کد خبر: 486992
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۵:۱۱
ريشه‌يابي عوامل اسلام‌ستيزي غرب در گفت‌وگوي «جوان» باحجت‌الاسلام و‌المسلمين سيد‌هادي خسروشاهي
شاهد توحيدي
در اين گفت‌وگو نيز با عنايت به بخشي از اين تحليل‌ها، به بررسي آخرين اشتباه بزرگ تاريخي غرب، يعني توهين به ساحت مقدس نبي مكرم اسلام(ص) مي‌نشينيم.
با سپاس از استاد كه با صرف وقت و حوصله بسيار، چون هميشه به پرسش‌هاي ما پاسخ‌هاي دقيق و مستند دادند.

ظاهراً جنابعالي در پ‍ژوهشي پيرامون مقوله اسلام‌ستيزي در غرب آن را به فعاليت‌ها و آثار مستشرقين ربط مي‌دهيد. به عنوان نخستين سؤال مايليم مباني اين نگاه را براي ما تبيين بفرماييد.
بسم الله الرحمن الرحيم. موضوع گفت‌وگوي ما در واقع بررسي مسئله اسلام‌ستيزي در غرب است و با توجه به اينكه اين عنوان خيلي عام و كلي است و بايد تقسيم‌بندي‌هاي لازم در مورد مسائل مربوط به آن به عمل آيد، بنده در اينجا فقط به بخشي از آن كه استشراق و عملكرد مستشرقين و سپس ارباب كليسا و مبشرين است فهرست‌وار اشاره مي‌كنم و بي‌ترديد بررسي موضوع نيازمند فرصت بيشتر و تشكيل يك سمينار و تأليف چندين جلد كتاب است.
با اينكه مسئله استشراق به عنوان يك پديده سياسي – علمي، با تاريخي نه چندان كوتاه، مطرح است، ولي شايد تا‌كنون تعريف جامع و مانعي از آن به عمل نيامده باشد. بعضي‌ها استشراق را بررسي يك سلسله مفاهيم و مسائل متداخل مي‌دانند كه در واقع نوعي «علم» است و موضوع آن تحقيق درباره «جوامع شرقي» از سوي دانشمندان غربي است. بعضي‌ها آن را يك روش علمي براي شناخت نوع انديشه‌ها، ايدئولوژي، حتي نژادها و قوميت‌هاي شرقي دانسته‌اند... و سرانجام گفته‌اند كه استشراق يعني «شرق‌شناسي» به مفهوم عام و مستشرقين هم افرادي هستند غربي كه درباره انديشه و تمدن و تاريخ اسلامي و شرقي به تحقيق مي‌پردازند.

ولي برخي ديگر پديده استشراق را به گونه‌اي ديگر معنا كرده‌اند كه نگاه پژوهشگر را به اين پديده تغيير مي‌دهد.
بله، به عنوان نمونه «ادوارد سعيد» انديشمند فلسطيني‌الاصل و امريكايي‌المسكن! استشراق را نوعي «ابزار براي شناخت شرق توسط غرب، براي ادامه و استمرار سلطه استعمار و استكبار غربي» معرفي كرده است.
از اين تعريف، مي‌توان چنين استنتاج كرد كه استشراق يا شرق‌شناسي، يعني اهتمام و توجه خاص به اوضاع شرق و كشف نظرها و انديشه‌هاي ملل و بررسي اسرار و شرايط اقتصادي - اجتماعي و منابع طبيعي و ثروتي آن، و آگاهي از فرهنگ و تمدن قديم و وضع فعلي و كشف نقاط قوت و ضعف، در راستاي آماده‌سازي و مقدمه‌چيني براي استمرار سلطه استعمار غربي و حملات مذهبي تحت عنوان تبشير مسيحي‌گري است... در واقع اين نوع شرق‌شناسي كه همواره مورد اهتمام همه يا اكثريت قاطع مستشرقين پيشين بوده، زمينه‌ساز اصلي براي سلطه سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي نيروهاي غربي بر كشورهاي شرقي – به‌ويژه اسلامي بوده است.

