دولتمردان تركيه كه براي ساقط كردن دولت بشار در طول دو سال اخير هيچ كوششي را فرونگذاشتهاند در ادامه اين رويكرد و با هدف تعديل حمايتهاي جمهوري اسلامي ايران، تيغ انتقادات خود را نسبت به سياستهاي منطقهاي كشورمان تيزتر از هميشه كردهاند به گونهاي كه معاون نخست وزير اين كشور ضمن متهم كردن ايران در ترغيب گروه پ. ك. ك. عليه دولت مركزي تركيه، آنكارا را آماده هرگونه اقدامي عليه تهران عنوان ميكند.
مواضع ضدايراني – سوري دولت تركيه درحالي روبه فزوني دارد كه تحولات دروني اين كشور و از جمله آن اعتراضات مردمي درشهرهاي استانبول و آنكارا چشم انداز مبهمي را از آينده سياسي متحدمنطقهاي امريكا ورژيم صهيونيستي نشان ميدهد.
دكتر عوض حيدرپور، عضوكميسيون امنيت ملي وسياست خارجه در گفتوگو با «جوان» ضمن بررسي جايگاه تركيه در منطقه به چرايي سياستهاي دوگانه و گاه متناقض اين كشور و همچنين مواضع تند و تنشزاي آنها عليه جمهوري اسلامي ايران در هفتههاي اخير ميپردازد.
در ماههاي اخير انتقاد از سياست خارجه جمهوري اسلامي ايران رويه ثابت دولتمردان تركيه شده است و در يكي از آخرين اظهارات مقامات سياسي اين كشور معاون نخستوزير ضمن انتقاد از رويكرد كشورمان در مسائل منطقهاي، آنكارا را آماده هرگونه اقدام براي مقابله با ايران ميداند. به عنوان يكي از اعضاي كميسيون امنيت ملي دلايل رويگرداني مقامات تركيه از ايران و در پي آن اتخاذ مواضع تند عليه كشورمان را در چه ميدانيد؟ ما ميدانيم بعد از جنگ جهاني اول و پس از دولت عثماني بنا به شرايطي كه در تركيه صورت گرفت مردم اين كشور هيچگاه نتوانستند حرف خودشان را بيان كنند تا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي كشورمان در سال ۵۷ به بركت پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و تشكيل دولت مقتدر جمهوري اسلامي ايران شرايط آرامآرام در تركيه به سمتي رفت كه دوره لائيكها و همچنين ژنرالها به پايان رسيد و اسلامگراها روي كار آمدند.
اما متأسفانه كساني كه به عنوان اسلامگرا حكومت تركيه را در دست گرفتند، انسانهاي مؤمن و ايمانداري نبودند كه بتوانند اسلام و احكام آن را هر چند محدود در جامعه اين كشور پياده كنند. اينها كساني بودند كه در دوران لائيكها و ژنرالها آرزوي اين را داشتند كه يك بار مثلاً اذان در مساجد تركيه سر داده شود يا بتوانند نماز جماعتي را در يك ايام خاص انجام دهند. به هر حال پس از پيروزي انقلاب اسلامي شرايطي در اين كشور فراهم شد كه بتوانند دولتي را تشكيل دهند و نخستوزير و رئيسجمهوري انتخاب كنند كه داعيه مسلمان بودن و پياده كردن احكام اسلامي را دارند.
حقيقت امر اين است كه سطح مسلماني اين افراد سطح مطلوبي نيست و به همين دليل دولتمردان به اصطلاح اسلامگراي تركيه نتوانستهاند سرسپردگي خود به غرب و دنياي استكبار را كتمان كنند و در عمل باب دل امريكا و رژيم صهيونيستي عمل ميكنند. اسلامگراهاي تركيه باز هم دنبال اين هستند كه خود را به اتحاديه اروپا تحميل كنند و اين يك استراتژي بلند براي اين گروه سياسي است و عملياتي كردن اين هدف، جلب رضايت امريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي است. همين جلب رضايت است كه دولتمردان تركيه را وادار به امضاي بسياري از توافقات با رژيم صهيونيستي كرده است و در پي آن خود را ابزاري در دست امريكا كردهاند تا بتوانند منافع امريكايي- صهيونيستي را برآورده كنند. انتقادات تند مقامات تركيه از سياست خارجه كشورمان نبايد خيلي جاي تعجب داشته باشد به اين دليل كه (به تعبير برخي از سياسيون حال حاضر كشور تركيه) بسياري از دولتمردان فعلي كشور تركيه مسلم هم نيستند چه رسد به اينكه ادعاي نشر و ترويج اسلام را داشته باشند يا از مظلومان و حقوق بشر دفاع كنند.
