هرچند بخش قابل توجهي از اظهارات مرسي در جهت منافع و مصالح جمهوري اسلامي ايران قابل تبيين و ترسيم است اما رسانههاي غربي خصوصاً رسانههاي فارسيزبان با حذف اين بخش از صحبتهاي مرسي سعي در تخطئه دستاوردهاي اين سفر دارند. در همين راستا بايد گفت كه تعاملات سازنده ديپلماتيك ايران با دو كشور مصر و تركيه به منزله به خطر افتادن منافع امريكا و متحدانش در منطقه استراتژيك خاورميانه است.
به همين روي از ديرباز رسانههاي غربي در كنار سياستمداران نظام سلطه سعي داشتهاند با شگردهاي مختلف رواني و رسانهاي روابط اين كشورها را تيره كرده و در جهت خواستههاي خود جهتدهي كنند. به همين دليل است كه مقامات سياسي غرب و رسانههاي آنها نميتوانند پس از ۳۰سال سفر عاليترين مقام سياسي مصر به ايران را تاب بياورند و سعي دارند حاشيه اين سفر را پررنگ كنند تا متن كه همان چرخش مناسب سياست خارجي مصر در روابط ايران است مغفول بماند.
همين رويكرد در قبال ايران با تركيه هم قابل تصور است. حسن كامران دستجردي نماينده مردم شهر اصفهان در مجلس شوراي اسلامي در ادوار چهارم، پنجم، هفتم و هشتم بوده و در مجالس هفتم و هشتم عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس بوده است. مسئول حفاظت اطلاعات نزاجا، دبيركل كتابخانههاي عمومي كشور و مسئول معاونت آموزشي نيروي دريايي سپاه از جمله سوابق وي است.
شانزدهمين اجلاس جنبش غيرمتعهدها درتهران حواشي زيادي را به همراه داشت، يكي از اين حواشي حضور محمد مرسي و مواضع وي درقبال موضوع سوريه بود، ارزيابي شما از حضور مرسي و اظهارات وي چيست؟
نفس شركت آقاي مرسي در اجلاس شانزدهم غيرمتعهدها خود يك دستاورد بزرگ به حساب ميآيد چراكه امريكا و رژيم صهيونيستي از مدتها قبل با ابزارهاي گوناگون سعي داشتند از اين سفر جلوگيري كنند. حضور ايشان در اين دوره از اجلاس نشان ميداد كه وي علاقهمند به ارتباط با مقامات جمهوري اسلامي ايران در سطوح مختلف است كما اينكه وي ملاقاتي خصوصي با جناب دكتر احمدينژاد هم داشت و در مورد مسائل مختلف منطقهاي و بينالمللي به گفتوگو پرداختند. برخي رسانهها قبل از برگزاري اجلاس با تحليلهاي مختلف سعي داشتند حضور آقاي مرسي در تهران را منتفي بدانند و پس از اينكه وي حضور پيدا كرد و سخنان مهمي را در موضوعات گوناگون به زبان آورد همالن رسانهها قسمتي از سخنان وي در مورد سوريه را برجسته كردند و جنبه مهم ديگر سخنان وي را حذف و يا كمرنگ كردند. اين درحالي است كه ما بايد تمام حرفهاي مرسي را مورد ارزيابي و بررسي قرار دهيم نه قسمت كوتاهي از آن را.
مرسي در سخنان خود به ساختار معيوب سازمان ملل اشاره ميكند و خواهان آن ميشود كه اين ساختار دستخوش تغيير قرار بگيرد با هدف احقاق حقوق ملتهاي مظلوم و كشورهاي درحال توسعه. نكته بعدي كه مرسي به آن اشاره ميكند بحث سرزمينهاي اشغالي و حقوق مردم فلسطين است و از جامعه بينالملل ميخواهد در اين راستا چارهانديشي كند و از آنچه به مردم فلسطين ميرود، جلوگيري كند. رئيسجمهور مصر همچنين به تحولات بحرين هم اشاره ميكند و در ادامه ميخواهد موضوع سوريه سياسي حل شود و نه نظامي. تا اينجا حرفهاي مرسي مطابق با سياستهاي جمهوري اسلامي ايران است اما آن بخش كه ميخواهد حاكميت سوريه دچار تغيير تحول شود و بشار اسد كنار برود با اهداف و استراتژي ما متفاوت است. به هر روي ما ۸۰ درصد از مواضع مرسي را ميپسنديم و مابقي آن را قبول نداريم كه اين اختلاف نظرها هم طبيعي و قابل بحث است. آنچه مهم است اين كه ملتهاي مصر و ايران و همچنين دولتهاي دو كشور بايد ارتباطات و تعاملات خود را افزايش داده و به عاليترين سطح برسانند كه اين باعث پيشرفت و اعتلاي دو كشور خواهد شد. نظام سلطه در كنار رسانههاي خود سعي دارند تعاملات بينالمللي دو كشور را مانند ۳۳سال گذشته تيره و تار نگه دارند و از نزديكي دو دولت جلوگيري كنند چراكه ارتباط تنگاتنگ اين دو كشور مهم منطقه باعث ميشود منافع و خواستههاي امريكا و متحدانش به خطر بيفتد.