پس با اين تعريف اخير، استشراق هويت صرفاً پ‍ژوهشي خود را از دست مي‌دهد!
بله، با توجه به اين روش مستشرقين و هدف غيرمنطقي استشراق، نمي‌توان آن را علمي از «علوم انساني» شمرد چون فاقد شرايط اساسي براي تحقق يافتن «صفت علمي» بودن است. با بررسي چگونگي پيدايش و تحول و تكامل مراحل استشراق و در واقع با توجه به تعدد اهداف مستشرقين - و در هر مرحله‌اي - يا اقدام افرادي مختلف در اين زمينه، نمي‌توان آن را نوعي علم در راستاي اهداف انساني بشريت دانست.

در نگاه كلي مستشرقين به چه طيف‌ها و اصنافي تقسيم مي‌شوند و هريك چه هويتي دارند؟
ما اگر به تنوع افرادي كه در گذشته در زمينه «شرق‌شناسي» فعاليت داشته‌اند توجه كنيم، خواهيم ديد كه آنها در تخصص‌ها و اهدافي كه در هر مرحله‌اي پيگير آن بوده‌اند، گوناگون و متفاوت از يكديگر بوده‌اند. يعني از روزگاران پيشين افراد گردشگر يا سياح، مبشرين مسيحي، رجال سياسي سلطه استكباري، باستان‌شناسان، مورخين و نمايندگان شركت‌هاي اقتصادي و سازمان‌هاي نظامي و امنيتي و جاسوسي و بالاخره افراد شاغل به عنوان «ديپلمات»! 

در مراحل مختلف، و هركدام براي اهداف خاص خود، پيگير مسئله شرق‌شناسي بوده‌اند و روي همين اصل، بعضي از اسلام‌گرايان آگاه، همه مستشرقين را «جاسوس و مزدور» غرب معرفي كرده‌اند و معتقدند پژوهش‌هاي آنها فقط جنبه استعماري داشته است... . از سوي ديگر، بعضي از روشنفكران جهان اسلام هم «خدمات» آنان را در پژوهش‌هاي تاريخي و شناخت و شناسايي تمدن و فرهنگ شرق به‌ويژه جهان اسلام، ستوده‌اند. 

گروه اول مي‌گويند كه هدف نهايي مستشرقين از به اصطلاح پژوهش‌هاي خود، جز ضربه زدن به اسلام و ايجاد شك و ترديد در بين مسلمانان و جلوگيري از گرايش صاحبان عقايد و مذاهب ديگر – به‌ويژه مسيحيان – به اسلام، چيز ديگري نبوده است و در همين راستا مي‌بينيم كه انگيزه‌هاي سياسي، اقتصادي، مذهبي و بالاخره استعماري اين مستشرقين كه در واقع مزدوران استعمار و دشمنان اسلام و مسلمانان هستند، ايجاد شبهه در اصالت نبوت پيامبر اسلام، متهم ساختن حضرت ايشان به خشونت و خونريزي است و سپس ايجاد ترديد در آسماني بودن قرآن مجيد و اينكه ساخته و پرداخته خود حضرت محمد(ص) و يارانش بوده و احكام آن اقتباسي از احكام يهوديگري و مسيحي‌گري است و حتي مدعي شده‌اند كه داستان‌هاي انبيا هم كه در قرآن آمده، در كتاب مقدس - تورات و انجيل – هم آمده است... و همچنين «سنت» نبوي و احكام فقهي هم باز مقتبس از عادات و آداب و رسوم عرب جاهلي است و اصالت و استمراري براي همه زمان‌ها و مكان‌ها ندارد! احاديث منقول از حضرت محمد(ص) و ياران و اهل بيت او هم نوعي نيرنگ! 