پس شما يكي از مهمترين دلايل روي كار آمدن اسلامگراها در تركيه را شكلگيري انقلاب اسلامي كشورمان و تثبيت قدرت آن در منطقه ميدانيد؟
بله، همينطور است. اگر اينها در تركيه توانستند فرياد اسلامخواهي را بلند كنند و مجلس و دولت را در دست بگيرند فقط به دليل حركت مردمي ايران در دهه ۵۰ و ۶۰ است. فضايي كه انقلاب اسلامي كشورمان در سطح دنيا و خصوصاً منطقه به وجود آورد و كشورهايي نظير تركيه را هم دستخوش تغيير قرار داد. مردم تركيه صد سال پس از جنگ جهاني اول كه حكومت عثماني سقوط كرد تنها به ميمنت و بركت انقلاب كشورمان توانستند فرياد اسلامخواهي سر دهند. اگر امروز دولتي در تركيه سر كار آمده است كه مدعي اسلامخواهي است تنها به بركت همسايگي كشورمان و تأثير گفتماني انقلاب اسلامي در اين كشور است.
چرا بسياري از سياسيون تركيه دولتمردان اسلامگراي كشورشان را مسلم هم نميدانند و رفتار آنها را معارض با شاخصههاي اسلامي ميدانند؟ ايمان داشتن به آيات قرآن و عمل به آنها آن هم در سطح يك حكومت يا دولت اسلامي يك ضرورت اجتنابناپذير و پذيرفتني است. ايمان در قلب دولتمردان مدعي اسلام تركيه فرو نرفته است؛ چرا كه اگر فرو ميرفت شاهد بروز و ظهور برخي از رفتارها از سوي آنها نبوديم. آقاي «نجمالدين اردكان» در يك جلسه اعلام كرده بود كه آقاي اردوغان اسلام را تنها و خلاصه در روسري خانمش ميداند، فقط يك پوشش اسلامي آن هم تنها در حد يك روسري را اسلام به حساب ميآورند. در آن سخنراني آقاي اردكان دولتمردان تركيه را مثل فرزندان خود دانسته و لازم ميداند كه برخي از مؤلفهها و شاخصهاي اسلامي را حتماً به اردوغان و همكارانش تذكر دهند.
دولتمردان امروز تركيه بايد قدر همسايگي جمهوري اسلامي ايران را بدانند و از ياد نبرند كه به بركت وجود انقلاب كشورمان بود كه اينها توانستند به قدرت برسند و خود را به عنوان دولتي اسلامي مطرح كنند. به بركت وجود انقلاب اسلامي كشورمان بود كه امثال آقاي اردوغان و دوستانشان توانستند بعد از حدود ۹۰ سال از زير چتر ژنرالها بيرون بيايند و اگر كمك ايران نبود باز هم بايد حكومت و توپ و تشرهاي ژنرالها را تحمل ميكردند. نبايد مدعيان اسلامگرايي در تركيه اين جسارت و بيادبي را به خود بدهند كه عليه جمهوري اسلامي ايران اينگونه موضعگيري كنند آن هم به خاطر حوادثي نظير بحران سوريه. به عقيده من رفتار گستاخانه مقامات ترك عليه سياستهاي كشورمان خوردن نمك و شكستن نمكدان است.
اتخاذ سياستهاي تنش زا از سوي دولت اردوغان با مخالفتهاي داخلي در اين كشور هم مواجه شده است به گونهاي كه آقاي مصطفي كامالاك، رهبر حزب اسلامگراي سعادت تركيه ضمن انتقاد از دولت اردوغان به اين تيم سياسي هشدار داده است كه در جنگ با سوريه اينگونه عمل نكند؛ چرا كه اين نوع فعاليت باعث تجزيه كشور تركيه ميشود، اظهاراينگونه مواضع از سوي برخي رهبران احزاب چه پيامدهايي دارد؟ قطعاً نظر آقاي كامالاك درست است و معتقدم موضعگيري مقامات تركيه در برابر سوريه رويه غلطي است كه بايد زودتر تصحيح شود و ادامه آن به پديد آمدن بحران در تركيه منجر خواهد شد. البته بايد عرض كنم كه دولت آقاي بشار اسد بايد زودتر از اينها اصلاحات گستردهتري در جهت تحقق مطالبات مردمي انجام ميداد.