حضور آقاي مرسي در تهران را بايد صرفاً يك سفر پروتكلي دانست يا بر آن ابعاد و ماهيت خاصي مترتب بدانيم؟
به عقيده بنده، آمدن مرسي به تهران قطعاً روابط ديپلماتيك جمهوري اسلامي ايران با مصر را بهتر ميكند. در كنار اين ما نبايد انتظار داشته باشيم ارتباطي كه به مدت سي و چند سال قطع بوده دوباره و به اين زودي از سر گرفته شود. بلكه بايد در اين رابطه كمي با صبر پيش رفت چراكه نزديكي ديپلماتيك به اين زودي امكانپذير نيست و بايد برخي از بخشها را هم به زمان سپرد. ما بايد براساس واقعيتهاي جامعه بينالملل اهداف و خواستهها را ترسيم كنيم اما ميتوان گفت سفر مرسي به تهران در واقع تأكيدي بر گشوده شدن صفحهاي جديد در سياست خارجي مصر نيز بود و مرسي نشان داد كه مصر در تصميمات خود ديگر دنبالهرو و وابسته به امريكا نيست و هماكنون دوره حسني مبارك و تبعيت كامل وي از سياستهاي امريكا بهسر آمده است. بايد در نظر داشت كه انقلاب ۲۵ ژانويه مصر كه با حمايت جمهوري اسلامي ايران نيز مواجه شد، زمينه خروج مصر از قيد اين وابستگي و پا گذاشتن به استقلال و رهايي سياسي به ويژه در عرصه سياست خارجي را فراهم كرد و سياستمداران مصري قطعاً اين نكات را هم مدنظر دارند.
اين سفر چه بازتابي در بين گروهها و شخصيتهاي مصري داشته است؟
سفر مرسي به تهران در بين گروهها و سياستمداران مصري هم بازتاب خوبي داشته به نحوي كه «مصطفى اللباد»، رئيس انديشكده سياسي و استراتژيك «الشرق» در اين باره ميگويد: پس از تغيير و تحولات سياسي جاري در مصر و منطقه اين سفر مرسي به تهران بسيار مهم و حساس ارزيابي ميشود، چون ايران و مصر دو كشور بزرگ منطقهاي با تمدن و فرهنگ بزرگ و عميق هستند و بالطبع طبيعي است، درباره اوضاع منطقهاي با يكديگر رايزني و مشورت كنند و محمد مرسي با سفر به ايران يخ حاكم بر روابط بين دو كشور را شكست و بيترديد برقراري چنين رابطهاي به زيان رژيم صهيونيستي و شكلدهنده موازنهاي جديد در منطقه است.
در جاي ديگري حسن ابوطالب، تحليلگر سياسى و از پژوهشگران انديشكده استراتژيك «الاهرام» درباره سفر مرسي به تهران چنين ميگويد: سفر مرسي به تهران اگرچه يك سفر پروتكلي به شمار ميآيد، با اين حال داراي ابعاد و ماهيت خاصي است، چون براي اولينبار پس از ۳۰سال از رئيسجمهوري مصر رسماً دعوت ميشود تا به ايران سفر كند و اين ميتواند زمينهساز ازسرگيري روابط دو جانبه بين تهران و قاهره باشد و چهبسا حضور مصر در اين اجلاس در واقع تأكيدي بر احياي نقش اين كشور در جهان عرب و اسلام و جنبش عدم تعهد است و در عين حال اميدوارم اين سفر همكاري بيش از پيش ايران و مصر را به دنبال داشته باشد.