براي پوشش دادن به باندبازي‌هاي سياسي قبايل و سران اشراف عرب است... اين نمونه‌هايي از اتهامات مستشرقين است و علاوه بر اينها اتهامات بي‌شمار ديگري از اين قماش نيز در اغلب كتاب‌هاي مستشرقين و مبشرين آمده است و متأسفانه يكي ازنمونه‌هاي آن سخنراني شرم آور جناب «بنديكت شانزدهم» پاپ فعلي مسيحيان بود كه گويا رهبر تبشير اخلاق! مسيحيگري است، اما در واقع سخنگوي امپرياليسم گرديد و با نقل اهانت‌هاي امپراتور بيزانس در قرون وسطي، دشمني خود و سازمان واتيكان را در قبال اسلام و مسلمانان نشان داد و متأسفانه عليرغم اعتراض همه كشورهاي اسلامي و مسلمانان سراسر جهان، حاضر به عذرخواهي از مسلمانان نگرديد و حتي در ديدار با سفراي كشورهاي اسلامي مقيم واتيكان هم فقط از لزوم «گفت‌وگو با مسلمانان» سخن به ميان آورد و گويا افسانه معصوميت پاپ - برخلاف نصوص كتاب مقدس كه حتي براي انبيا هم خطا و اشتباه و انجام توبه نقل مي‌كند- اين اجازه را نداد كه وي از مسلمانان عذرخواهي كند... همان طور كه پاپ ژان پل دوم هم پس از عذرخواهي از يهوديان در مسئله اتهام قتل حضرت مسيح توسط آنها و تبرئه آنها از خون مسيح(ع)، عليرغم درخواست مسلمانان - از جمله اينجانب كه در آن زمان در واتيكان بودم - حاضر به عذرخواهي از مسلمانان در مورد قتل‌عام‌هاي مسلمانان در جنگ‌هاي صليبي كه به فتواي پاپ‌ها انجام شد، نگرديد.

منتقدين شاخص مستشرقين در ميان انديشمندان اسلامي كدامند و در اين نقدها چه اظهاركرده‌اند؟
به هر حال عده‌اي از انديشمندان و علماي اسلامي از چگونگي روش‌هاي تحقيق و پژوهش مستشرقين در مسائل اسلامي – به ويژه تاريخ اسلام – به شدت انتقاد كرده و آن را استمرار عداوت و بغض و دشمني «احبار و رهبان» و صهيونيسم مسيحي، براي نابودي اسلام ناميده‌اند. مثلاً محقق برجسته مصري، مرحوم دكتر «محمد البهي» همه پژوهش‌ها و آثار استشراقي را نوعي «رديه نويسي عملي بر اسلام و براي برگرداندن مسلمانان از دين خود» مي‌داند و حتي انسيمكلوپدي اسلامي را كه مستشرقين آن را نوشته‌اند و در اروپا، بارها چاپ شده است، «خطرناك‌ترين اثر براي انحراف مسلمانان» مي‌نامد و مي‌گويد كه اين موسوعه يا دائره‌المعارف، مرجع و مأخذ بسياري از مسلمانان شده است كه متأسفانه همه تحريف‌ها و اشكالاتي كه عمداً در مقالات آن هست، مورد استفاده پژوهشگران مسلمان قرار مي‌گيرد و البته مي‌دانيم كه ارباب كليسا و گروهي از مبشرين هم پس از آنكه از تبشير مسلمانان و اثربخشي آن در جهان اسلام مأيوس شدند، با همكاري مستشرقين به مقاله نويسي در دائره المعارف‌ها و نشر اكاذيب و تحريف حقايق و چاپ هزاران كتاب و رساله و جزوه، در ردّ اسلام، به اسلام‌ستيزي پرداخته‌اند.
البته «استشراق» را در مورد «مستشرقين» هر كشور اروپايي و غربي و اهداف و انگيزه‌هاي آن يا توجه به اهداف سياسي كشور خود، بايد مورد ارزيابي و بررسي قرار داد ولي براي نمونه مي‌توان اشاره كرد كه جناب «لويي ماسينيون» همواره درخدمت استعمار فرانسه قرار داشته و مانند يك لژيون يا افسر اطلاعاتي فرانسه كار كرده است يا مستشرق امريكايي «برنارد لويس» براي مبارزه با اسلام خود را وقف اهداف صهيونيسم نمود و مدافع سرسخت ايجاد كشوري به نام اسراييل در سرزمين فلسطيني‌ها بود.