مگر دولت بشار اصلاحات مناسبي را انجام نداده است؟ بله، اصلاحات خوب و مفيدي صورت گرفته است اما كافي و لازم نبوده است و همين موضوع باعث شد كه تمام دنياي استكبار با رهبري امريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي و با همكاري برخي كشورها نظير عربستان قطر و تركيه پشت سر تروريستها جمع شوند تا بتوانند نوار و خط مقاومت را منقطع كنند. بنابر اين تركيه بايد اينجا اين را در نظر بگيرد كه اگر هدف ما آزادي فلسطين و قدس شريف است اين راهحلش نيست، اين راه، راه غلطي است كه آب در آسياب مستكبران ميريزد و اقدامي ضد انساني و اسلامي است. فعاليت تركيه عليه سوريه و دولت بشاراسد بازي كردن در زمين امريكا و دنياي استكبار است.
معاون نخست وزير تركيه در ادامه انتقادات خود از جمهوري اسلامي ايران، اظهار ميكند كه افزايش حملات حزب كارگران كردستان (پ.ك.ك) هم با دخالت مستقيم ايران صورت گرفته است، اين ادعاها تا چه حد مبناي حقوقي و حقيقي دارد؟ اين ادعا از اصل غلط و بيپايه است به دليل اينكه شكلگيري و آغاز فعاليت پ.ك.ك به سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي (حدود ۵۰ سال قبل از پيروزي انقلابمان) بر ميگردد.
سابقه تشكيل حزب كارگران كردستان تركيه با سابقه تشكيل حزب كردستان عراق يكي است يعني مبارزان كرد سابقه حضورشان به زمان آتاتورك بر ميگردد و هميشه دنبال خود مختاري و استقلال بودهاند، مطالبات آنها هم در راستاي خواستههاي گروهي و جمعي است و هيچ ربطي به جمهوري اسلامي ايران ندارد. در ضمن در سالهاي قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هم بارها اين گروه حملات خود را عليه دولت تركيه افزايش يا كاهش داده است و افزايش حملات آنها موضوع تازهاي نيست. اتفاقاً جمهوري اسلامي ايران حركت پ.ك.ك را يك حركت مسلحانه و غير انساني و اسلامي ميداند و هميشه به شدت آن را محكوم كرده است و در جهت رد آن بارها برآمده است. ابراز اينگونه موضعگيريها از سوي معاون نخست وزير تركيه هم ريشه منطقي و حقوقي ندارد و يك دروغ آشكار است.
هدف مقامات سياسي تركيه از اظهار اينگونه مواضع عليه جمهوري اسلامي ايران چيست؟ جمهوري اسلامي ايران بارها دفاع خود را از فلسطين و مقاومت اعلام كرده است و اين يك خطشكني و جسارت نسبت به مواضع و منافع دنياي استكبار و رژيم صهيونيستي است. كشورهايي نظير تركيه سعي دارند با بيان اينگونه مواضع اين طور وانمود نمايند كه جمهوري اسلامي ايران از تروريستها و گروههاي خود مختار حمايت ميكند نه مقاومت البته اين نوع حرفها يك نوع فرافكني هم به حساب ميآيد و دولت تركيه سعي دارد ضمن آنكه مخالفت و سياستهاي خصمانه خود عليه سوريه و ايران را توجيه كند، افكار عمومي را به موضوعاتي غير از موضوع اصلي (كه همان حمايت تسليحاتي و مالي تركيه به تروريستهاي سوري است) رهنمون كند. اين يك نوع مقابله به مثل بيمنطق و احساساتي است و هيچ سودي براي دولتمردان تركيه ندارد.
برخي از كارشناسان بينالمللي تظاهر دولتمردان تركيه به اسلام را تنها يك ژست مذهبي- سياسي براي رسيدن به اهداف ميان مدت و بلندمدت ميدانند، اين نوع نگاه تا چه حد قابل قبول است؟ تقريباً ميشود اين نظريه را تأييد كرد. چيزي ك دولت به اصطلاح اسلامگراي تركيه به آن شهرت دارد يك پوسته خالي از مغز است. در واقع يك شكل اسلامي به حكومت خودشان دادهاند و ژست اين را ميگيرند اما عمق حركت اينها برخلاف دستورات و مباني دين اسلام است. ما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي يكي از شعارهاي اصليمان «آزادي قدس شريف» بوده و آزادسازي اين مكان مقدس را عين حركت اسلامي ميبينيم و ميدانيم. حالا چنانچه يك گروه و جماعت يا كشوري حركتي ضد اين موضوع نشان دهند قطعاً فهم درستي از معارف و مباني ديني ندارند و در جهت اهداف استكباري قدم برميدارند. دولت تركيه مصداق بارز اين موضوع است در حالي كه ژست اسلامخواهي و اسلامگري ميگيرد اما عملاً اهداف رژيم منحوس صهيونيستي را دنبال ميكند و به موضوع فلسطين و بحث مقاومت توجه آنچناني ندارد.