همين فرد در ادامه به نكات جالبي اشاره ميكند و ميگويد: بايد بين دو كشور گفتوگوها و مذاكرات شفاف و بازي صورت گيرد و هر دو كشور از برداشتهاي خود از آينده روابط خود با يكديگر و مشكلات پيشِ رو سخن بگويند و براي مشكلات و چالشهاي پيش رو راه حل ارائه دهند؛ مصريها نگرانيهايي امنيتي و سياسي از ايران دارند و ايران نيز انگيزهها و دلايل خاص خود را دارد، به همين دليل به نظر ميرسد مسئولان دو كشور بايد مذاكراتي شفاف و رودررو با هم داشته باشند تا پس از آن به توافقات مورد نظر خود دست يابند.
سفر مرسي موضعگيري بسياري از كارشناسان مصري را به همراه داشت كه اكثريت آنها ضمن مثبت ارزيابي كردن اين سفر آن را مقدمهاي براي روابط خوب ديپلماتيك دو ملت برشمردهاند.
برخي از رسانهها اين سفر را يك چرخ سمبليك در سياست خارجي مصر عنوان كردهاند. ارزيابي شما از اين موضوع چيست؟
بله ميتوان اين موضع را عنوان كرد چراكه مثلاً مرسي در بخشي از اظهارات خود با علاقهمندي نسبت به جمهوري اسلامي ايران تلويحاً دولت مصر را علاقهمند به ازسرگيري روابط با ايران نشان داد.
همان طور كه عرض كردم سفر مرسي، به ايران سفري تاريخي است كه پس از ۳۰ سال اتفاق افتاد. اين سفر نشانگر اولين حركت رئيسجمهور مصر براي طراحي دوراني مستقل در سياست خارجي مصر پس از انقلاب اين كشور است.
مرسي براي شركت در اجلاس مقامات بلندپايه جنبش عدم تعهد به تهران آمد، جنبشي كه از كشورهاي غالباً در حال توسعه تشكيل يافته كه در جريان سياستهاي دوقطبي جنگ سرد، حاضر به پذيرش هيچيك از دو دسته سياست مزبور نشدند و حضور مرسي در اين اجلاس يعني جايي كه او اولين سخنراني را كرد، اولين چرخش سمبليك در سياست خارجي مصر از زمان قيامي محسوب ميشود كه حسني مبارك را سال گذشته سرنگون كرد و اين بسيار قابل اهميت است.
بايد پذيرفت كه برقراري رابطه بين ايران و مصر از ضروريات است، به عقيده من سه كشور ايران، مصر و تركيه بايد با ائتلاف با يكديگر موجب تغيير و تحولاتي استراتژيك در معادلات منطقهاي شوند و در اين بين جمهوري اسلامي ايران در شرايط مختلف اين علاقهمندي را نشان داده اما بنا به دلايلي دولتمردان تركيه و مصر در اين راه قرار نگرفتهاند.
مرسي در هفتههاي گذشته براي حل بحران سوريه تشكيل گروه تماس را پيشنهاد داده بود؛ اين با رويكرد كنوني وي در قبال اين كشور در تضاد است، به عقيده شما ريشه اين مواضع متناقض چه ميتواند باشد؟
دقيقاً با نظر شما موافقم، مرسي نتوانسته مواضع و رويكرد يكساني در قبال سوريه بگيرد و اين هم بهدليل تجربه كم وي در كارهاي اجرايي و سياسي است. بايد منتظر بود و ديد كه در آينده وي به كدام سو ميرود. موضع مرسي در قبال موضوعات خارجي تا حد زيادي پيچيده است زيرا از يکسو از راهکاري با حضور ايران، عربستان و ترکيه درباره سوريه دم ميزند و از سوي ديگر از ضرورت برکناري بشار اسد بدون اينکه فرصتي به گفتوگوها با وي بدهد سخن ميگويد و اين با طرح مصر که مستلزم لابيهاي بينالمللي با نظام سلطه است در تناقض است.
مصر در روابطش با آمريکا مشکل دارد زيرا محمد مرسي در برابر مردم مصر در ميدان التحرير اعلام کرده بود که تحت سيطره هيچ قدرتي در جهان نخواهد بود اما تا اين لحظه تابع آمريکا و گرايشهاي کشورهاي غربي بوده است.