از منظر جنابعالي مراحل استشراق كدامند و هر يك چه ماهيتي دارند؟
به هرحال بعضي از پژوهشگران براي استشراق چهار مرحله ترسيم كرده‌اند:
۱. مرحله استشراق مذهبي و رابطه آن با تبشير
۲. مرحله نظامي و آثار جنگ‌هاي صليبي بر استشراق
۳. مرحله سياسي – استعماري براي استشراق
۴. مرحله چهارم، پديده استشراق علمي و آكادميك!
مرحله اول پس از كشف ثروت عظيم علمي مسلمانان در قرن ۱۲ ميلادي، در «اندلس» از سوي اروپاييان آغاز شد كه همين آگاهي، باعث يورش مستشرقين به اندلس به ويژه «قرطبه» و «اشبيليه» گرديد كه به سرعت فرضيه‌ها و افكار و آثار علمي را از مسلمانان دريافتند و حتي به ترجمه قرآن به زبان‌هاي اروپايي پرداختند و سپس به بررسي احوال و اوضاع كشورهاي اسلامي و مسلمانان اقدام نمودند و همين شناخت، انگيزه‌اي شد كه مبشران هم مستقيماً به ميدان آيند و با همكاري مستشرقين به فتنه انگيزي در بين مسلمانان بپردازند و در واقع آنها براي انتقام‌گيري از فتوحات مسلمانان، با هرگونه وسيله‌اي حتي غيرانساني و ضداخلاقي، به اسلام‌ستيزي پرداختند و همين امر مقدمه آغاز «جنگ‌هاي صليبي» بود. 

مرحله دوم كه استشراق نظامي بود، با جنگ‌هاي صليبي شروع مي‌شود كه در اين مرحله تبشير نيز نقش اساسي داشت و چون سرانجام از راه استمرار جنگ نتيجه‌اي را پيش‌بيني نمي‌كردند به دستور پاپ انوست چهارم در ۱۲۴۸ م كرسي «بررسي‌هاي عربي – اسلامي» در دانشگاه «پاريس» تأسيس شد و سپس مجلس عالي مبشرين در ۱۲۵۰ م «مدرسه عالي آموزش زبان عربي و اسلام‌شناسي» را پي نهاد كه گروهي از مستشرقين و مبشرين را براي مأموريت‌هاي ويژه آموزش داد و تربيت كرد. 

در اين دوران ضمن از بين بردن و آتش زدن كتاب‌هاي خطي و آثار اسلامي در اسپانيا، به
جمع آوري بعضي از آثار علمي - اسلامي نيز اقدام نمودند تا از آنها استفاده كنند، ولي همچنان در سركوب مسلمانان، به هر نحوي كه مقدور بود كوشا بودند و در واقع در اين مرحله همكاري همه جانبه نيروهاي نظامي با گروه‌هاي تبشيري نقش ويژه‌اي در سلطه تدريجي استعمار غربي بر بلاد اسلامي در آفريقا و گسترش اسلام‌ستيزي در دنيا داشت. 

در مرحله سوم و پس از قتل‌عام‌هاي مسلمانان در «اندلس» و «جنگ‌هاي صليبي»، استشراق سياسي آغاز مي‌شود... در اين دوران مستشرقين و مبشرين منابع اصيل و معتبري دراختيار داشتند و با ترجمه آنها ضمن پيشبرد هدف‌هاي علمي خود به تأسيس جمعيت‌ها و سازمان‌هاي وسيع سياسي و جاسوسي در اروپا اقدام كردند كه نتيجه اين مرحله، نفوذ تدريجي سياسي - نظامي در بلاد آفريقا و آسيا بود. 