ميتوان تحركات سياسيون تركيه را قرائت جديدي از اسلام با عنوان عثمانيگري جديد دانست. با توجه به اينكه آنها سعي دارند تقابل پردامنه بين جريان علوي و اخواني سوريه پديد بياورند. دقيقاً سعي دولتمردان تركيه اين است كه عثمانيگري گذشته را دوباره تكرار كنند.
در تاريخ عثماني ميبينيم كه ائمه اطهار جايگاهي ندارند و خليفهگري و پاشاگري را ارج ميدادهاند و الان هم سعي دارند همان دوران پاشايي را تكرار كنند. به صورت طبيعي نام اين حركت را ميتوان (با توجه به آنكه پس از مدت مديدي كه حكومت لائيكها و نظاميها به پايان رسيده است و با پوشش اسلامي صورت ميگيرد همان شيوه دولت عثماني) نئوعثماني گذاشت. احتمالاً سردمداران ترك مانيفستي را هم براي پيشبرد اهداف خود تهيه كردهاند.
مؤلفههاي اين نئوعثماني چيست؟ حدود ۹۰ سال قبل كه دولت قاجاريه در ايران حاكم بود و عثمانيها در تركيه حكومت ميكردند اشرافيگري و تشريفات پرهزينهاي در ساختار حكومتي عثماني ريشه دوانيده بود و اكنون هم بر همان رويه ساز و كار روي كار آمدن يك دولت عثماني جديد فراهم است. نوع حركت اقتصادي سياسيون تركيه، نوع رفتارهاي پنهاني تركيه با كشورهاي مستكبر و نوع ژستهاي قلدرمآبانه در منطقه نشان ميدهد كه آنها دوباره سعي دارند يك سلطان عبدالمجيد ثاني را مجدداً در منطقه زنده و پديدار كنند. به هر حال نوع حركت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و تبليغي آنها و نگرشهاي جديد در اين كشور پديدار شده است كه حاكي از آن است كه سردمداران ترك به دنبال زنده كردن ياد و خاطره عبدالمجيد ثاني هستند.
برداشت شخصي بنده هم اين است كه اينها دنبال آن هستند كه نئوعثماني را زنده و پويا كنند.
مانيفستي كه براساس آن عمل ميكنند را چطور ميشود تئوريزه كرد؟ قطعاً عملكرد و رفتارهاي چند ماهه و حتي دو سال اخير سياسيون تركيه نشان ميدهد كه تمام مواضع و تحركات آنها در دنياي اسلام براساس يك طرح مدون و فراگير است. ما خط و خطوط خاصي را در بيان مواضع سران تركيه مشاهده ميكنيم كه از برنامهريزي خاص و مدوني حكايت دارد. زندگي اشرافي در ساختار حكومتي، بي بند و باري و فساد، گسترده عمل كردن به برخي احكام اسلامي و رها كردن مهمترين بخشهاي آن از جمله اين موارد است كه حاكي از برنامهريزي مدون آنها دارد.
نگاه اين گروه به عرصه ديپلماتيك و روابط با كشورهاي اسلامي و غربي چيست؟ در عرف ديپلماتيك تركيه تا قبل از حوادث مربوط به بيداري اسلامي كه سلفيها عليه مقاومت به پا خاستهاند، رفتارشان دوگانه و حتي در برخي از اوقات متناقض و متضاد بود. حتي در موضوع هستهاي كشورمان در استانبول موضع بسيار دوستانه و حقطلبانه و انسان دوستانه در حمايت از كشورمان گرفتند اما ضمن آنكه در برخي از اوقات مخالفتهايي را صورت دادند در موضوع سوريه و مقاومت كه ايران از آنها خواست موضع بر حق و نه جانبدارانه و متعصبانه بگيرند، كاملاً رويه و رويكرد خود را تغيير بنيادين دادند. اين موضعگيري خصمانه آنها عليه كشورمان تا الان ادامه داشته است، اين همان رويكردي است كه دولت عثماني عليه كشورمان در دوران قاجاريه داشت.