رئيسجمهور مصر آقاي مرسي طبعاً ميخواهند در ابتداي مسئوليت خودشان با ابتکار عمل موفقيتي را براي سياست خارجي خودشان کسب کنند و از طرف ديگر به هر حال مسئله سوريه به گونهاي است که براي مسائل خاورميانه بسيار تعيينکننده است و آقاي مرسي طبيعتاً بايد در اين قضيه پيگير باشد.
وي ميداند سوريه مسئلهاي نيست که به صورت عادي حل و فصل شود و بايد حتماً عوامل مختلف و تأثيرگذار در اين قضيه با هم تبادل نظر کنند و لذا ايشان بحث حضور ايران در حل و فصل قضيه سوريه را به عنوان يک واقعيت پذيرفته و به اين امر معتقد است.
تا چه حد امكان محقق شدن پيشنهاد مرسي مبني بر تشكيل گروه تماس وجود دارد؟
اگر نظر عربستان و ترکيه با حضور ايران در اين مسئله موافق باشد طبعاً مذاکرات چهارجانبه ميتواند يک گام به جلو باشد و اگر موافق نباشند وقايع به سمت ديگري ميرود که فعلاً به علت پيچيدگي شرايط داخلي سوريه نميدانيم به کجا ميرسد.
جالب است كه دو روز پيش سخنگوي وزارت امور خارجه سوريه در اظهاراتي كه در گفتوگو با شبکه «انبيان» لبنان اظهار كرده ميگويد: محمد مرسي، تازهکار بوده و به طور کامل سياستهاي سوريه را درک نکرده، ما سخنان رئيسجمهور مرسي را شنيديم، من ميتوانم بگويم که اين سخنان نااميدکننده بود. من معتقدم رئيسجمهور جديد مصر هنوز توسعه نيافته است. از ديدگاه من، درک وي از واقعيت با گذر زمان افزايش مييابد. ما اميدواريم وي بتواند به درکي از تمام واقعيتهايي که در سوريه روي ميدهد برسد و در آن سطح به موضعگيري بپردازد. من تا حدود زيادي با نظارت وي موافقم چراكه عملكرد مرسي تا اينجاي كار نشاندهنده اين موضوع است.
ميتوان موضعگيري وي را ناشي از تفكرات حاكم بر اخوانالمسلمين دانست؟
بله قطعاً نوع تفكرات حاكم بر اين گروه باعث بروز اينگونه مواضع ميشود.
اظهارات مرسي در قبال سوريه از پيشينه وي که وابسته به گروه اخوانالمسلمين بوده ارتباط دارد که با يکي از گروههاي اصلي مخالف سوري همبستگي دارد.
به هرحال مواضع ايشان بايد از جايگاه حزبي مورد ارزيابي قرار بگيرد و نبايد تأثيرات اخوان بر مواضع مرسي را ناديده گرفت، هرچند كه افكار عمومي مردم مصر نشان داده در اين مدت كاملاً در جهت ضديت با نظام سلطه، استكبار و رژيم صهيونيستي است. متأسفانه در بحث سوريه، مصر و دولتمردانش در جرگه همپيمانان امريكا و اسرائيل به حساب ميآيند و اين نبايد پايدار باشد چراكه مردم مصر خلاف اين رويه را ميخواهند. به عقيده بنده اين رويكرد تحت تأثير و فشار مردم مصر تغيير خواهد كرد چراكه آنها نميخواهند نظام و حكومتي كه مخالف رژيم صهيونيستي است، سقوط كند.
بسياري از كارشناسان روابط بينالملل اعتقاد دارند تحولات اخير صحراي سينا با طرح امريكايي- اسرائيلي و با هدف زهرچشم نشان دادن به دولت مصر براي همراه ساختن مقامات سياسي اين كشور با اهداف نظام سلطه در منطقه است.