متأسفانه پدران روحاني! و سازمان‌هاي كليسايي، در اين مرحله نيز دربست در اختيار حاكميت‌هاي غربي بودند و تا توان داشتند به اسلام‌ستيزي همه جانبه دامن زدند. «لورانس براون» مبشر معروف در يك سخنراني هدف نهايي تبشير را براي اروپاييان چنين تشريح مي‌كند: «اگر مسلمانان بتوانند در يك امپراتوري عربي - اسلامي متحد شوند، لعنتي! براي دنيا و خطري براي همه ما خواهند بود، اما اگر ما آنها را متفرق سازيم، در آن صورت ديگر تأثير و ارزشي نخواهند داشت». 

از اينجا مي‌توان علت پيدايش دولت‌هاي كوچك اسلامي و شرقي مستعمره شده اروپايي‌ها: فرانسه، ايتاليا، انگليس، پرتغال، آلمان و ديگران را به دست آورد. در اين دوره باز تبشير در خدمت استعمار است و به قول «جواهر لعل نهرو» - شخصيت فقيد هندي - در كتاب «تاريخ جهان» نخست پدران روحاني با كتاب مقدس وارد شدند و سپس نيروهاي نظامي غربي سرازير گشتند. 

در مرحله چهارم كه با عنوان «استشراق علمي» يا «اسلام‌پژوهي» شروع مي‌شود، باز نمي‌توان گفت كه همه مستشرقين در پژوهش‌هاي خود هدف تحقيق علمي - تاريخي داشته‌اند، ولي مي‌توان پذيرفت كه بعضي از آنها در بيان حقيقت صادق بوده‌اند و اگر دچار اشتباهاتي شده‌اند، در واقع ناشي از جهل و عدم شناخت كامل از اسلام و مسلمانان و ندانستن زبان ملت‌هاي شرقي و اسلامي بوده است. پس كلاً مي‌توان گفت كه از يك قرن پيش، استشراق علمي در همه كشورهاي غربي از جمله: فرانسه، ايتاليا، انگلستان، آلمان، اتريش، اسپانيا، هلند، روسيه و امريكا آغاز شد و در اين مرحله مستشرقين علاوه بر بررسي اوضاع گونه گون بلاد شرقي، به تحقيق و بررسي كتاب‌هاي خطي جمع آوري شده از جهان اسلام و شرق نيز پرداختند... و بعضي از آن كتاب‌ها را با تحقيق ستودني منتشر ساختند و بقيه را هم نوعاً فهرست نويسي كرده و به كتابخانه‌هاي اروپايي سپردند... و بي‌شك به نوبه خود در معرفي اسلام و شرق گام‌هاي مثبتي برداشتند.

قاعدتاً جنابعالي در كل نسبت به پديده استشراق نگرشي منفي داريد، با اين حال قابل انكار نيست كه در مواردي مستشرقين موجه يا نسبتاً موجهي هم ظهور كرده‌اند و شخص شما نيز شاهد فعاليت‌هاي ايشان بوده‌ايد.
همانطور كه اشاره شد گروهي از اينها در جمع‌آوري و نگهداري مخطوطات و آثار تمدن اسلامي و سپس تحقيق و بررسي و نشر آنها كمال دقت و همت را به كار برده‌اند و حتي در مورد قرآن مجيد هم نخستين فهرست الفاظ قرآن يا به اصطلاح ما «معجم المفهرس» براي قرآن و حتي سنت نبوي را، بعضي از اينها مانند «ژول لابوم فرانسوي» انجام داده‌اند و بعداً - يعني در قرن ما – عده‌اي از علماي اسلامي – عمدتاً مصري - به تكميل اين امر همت گماشته‌اند. 

البته اين بحث را مرحوم «مالك‌بن نبي» انديشمند فقيد الجزايري، در «انتاج المستشرقين و اثره في الفكر الاسلامي الحديث» و دكتر «ميشل جحا» در «الدراسات العربيه و الاسلاميه في اروپا» و ديگران، به‌طور مشروح مورد بحث قرار داده‌اند. 