پارادوكسهاي رفتاري سياستمداران تركيه چطور قابل جمع است. به عنوان مثال نخست وزير اين كشور در حمايت از مردم غزه در اجلاس داووس ضمن انتقاد شديد از سياستهاي رژيم صهيونيستي جلسه با پرز را ترك ميكند اما در عين حال سعي در شكستن نوار مقاومت و سرنگوني بشار اسد به عنوان يكي از اضلاع مقاومت اصرار دارد؟ آن چيزي كه هست اين است كه دولتمردان تركيه هيچ گاه دلشان نخواسته است كه مردم مظلوم فلسطين و لبنان و غزه از اين شرايط رهايي پيدا كنند و دوست نداشتهاند كه قدس شريف آزاد شود و تظاهر به اين موضوع ميكردند. آنها از اول روي كار آمدن رفتارهاي دوگانه را از خود ظهور و بروز ميدادند اما آنچه به آن اعتقاد داشتند اين بود كه بايد طرحهاي امريكايي - انگليسي را جلو ببرند و قدرت زر و زور بر مظلوم بچربد. مواضع ضد صهيونيستي تركيه بيشتر جنبه ابزاري داشت تا به وسيله آن افكار عمومي و دنياي اسلام را به خود جلب كنند و اهداف منطقهاي خود را جلو ببرند.
مهمترين هدف سران كشور تركيه در اين طراحي چيست؟ خود را به عنوان مهمترين قدرت منطقهاي و پرصلابت و پرنفوذترين كشور اسلامي مطرح كنند و در اين راه هم هزينههاي زيادي دادهاند اما هيچ گاه موفق نبودهاند.
جلب آراي مسلمانان تركيه براي انتخابات پيشرو را هم ميشود به اين اهداف اضافه كرد؟
بله، يكي از اهداف را هم ميشود اين دانست كه دولتمردان تركيه ميخواهند همچنان حمايتهاي مردمي را داشته باشند تا حاكميت آنها ادامه داشته باشد.
ميزان موفقيت دولت اسلامگراي تركيه در انتخابات آتي رياست جمهوري با توجه به اعتراضات مردمي در تركيه عليه برخي سياستهاي حاكميت را چقدر ميدانيد؟ من فكر ميكنم دولتمردان تركيه در بسياري اوقات در پازل غرب بازي كردهاند و اين از ديد مردم تركيه پنهان نميماند و براساس همين نگاه مردمي ميتوان گفت حزب اردوغان قطعاً در انتخابات آتي به مشكل خواهد خورد. پيشبيني بنده اين است كه تغييرهاي مناسبي در سطح حكومت تركيه صورت ميگيرد و اردوغان كنار ميرود و مجدداً لائيكها سكاندار حكومت در اين كشور ميشوند.
ميتوان يكي از اهداف خاص تركيه در مخالفت با كشورمان را اين دانست كه حمايتهاي ايران از سوريه را تعديل كنند و حمايت هاي بينالمللي را كاهش دهند؟ بيترديد يكي از اهداف همين موضوع است ولي خب بيهوده است. جمهوري اسلامي ايران با پشتوانه و حمايتهاي مردمي دست از حمايت از سوريه و حزبالله و حماس برنميدارد، اين يك هدف استراتژيك و مبنايي جمهوري اسلامي ايران است. حمايتهاي ما از سوريه حمايت از مقاومت است نه از فلان شخص يا گروه. حمايت بشار اسد از مقاومت هم به سالهاي اخير برنميگردد بلكه به سالهاي ما قبل پيروزي انقلاب اسلامي ايران و زمان حافظ اسد برميگردد. بنابراين جمهوري اسلامي ايران كماكان بر حمايت و كمكهاي مالي و معنوي خود از مقاومت تأكيد دارد و سياستهاي خصمانه و پيچيده كشورهايي نظير تركيه هم نميتواند در اين مسير مانعي ايجاد كند.
در ديدار وزراي امور خارجه امريكا و تركيه كه در استانبول صورت گرفت طرحهايي از قبيل منطقه پرواز ممنوع برفراز سوريه در دستور كار قرار دادند اينگونه طرحها تا چه حد قابليت عملياتي دارد؟ مشكلدهي پرواز ممنوع عليه كشوري خاص يعني دخالت آشكار در مرزهاي سرزمين يك كشور.
