جديد بود.
وقتي ما از NGOهاي زنان و گروههاي فعال اجتماعي سياسي زنان با آنها صحبت ميكرديم، ميگفتند كه ما از شما ايده گرفتيم و فكر ميكنيم كه فلان ايده و صحبت شما در خصوص زنان ميتواند محور فعاليت ما هم قرار گيرد.
و نتيجه و برداشت گروه ايراني از چنين برخوردهايي چه بود؟ همه بيانگر اين الگو بود كه زن ميتواند با حضور ارزشمدار خود در عرصه اجتماعي و سياسي در بالاترين سطوح فعال باشد و من فكر ميكنم چادر ما حرف جديدي براي كشورهاي مختلف به ويژه خانمهاي فعال در عرصههاي سياسي داشت.