البته فراموش نمي‌كنيم كه مستشرقي به نام «هانري كربن» هم صادقانه به شناخت اسلام و تشيع پرداخت و در اين راستا به كوشش‌هاي بي‌نظيري دست زد و بارها و بارها در ايران به محضر اساتيدي چون علامه طباطبايي و استاد مطهري و استاد سيد‌جلال آشتياني رسيد و ده‌ها كتاب فلسفي - عرفاني شيعه را به فرانسه ترجمه نمود و چاپ كرد و به قول مرحوم استاد علامه طباطبايي، «سرانجام هم مثل يك شيعه راستين از دنيا رفت...» يا مستشرق ديگر امريكايي به نام «ريچارد ميشل» براي تحقيق در‌باره حركت «اخوان المسلمين» به مصر آمد و پنج سال تمام در اين زمينه و از نزديك و درون، تحقيق كرد و محصول پژوهش خود را تحت عنوان «الاخوان المسلمون» منتشر ساخت كه واقعاً محققانه و كاملاً منصفانه است و خوشبختانه اين كتاب را من چند سال پيش ترجمه كردم كه اخيراً پس از بازبيني و ويرايش، در دو جلد و ۸۰۰ صفحه توسط مركز اسناد و ديپلماسي وزارت امور خارجه چاپ شده است ويا خانم «آنا مارياشميل» آلماني كه ده‌ها كتاب و مقاله درباره پيامبر اكرم و اسلام نوشت ومنتشر ساخت ودر واقع عاشق پيامبر اكرم (ص) و عرفان اسلامي بود... به هرحال مي‌توان پس از اشاره فهرست‌گونه به مراحل چهارگانه استشراق كه در همه مراحل هم با اسلام‌ستيزي و مسلمان كشي همراه بوده است، به اين نكته هم بايد اشاره كرد كه اسلام‌ستيزي غرب در مرحله چهارم نيز به‌رغم عنوان استشراق علمي، با شدت بيشتر و شكلي ديگر، همچنان ادامه يافت و دارد...

قبل از پرداختن به توطئه اخيرصهيونيستي- امريكايي توليد فيلم عليه پيامبراسلام، مناسب است به حلقه‌هاي قبلي اين توطئه هم اشاره داشته باشيد.
آخرين نمونه‌هاي آن را در فشار بر مسلمانان در همه كشورهاي اروپايي و منع آنها حتي از پوشش اسلامي يا تضييع حقوق قانوني و انساني آنها مي‌توان ديد كه بي‌ترديد همه دوستان از كم و كيف آن آگاه هستند و مهم‌تر از همه مسئله جنگ مقدس صليبي «جورج بوش» يا رهبري صهيونيسم مسيحي بود كه در دوره رياست جمهوري خود آن را مطرح ساخت و بعضي‌ها ساده‌لوحانه گفتند كه اشتباه لفظي بوده است و بعد هم با انگ مذهبي و سخنراني «پاپ بنديكت» هجمه استمرار يافت و عجيب آنكه به خاطر همين سخنراني جناب پاپ «مدال افتخار» هم از دانشگاه آلمان دريافت كرد! همان طور كه همه نويسندگان ضد اسلام، از جمله سلمان رشدي، جوايز و مدال‌هاي افتخار از محافل به اصطلاح علمي ـ فرهنگي دريافت كردند. بي‌ترديد قتل عام‌هاي مسلمانان سومالي، سودان، افغانستان، عراق، لبنان، فلسطين و... هم از همين طرح اسلام‌ستيزي غرب سرچشمه مي‌گيرد.