اين زشتترين اقدامي است كه اين كشورها ميتوانستند عليه سوريه انجام دهند، آن هم از جانب يك كشور همسايه. اين اقدام در صورت عملياتي شدن محدوديتهايي را براي دولت سوريه و ملت آن ايجاد خواهد كرد كه جمهوري اسلامي ايران به شدت مخالف اينگونه طرحهاست و آن را محكوم ميكند و اين اقدام امريكا و تركيه را اعلام جنگي آشكار ميداند عليه مقاومت و ملت مظلوم سوريه.
با يك ديد واقعبينانه و با توجه به طراحيها و توطئه چيني غربي – عربي عليه ملت و دولت سوريه، احتمال حمله نظامي عليه اين كشور و تغيير حاكميت فعلي سوريه چقدر محتمل است؟
بايد گفت بسياري از مردم سوريه حامي بشار اسد هستند و اين حكومت پشتوانه مردمي خود را دارد اما بايد اين را هم گفت كه برخي از گروههاي مردمي نيز از تروريستها حمايت ميكنند و اين را هم نميشود ناديده گرفت. به هر حال موج بيداري اسلامي زماني منطقه را فرا گرفت و سوريه را هم تحت تأثير قرار داد و در همان زمان دولت بشار اسد بايد مطالبات مردمي را فوري پاسخ ميداد اما خب در اين مسير تعلل صورت گرفت. آقاي بشار اسد به رغم تأكيدات جمهوري اسلامي ايران اصلاحات را كمي دير شروع كرد. اگر اين فرصت را اسد از دست نداده بود الان وضعيت سوريه اينگونه نبود.
اصلاحات خوبي انجام گرفت اما كامل نبود و به نوعي تعلل صورت گرفت. الان هم اگر آقاي اسد اصلاحات را دقيقتر، كاملتر و جديتر در دستور كار قرار دهد با وجود آسيبهايي كه وجود دارد ميتوان به آينده دولت بشار اسد اميدوار بود و اگر باز هم تعلل صورت بگيرد شايد اتفاقات ديگري رخ دهد.
پس شما فرصت سوزي دولت بشار اسد را يكي از دلايل شعلهورتر شدن بحران سوريه و در كنار آن پديد آمدن فرصت مناسب براي امريكا و متحدانش براي تضعيف نوار مقاومت ميدانيد؟
بله، همين طور است، آقاي بشار اسد از دو سال پيش كه جرقههاي بيداري اسلامي زده شد ميتوانست اصلاحات صورت گرفته را زودتر شروع كرده و آنها را كاملتر انجام دهد. اين فرصتسوزي آسيبهاي جدي را متوجه حكومت بشار و مقاومت اسلامي كرد. البته الان هم دير نشده و فرصت مناسبي براي جبران است.
جمهوري اسلامي ايران ماهها قبل هشدارهاي لازم را در اين رابطه به بشار اسد ميداد؟ آنچه وظيفه جمهوري اسلامي ايران در اين راستا بود از همان موقع صورت گرفت. حداقل بنده مطلع هستم كه در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجه مجلس اين موضوعات بحث و مورد توجه قرار گرفت و در جلسات ما عنوان ميشد كه در اين رابطه مشورتهايي صورت گرفته است.
ادامه روند تثبيت حكومت بشار اسد را چگونه ميبينيد؟ اظهارنظر در مورد شرايط سوريه تا حدودي سخت است؛ چرا كه گفتن اينكه بشار اسد ميماند يا نه مستلزم شناخت كامل و جامعي از جامعه سوريه و نوع نگاه آنها به حاكميت و توقعاتشان است. بخشي از مردم سوريه سني مذهب هستند،برخيها سلفي، بخشي از آنها ليبرال مسلك و بخشي هم مسيحي و علوي و اين اظهارنظر را تا حدودي سخت ميكند.
اتفاقات به وجود آمده در سوريه تا حدودي كار را سخت كرده است اما پاكسازي دمشق، حلب و حمص از تروريستها ما را به ابقاي بشار اسد و حفظ خط مقاومت اميدوارتر ميكند. اين را هم بايد گفت كه ملت سوريه علاقهمند به آب و خاك و دولت مقتدر بشار هستند و اگر يك همت جمعي مناسبي بين دولتمردان و ملت سوريه صورت بگيرد يا به عبارت ديگر موضوع آشتي ملي را در دستور كار قرار دهند شرايط به گذشته بازخواهد گشت.