اساساً امريكا و رژيم صهيونيستي در قبال انقلاب مردم مصر همانگونه عمل ميكنند كه با ايران در دهه ۵۰ و۶۰ عمل كردند. به اين معنا كه به هر شكل ممكن ميخواهند در درجه اول انقلاب را از مسير اصلي خود خارج كرده و در صورت عدم تحقق مطالبه فوق دولت و نظام برآمده از رأي مردم را به هر شكل ممكن وادار به همراهي با اهداف و طرحهاي منطقهاي و بينالمللي خود كنند. اين ترفندها هيچ كارايي در قبال نظام جمهوري اسلامي ايران نداشت و امروز شبيه آن در مورد مصر صورت ميگيرد و يكي از اين ترفندها موضوع صحراي سيناست.
دراين باره بايد گفت تحولات صحراي سينا در منطقهاي رخ داد که از پيش کانون بحران بوده است. سناريوهاي مختلفي پيرامون تحولات صحراي سينا و عاملين آن مطرح شد. عاملين مختلفي اعم از گروههاي فلسطيني، طرفداران اسماعيل هنيه، دولت فلسطيني، اسرائيل و حتي اين حادثه به گروههاي سياسي، اجتماعي و قبيلهاي مصر نيز نسبت داده شد.
متمركز كردن بخش زيادي از ارتش مصر در اين منطقه ميتواند به تشديد اوضاع منجر شود؟
موضوع اصلي همين است كه شما اشاره كرديد، مصر در حال حاضر بخش قابل توجهي از نيروهاي نظامي خود را در اين منطقه متمرکز کرده و به طور حتم اين مسئله ميتواند سبب تشديد بحران در اين منطقه شود و آن را در نوک پيکان توجهات بينالمللي و منطقهاي قرار دهد. رژيم صهيونيستي اعلام کرد اين عمليات توسط عاملان اين رژيم صورت نگرفته و اسماعيل هنيه نيز اعلام کرد دولت فلسطين بيش از همه از اين عمليات صدمه و خسارت ميبيند. از اين رو دولت مرسي در حال بررسي عاملين مسئله و تحقيق بر روي نيروهاي سياسي و اجتماعي مصر است.
اين جنايت را ميتوان به سرويس جاسوسي اسرائيل (موساد) نسبت داد که به دنبال سرنگوني انقلاب مصر است؛ زيرا اسرائيل چند روز قبل از واقعه به شهروندان خود در سينا دستور داده بود فوراً اين منطقه را ترک کنند.
شايد بتوان گفت مهمترين تأثير اين مسئله تغيير نگاهها نسبت به واقعيت دولت مرسي بود. قبلاً اينگونه گفته ميشد که مرسي همان سياست مبارک را در پيش ميگيرد و در ارتباط با رژيم صهيونيستي همان راه مبارک را ميرود. در واقع سياست مرسي با تحولات صحراي سينا مورد انتقاد قرار گرفت و سبب شد همۀ توجهات از حوزۀ داخلي مصر به سمت مسئلهاي به نام اعراب و اسرائيل يا به طور خاصتر مصر و اسرائيل برود. کنترل اوضاع نيز به نحوۀ مديريت طرفين و توان آنها براي تبديل کردن اين بحران به صلحي شکننده بازميگردد. البته ممکن است اين مسئله و کنترل آن خارج از توان طرفين باشد و اوضاع را به سمت تشديد منازعۀ منطقهاي سوق بدهد.
تعامل خوب و سازنده دولت مصر با حماس تا چه ميزان ميتواند به آرامش منطقه و تقويت موقعيت آنها در منطقه بينجامد؟
تحولات شمال آفريقا ايدئولوژيهاي جديدي را وارد گفتمان سياسي کشورها کرده است که حمايت از حقوق فلسطينيان و حمايت از مظلوم و مطالبات مردمي از مهمترين آنهاست. از اين رو زين پس بايد شاهد نزديکي بيشتر ميان مرسي و حماس باشيم.
بسياري از تلاشهاي صورت گرفته توسط حماس و اخوانالمسلمين به منظور تقويت روابط در ماههاي اخير، طي چند ساعت از حمله به صحراي سينا با مشکل روبهرو شد. برخي اعتقاد داشتند ممکن است اين حمله سبب نزديکتر شدن اخوانالمسلمين به ارتش مصر شود. در نهايت، اين حمله بر روابط حماس و حکومت خودگردان (رقيب فلسطيني مهم حماس) تأثير خواهد گذاشت. بالاخره سرنگوني مبارک، ضربهاي جدي به حکومت خودگردان بود و قدرتيابي اخوانالمسلمين در مصر نيز به طور جدي منافع حماس را تقويت کرد.
يكي از كشورهايي كه برخي از سياستهاي امريكا و متحدانش را در منطقه دنبال ميكند تركيه است، كشوري كه همانند دولت كنوني مصر، به تغيير در ساختارحكومتي سوريه تأكيد دارد. سياستهاي دولتمردان اين كشور در قبال بحران سوريه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
تركيه برخلاف مصر به ناتو تمايل زيادي دارد و سعي دارد سياستهاي اين تشكيلات را به خوبي در منطقه پياده كند كمااينكه در جنبش غيرمتعهدها هم عضو نيست و خود را جدا از اين نهضت تعريف ميكند. اول اينكه حكومت تركيه ضعف ساختاري و اساسي دارد و بعد از آن با ژست اسلامي كه از خود در منطقه و دنيا ميگيرد و همين موضوعات باعث شده كه امروز شاهد موضعگيريهاي دوپهلو و حتي متناقض از سوي مقامات اين كشور باشيم. تحركات امروز دولتمردان اين كشور در قبال براندازي حكومت بشار و كمك مادي تسليحاتي به تروريستها به نيابت از نظام سلطه به بروز مشكلات اساسي و تشديد اوضاع داخلي اين كشور منجر خواهد شد. اوضاع داخلي تركيه ظرفيت و زمينه اين را دارد كه عليه حكومت مركزي قيام كند و اين شرايط با توجه به دخالتهاي اين كشور در امور داخلي سوريه در حال فراهم شدن است.
آن چيزي كه هست اينكه دولتمردان تركيه هيچگاه دلشان نخواسته كه مردم مظلوم فلسطين و لبنان و غزه از اين شرايط رهايي پيدا كنند و دوست نداشتهاند قدس شريف آزاد شود و تظاهر به اين موضوع ميكردند. آنها از اول روي كار آمدن، رفتارهاي دوگانه را از خود ظهور و بروز ميدادند اما آنچه به آن اعتقاد داشتند اين بود كه بايد طرحهاي امريكايي- انگليسي را جلو ببرند و قدرت زر و زور بر مظلوم بچربد. مواضع ضدصهيونيستي تركيه بيشتر جنبه ابزاري داشت تا به وسيله آن افكار عمومي و دنياي اسلام را به خود جلب كنند و اهداف منطقهاي خود را جلو ببرند.
توطئهآفريني تركها عليه سوريه چه فرجامي را به دنبال دارد؟
در اينجا سوريه در موضع تدافعي و دفاع از تماميت ارضي خود است و تركيه در موضع تهاجمي و همپيماني با امريكا و صهيونيستهاست و در موضع تجاوز و حمايت از تروريست قرار دارد. سوريه حق دارد از خودش دفاع كند و حتي اگر بتواند تركيه را مجازات بكند.
با توجه به نقشآفريني تركيه در بحران سوريه و همچنين مواضع قابل بحث مرسي آيا ادامه روند تثبيت حكومت بشار اسد را ممكن ميدانيد؟
اظهارنظر در مورد شرايط سوريه تا حدودي سخت است؛ چراكه گفتن اينكه بشار اسد ميماند يا نه مستلزم شناخت كامل و جامعي از جامعه سوريه و نوع نگاه آنها به حاكميت و توقعاتشان است. بخشي از مردم سوريه سني مذهب هستند، برخيها سلفي، بخشي از آنها ليبرال مسلك و بخشي هم مسيحي و علوي و اين اظهارنظر را تا حدودي سخت ميكند.
اتفاقات به وجود آمده در سوريه تا حدودي كار را سخت كرده است اما پاكسازي دمشق، حلب و حمص از تروريستها ما را به ابقاي بشار اسد و حفظ خط مقاومت اميدوارتر ميكند. اين را هم بايد گفت كه ملت سوريه علاقهمند به آب و خاك و دولت مقتدر بشار هستند و اگر يك همت جمعي مناسب بين دولتمردان و ملت سوريه صورت بگيرد يا به عبارت ديگر موضوع آشتي ملي را در دستور كار قرار دهند شرايط به گذشته بازخواهد گشت. اما ما اميدواريم شرايط سوريه با توجه به حمايتهاي ايران و برخي كشورها مانند روسيه و چين رو به آرامش و ثبات برود.