براي جبران اين مشكل چه پيشنهادي داريد؟
بنده پيشنهاد مي‌كنم كه «علماي حوزه علميه قم» حتماً دو موضوع را مستقلاً مورد تحقيق و بررسي كامل قرار دهند؛ يكي «استشراق و مستشرقين» و ديگري «تبشير مسيحيگري» به‌ويژه در ايران و از زمان قاجار تا كنون... و‌لابد مي‌دانيد كه فعاليت علني آنها حتي در خيابان‌هاي تهران، يا پخش مجاني جزوه‌ها و رساله‌ها و انجيل، هم اكنون هم ادامه دارد. البته دانشمندان عرب زبان كتاب‌هاي زيادي در اين زمينه‌ها نوشته‌اند، ولي متأسفانه به زبان فارسي من كتاب مستقل و محققانه يا اثر ماندگاري نديده‌ام. براي نمونه در مورد آثار منتشر شده به زبان عربي، مي‌توان به كتاب‌هاي زير اشاره كرد:
- الظاهره الاستشراقيه و اثرها علي الدراسات الاسلاميه: دكتر سالم الحاج، چاپ «جزيره مالت» ۱۹۹۱ م.
- موسوعه المستشرقين: عبدالرحمن بدوي، بيروت ۱۹۸۴ م
- الاستشراق: ادوارد سعيد بيروت ۱۹۸۴ م
- المستشرقون نجيب العقيقي: در ۳ جلد، دارالمعارف مصر ۱۹۶۴ م
- مكافحه - الاستعمار ضدالاسلام: شيخ محمد محمود الصواف، بغداد ۱۹۶۰ م - مناهج المستشرقين: نقره التهامي - يك جلد از اين مجموعه درباره «القرآن و المستشرقون» است.
- المستشرقون و ترجمه القرآن: محمد صالح البنداق ۱۹۸۰ م
- الاستشراق و التبشير: ساسي سالم الحاج، دانشگاه فاتح، ليبي ۱۹۸۵ م
- التبشير و الاستعمار، مصطفي خالد و عمر فروخ، بيروت ۱۹۵۷ م

انگيزه اصلي از تهيه فيلم اهانت‌بار اخير درباره پيامبر اعظم توسط يك مسيحي با سرمايه چند ميليونر صهيونيست چيست؟
قرآن مجيد در اين زمينه پاسخ روشني دارد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُود... »َ يهود دشمنان سرسخت مردم با ايمان هستند. آنها علاوه بر جنايات ضد بشري كه در قرن گذشته مرتكب شده‌اند، در عصر ما هم با همكاري صليبي‌ها به اين دشمني در همه زمينه‌ها ادامه مي‌دهند. ترور دانشمندان برجسته كشورهاي اسلامي مصر، ايران، عراق و... نمونه‌اي از اين عداوت صليبي ـ صهيوني است. جنگ‌هاي مختلف در بلاد اسلامي با همكاري اين دو دشمن ضد بشر، بخش ديگري از اسلام‌ستيزي غرب است. آنها در نهايت چون به هدف اصلي خود كه سركوب كامل مسلمانان است، نمي‌رسند، به حربه جديد «قداست‌زدايي» و متهم ساختن پيامبر اعظم«ص»و ديگر پيشوايان ديني و مقدسات مذاهب اسلامي روي آورده‌اند و در واقع مي‌كوشند نسل جوان مسلمان را در بلاد اسلامي از «اصل اسلام» دور كنند تا بلكه بتوانند به نتيجه مطلوب برسند.

براي مقابله با اين پديده زشت چه بايد كرد؟
من اعتقاد دارم كه دشمنان صليب ـ صهيوني به توطئه‌هاي خود ادامه خواهند داد و باز قرآن هدف نهايي آنها را به ما مي‌گويد: «وَ لَنْ تَرْضي عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصاري حَتَّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ: يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد، مگر اينكه پيروي از آنها را بپذيري»، پس بايد در مقابل اين دشمن به هر وسيله ممكن ايستاد و مبارزه كرد. 

در شرايط كنوني و با توجه به سكوت مطلق محافل مذهبي غير مسلمان در قبال اين هجمه و اين فيلم شرم‌آور بر ضد پيامبر اعظم (ص)، علماي مسلمين و كشورهاي اسلامي بايد به طور مستقل اقدام كنند. 

وقتي ما مي‌بينيم جناب پاپ كاتوليك كه به منطقه مي‌آيد، حتي حاضر نيست يك كلمه راجع به اين موضوع سخن بگويد كه نشان‌دهنده رضايت باطني او و ماهيت واقعي ارباب كليساست‌ـ بايد خود علماي اسلام اقدام كنند... در جريان آتش زدن قرآن مجيد، توسط كشيش امريكايي مگر دولت امريكا با ارباب كليسا چه اقدامي كردند؟ همان وقت هم مسئولان دولت امريكا با بي‌شرمي سخن از آزادي بيان! كردند و تحت همين عنوان به هجمه فرهنگي خود ادامه مي‌دهند...

چه نوع اقدامي منظورتان است؟
در شريعت پاپ‌ها، كيفر و مجازات اهانت به حضرت مسيح(ع) اعدام و سوزاندن است! در شريعت يهود! (؟!) قتل‌عام يهود توسط فاشيست‌هاي مسيحي غربي، مستوجب «زندان» و محروميت از «آزادي بيان» است... ما اكنون بايد به‌طور مستقل و رسمي و قانوني وارد ميدان شويم و طرح و لايحه و قانوني با نظرخواهي از همه علماي بلاد اسلامي، كيفر و مجازات اهانت‌كنندگان به پيامبر اعظم اسلام(ص) و انبياي ديگر و پيشوايان مذهبي و مقدسات مسلمانان را تنظيم كنيم و به تصويب همه علماي مذاهب اسلامي و سپس مجامع بين‌المللي برسانيم تا همه‌روزه شاهد تكرار اين نوع اقدامات نباشيم و پس از انجام اهانت‌ها مجبور به «دفاع» بشويم. 

يك قانون رسمي و بين‌المللي اسلامي مي‌تواند غرب مسيحي و دشمن صهيوني را در هر شكل و لباس كه باشند، پاسخگو باشد.

كدام نهادي بايد به اين امر اقدام كند؟
با ترديد در مرحله نخست مراجع عظام و علماي بلاد و سپس شخصيت‌هاي حقوقي‌ـ‌قانوني، با همكاري مسئولان رسمي، بايد در طليعه اين قيام و اقوام جهاني حضور داشته باشند... حتي اگر مجامع بين‌المللي تحت اختيار استكبار جهاني، حاضر به قبول آن قانون نباشند، حداقل در ۵۲ كشور اسلامي مي‌توان با استناد به آن قانون مجرمان و تبهكاران را تحت پيگرد و كيفر قرار داد و من فكر مي‌كنم دبيرخانه جنبش عدم‌تعهد هم كه مركزيت آن در تهران خواهد بود، بتواند همراهي و همكاري آن كشورها را هم در تصويب اين قانون جلب كند. به هر صورت بايد به اين نوع اقدامات شرم‌آور و با اين غرب‌ستيزي گسترده‌ امپرياليسم و مزدوران آن در سطح جهاني، براي هميشه پايان داده شود... بي‌شك كشورهاي اسلامي مي‌توانند در اين مسير صحيح و منطقي گام بردارند و چون «مدعيان مسلماني»! و رجال و حكام بلاد به اصطلاح اسلامي، هرگز واكنش‌هاي مناسب در اين قبيل حوادث به‌ويژه آخرين مسئله اهانت به پيامبر اعظم (ص) از خود نشان نداده‌اند و فقط ملت‌ها هستند كه براي اعتراض به پا خاسته‌اند و ده‌ها شهيد تاكنون تقديم ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) كرده‌اند، ايران اسلامي بايد در يك حركت اسلامي در تهيه و تنظيم و تصويب يك قانون لازم‌الاجرا براي جلوگيري از اين حوادث پيشگام و پرچمدار و پيشتاز باشد كه بي‌شك موفق هم خواهد بود.
إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار