کد خبر: 517221
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۹
رئيس پژوهشكده علوم و انديشه سياسي در گفت و گو با «جوان» مطرح كرد
به خصوص اينكه حضرت آيت‌الله خامنه‌اي با ديد منتقدانه از آنچه امروز در زندگي ما ساري و جاري شده است ياد و اصلاح اين روند يا سبك را به عنوان يك راهبرد اساسي در دست يافتن به تمدن‌سازى نوين اسلامى مطرح فرمودند؛‌تمدني كه براي دستيابي به آن نيازمند بخش سخت‌افزاري و نرم افزاري هستيم. بنا به تعبير ايشان هر چند در بخش سخت افزاري و در پيشرفت‌هاي علم و تكنولوژي پيشرفت خوبى داشته‌ايم اما اين پيشرفت‌ها بدون حركت در بخش متني و حقيقي كه همان سبك زندگي است ما را از قافله تمدن عقب مي‌اندازد. چيستي اين مفهوم و چگونگي آن يكي از مهم‌ترين سؤالاتي است كه در گام نخست اين مسير بايد به آن پاسخ داده شود. همچنان‌كه نقش دين در تبيين سبك زندگي الهي و اسلامي از نكات ديگري است كه پاسخ به آن مي‌تواند پيمودن اين مسير را آسان‌تر كند. براي پاسخگويي به اين چراها به سراغ حجت‌الاسلام دكتر نجف لك‌زايي، رئيس پژوهشكده علوم و انديشه سياسي و عضو هيئت علمي دانشگاه باقرالعلوم(ع) رفتيم و با اين استاد حوزه علميه قم درباره مفهوم سبك زندگي و مسائل پيرامون آن به گفت‌وگو نشستيم.


نخستين سؤالي كه در رابطه با مفهومي همانند «سبك زندگي» ‌مطرح مي‌شود اين است كه سبك زندگي چيست؟
مفاهيم به طور كلي دو نوع هستند؛‌برخي ساده‌اند به اين معنا كه وقتي مي‌خواهيم آنها را توضيح بدهيم با توضيحي مختصر و بدون نياز به اينكه از مفاهيم واسطه‌اي استفاده كنيم، قابل بيان‌ هستند.
اما مفاهيمي همانند سبك زندگي، ‌عدالت، ‌آزادي يا مشروعيت، ‌مفاهيم پيچيده‌اي هستند كه نمي‌توان آنها را با جملاتي ساده و بدون استفاده از مفاهيم واسطه تعريف كرد. من اسم اين دسته از مفاهيم را مفاهيم سازه‌اي مي‌گذارم به اين معنا كه براي تعريف و توضيح آنها بايد سازه‌اي را بيان كرد تا به واسطه اين سازه، معناي آن مفهوم روشن شود. از اين منظر وقتي مي‌خواهيم سبك زندگي را توضيح دهيم نياز است تا يك سازه شش وجهي را براي آن ارائه كنيم.

سازه شش وجهي؟ وجوه اين سازه چيست و چگونه مي‌تواند به درك مفهوم سبك زندگي منجر شود؟
توضيح اين مطلب از اين قرار است كه ما زندگي را به معناي حركت مي‌گيريم و به عبارت ديگر زندگي حتماً حركت را در دل خود دارد. بنابراين وقتي از سبك زندگي سؤال مي‌كنيم در واقع از سبك حركت انسان سؤال كرده‌ايم. از سوي ديگر در هر حركت شش ركن داريم؛ ‌مبدأ يا نقطه شروع، ‌مقصد يا پايان حركت و جايي كه قرار است حركت به آنجا ختم شود، عنصري كه حركت را انجام مي‌دهد يا متحرك، محرك يا انگيزه حركت و در نهايت مسير و مسافت يا به عبارت ديگر زمان و مكان حركت. بر اين اساس وقتي كسي درباره سبك زندگي‌اش مورد سؤال قرار مي‌گيرد بايد بتواند به اين شش مورد پاسخ دهد.

پس از اين منظر مي‌توان سبك زندگي را پاسخ به بيت معروف مولانا دانست كه «از كجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود/ به كجا مي‌روم آخر ننمايي وطنم»؟
بله؛ ‌انا لله و انا اليه راجعوني كه مي‌گوييم، ‌اين هدايت و ضلالتي كه مي‌گوييم، همه اينها سبك زندگي است. در واقع تمام مفاهيم قرآني را مي‌توان از منظر سبك زندگي نگاه كرد و دريافت آيات قرآن راه را به ما نشان مي‌دهند.

بسياري از آيات قرآن كريم از نور و هدايت در مقابل گمراهي و ضلالت سخن مي‌گويند. آيا مي‌توانيم بگوييم اين آيات ويژگي‌هاي دو سبك زندگي را به شيوه مقايسه‌اي براي ما بيان مي‌كنند؟
بله همين طور است. خداوند متعال در سوره بقره مي‌فرمايد:«الله ولي الذين آمنو يخرجهم من الظلمات الي النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات.»
مطابق اين آيه ما دو مدل حركت و به بيان ديگر دو مدل سبك زندگي داريم؛‌يك مدل حركتي كه نقطه شروع آن ظلمت اما مقصدش نور است و انسان‌ها به كمك خداوند متعال اين حركت را انجام مي‌دهند.
به بيان ديگر خداوند دوستان خود را از ظلمت خارج و به سمت نور مي‌برد و اين نور وجود مقدس خود باري‌تعالي است چراكه در آيه ديگري مي‌فرمايد:‌«الله نورالسموات و الارض» ‌خداوند نور آسمان‌ها و زمين است. براي همين هم ما تمام عبادتمان را براي نزديك شدن به خدا انجام مي‌دهيم.
در اين مسير انگيزه‌ها و مقصد الهي مي‌شود و در واقع مسير و مسافت دو بعدي مي‌شود؛ ‌مسيري كه از دنياي ظلماني شروع مي‌شود اما پايانش اين دنيا نيست «‌والعاقبه للمتقين» ‌عاقبت از آن پرهيزكاران است.
اما حركت ديگر درست برخلاف اين مسير و سبك زندگي ياران طاغوت و كافران است كه اين حركت درست رودرروي حركت و سبك نخست قرار دارد. مقصد و مقصود اين افراد هم دنياست، بنابراين درمي‌يابيم كه در نص قرآن كريم دو مدل سبك زندگي بيشتر وجود ندارد؛‌ يكي حيات طيبه و مبتني بر شجره طيبه و وحي الهي و ديگري حيات خبيثه، هر چند قرآن كريم از حيات خبيثه سخن نمي‌گويد زيرا خداوند تعبيرش اين است كه انسان‌ها يا مؤمنند يا مرده در حالي كه انسان مؤمن مرگ ندارد و در سبك زندگي الهي پايان دنياي مادي مرحله انتقال به سراي جاويد است. در عوض انسان كافر روز به روز از حيات دور مي‌شود. به تعبير قرآن اين افراد زندگي جاهلي دارند؛‌ حياتي كه با انگيزه‌هاي غيرالهي است و از لحاظ انديشه‌اي از وحي تغذيه نمي‌شوند.

آقاي دكتر لك‌زايي! شما به شجره طيبه اشاره داشتيد؛ شجره‌اي كه از كلمه الهي يعني وحي تغذيه مي‌شود. در اين ميان نقش پيامبران در شكل‌دهي به سبك زندگي طيبه چيست؟
پيامبران هم مبعوث شده‌اند تا دو كار را انجام دهند؛ نخست اصلاح انگيزه‌ها. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثني و فردي» ‌به مردم بگو من براي شما فقط يك موعظه دارم كه براي خدا قيام كنيد چه تنها بوديد و چه گروهي.
ويژگي دوم بعثت انبيا اما اصلاح انديشه‌هاست: «يعلمهم الكتاب و الحكمه» ‌يعني انبياي ‌الهي آمده‌اند تا كتاب و حكمت را به مردم آموزش دهند، بنابراين پيامبران با اصلاح انگيزه‌ها و انديشه‌ها در تحقق سبك زندگي اسلامي و الهي نقش‌آفريني مي‌كنند.

پس اسلام براي سبك زندگي هم مدل ارائه كرده است؟
بله، در قرآن كريم به عنوان كتاب زندگي و هدايت و كتابي كه بيان خداوند است و نقشه زندگي را براي مسلمانان ترسيم كرده، به لحاظ پارادايمي از دو مدل حركت يا دو مدل سبك زندگي ياد مي‌كند؛ ‌سبك زندگي طيبه به معناي حركت در مسير الهي و سبك زندگي مقابل اين سبك يا سبك زندگي خبيثه. بنابراين در نگاه اسلامي مفهوم سبك زندگي مي‌شود حيات طيبه با سازه‌اي شش وجهي كه هر شش وجه آن شامل مبدأ، ‌مقصد، محرك، ‌متحرك، ‌مسير و مسافت همه و همه الهي است.

به يقين اسلام نسخه‌اي براي تحقق سبك زندگي الهي در جامعه دارد، اگر چنين است چگونه و طي چه فرآيندي سبك زندگي الهي در جامعه فراگير مي‌شود؟
بله، قرآن و اسلام براي تحقق سبك زندگي الهي با توجه به ابعاد وجودي انسان برنامه‌اي كامل دارد. بايد توجه داشت دو چارچوب براي عملياتي كردن حيات طيبه و سبك زندگي انسان وجود دارد؛ چارچوب نخست به لايه‌هاي وجودي انسان مربوط مي‌شود و چارچوب دوم به تحقق عيني و خارجي سبك زندگي مربوط است. قرآن كريم انسان را داراي سه لايه وجودي مي‌داند؛‌عقل، ‌نفس و حواس ظاهري. به همين خاطر است كه دين هم سه لايه دارد، اصول دين كه به بخش عقلي وجود انسان مرتبط است و به تنظيم باورهاي او مي‌پردازد. اخلاق كه براي تنظيم گرايش‌هاي انساني است در حركت به سمت فضايل و دوري از رذايل است و سوم فقه و فروع دين كه در رساله‌هاي عمليه شرح داده مي‌شود و در برگيرنده احكام است. به عبارت ديگر در سبك زندگي الهي و اسلامي دين براي سه بخش بينش‌ها، ‌گرايش‌ها و كنش‌ها يا به عبارت ديگر سه بخش عقلي، ‌نفسي و ظاهري دستورالعمل دارد و زندگي به سبك اسلامي تمامي لايه‌هاي وجودي انسان را مي‌پوشاند. 


اما بخش دومي كه در تجلي عيني و بيروني سبك زندگي اسلامي نقش دارد خود شامل چهار مؤلفه است؛‌رهبري، ‌مكتب، ‌امت و دولت. در اينجا ديگر فرد را مد نظر قرار نمي‌دهيم و فرد به عضوي از امت اسلامي تبديل مي‌شود. رهبري اين جامعه پيامبر، امام يا ولي فقيه جامع الشرايط است كه مكتب را براي پيروان تبيين مي‌كند. كساني كه مكتب را مي‌پذيرند امت را به‌وجود مي‌آورند و رهبر براي حفاظت از امت و تأمين امنيت و اجراي شريعت دولت را تشكيل مي‌دهد. پس در ظرف تحقق بيروني سبك زندگي اسلامي در جامعه‌اي اجرايي مي‌شود كه در آن چهار عنصر رهبري، ‌مكتب، ‌امت و دولت اسلامي را داريم كه يك سيستم كامل اجتماعي را تشكيل مي‌دهند.
آنچه در ۲۲ بهمن سال ۵۷ به رهبري امام خميني (ره) رخ داد، ‌سبك زندگي اسلامي را با تشكيل حكومت اسلامي تحقق بخشيد.

آقاي دكتر لك‌زايي! با عنايت به صحبت‌هايي كه در رابطه با سبك زندگي الهي و اسلامي داشتيد امروز در جامعه ما چه انحرافاتي در سبك زندگي اسلامي ـ ايراني اتفاق افتاده كه تأكيد رهبر معظم انقلاب را براي اصلاح آن در پي داشته است؟
اگر در هر كدام از اين شش ركن سبك زندگي تغييري از مسير الهي به غير الهي اتفاق بيفتد در آن نقطه از سبك زندگي صحيح منحرف شده‌ايم.
ما در منطق قاعده‌اي داريم كه مي‌گويد:«نتيجه تابع ضعيف‌ترين حلقه‌هاي يك سيستم يا اصطلاحاً تابع «اخس مقدمات» است»؛ به اين معنا كه پست‌ترين حلقه سيستم را به سمت خودش مي‌برد مانند اتومبيلي مدل بالا كه اگر بنزين نداشته باشد نمي‌تواند حركت كند. هرچند حركت جامعه اسلامي به سمت سبك زندگي اسلامي و الهي مرحله‌بندي دارد.

درباره اين مرحله بندي توضيح مي‌دهيد؟
مقام معظم رهبري مي‌فرمايند در نقشه حركت ما به سمت آرمان‌ها و اهداف متعالي اسلام اقدامات و مقدماتي لازم است كه برخي از آنها انجام شده و برخي ديگر هنوز باقي مانده است. به تعبير ايشان، نخستين گام در اين مسير خود انقلاب اسلامي بودكه به رهبري امام خميني (ره) انجام شد. با انقلاب اسلامي حركت مردم ايران ۱۸۰ درجه تغيير جهت داد و اگر در گذشته با حكومتي پادشاهي زير سلطه امريكايي‌ها قرار داشتند با انقلاب اسلامي اين زندگي پايان گرفت. امروز مردم ما از استقلال و آزادي برخوردار است و نظام جمهوري اسلامي را تأسيس كرده است. اما مرحله دوم تشكيل دولت اسلامي و تحقق مردمسالاري ديني است كه ما در جامعه امروز به آن هم دست يافته‌ايم. سومين مرحله ايجاد جامعه اسلامي، ‌مرحله بعدي تمدن اسلامي و مرحله نهايي حكومت جهاني اسلام است كه با حضور حضرت حجت(عج)‌محقق مي‌شود. اين مضموني است كه مي‌توان از فرمايشات رهبري اتخاذ كرد و باز با مراجعه به سخنان ايشان در مي‌يابيم كه در حال حاضر ما در مرحله سوم يا جامعه‌سازي اسلامي هستيم. در اين مرحله ضرورت‌هايي مانند بازنگري در علوم انساني يا اصلاح دانشگاه‌ها وجود دارد. همچنين لازم است تا نهضت توليد علم و جنبش نرم افزاري را در دستور كار قرار دهيم. ما انقلاب را با حضور يكپارچه مردم به ثمر رسانديم و اين بدين معناست كه ملت ما تصميم گرفته سبك زندگي‌اش اسلامي باشد. با وجود اين وقتي نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم ابزارهاي لازم براي سبك زندگي اسلامي را متناسب با شرايط روز براي امت فراهم نكرده‌ايم.

به تعبير شما ابزارهاي لازم براي سبك زندگي اسلامي در جامعه چيست؟
علاوه بر كم‌كاري داخلي، ما تهاجم دشمن را هم داريم؛ به تعبير مقام معظم رهبري دشمنان با تهاجم، ‌ناتو و شبيخون فرهنگي مرتب سبك زندگي ديني را مورد تهاجم قرار مي‌دهند. بنابراين ما بايد در سطح جامعه‌سازي، ‌جامعه پذيري، ‌تعليم و تربيت و رسانه به روز شويم و سعي كنيم از الگوهاي وارداتي فاصله بگيريم. ‌درست همانند آنچه حضرت آقا درباره الگوي توسعه و پيشرفت مطرح فرمودند كه اگر مي‌خواهيم به پيشرفت برسيم خوب است كه الگوي آن را هم خودمان با تكيه بر تعاليم اسلامي ارائه دهيم نه اينكه از الگوهاي واراتي استفاده كنيم.
همانطور كه عرض كردم، در سبك زندگي اسلامي اگر يك ركن از شش ركن دچار مشكل شود يا در مؤلفه‌هاي چهارگانه تحقق بيروني سبك زندگي اگر يك لايه هم دچار مشكل شود از آنجايي كه به لحاظ سيستمي نتيجه تابع حلقه ضعيف است، ‌تمام سيستم دچار مشكل مي‌شود. بنابراين تصور من اين است كه حساسيت مقام معظم رهبري از همين جهت است و بنا بر همين موضوع است كه ايشان تأكيد مي‌كنند مبحث اسلامي شدن سيستم‌ها و ساختارها و بحث استنباط و استخراج الگوها از منابع اسلامي را جدي تر بگيريم و مراقب آسيب‌ها و تهاجماتي كه به سبك زندگي اسلامي مي‌شود، باشيم. بايد سعي كنيم اين مباحث را متناسب با شرايط روز توليد، ايجاد و به جامعه ارائه كنيم.

اگر سبك زندگي در جامعه‌اي دچار تغييرات نا‌متناسب با فرهنگ آن جامعه شود، ‌چه آسيب‌هايي را براي آن جامعه بر خواهد داشت؟

خداوند در قرآن كريم مي‌فرمايد «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيرو ما بانفسهم» يعني سرنوشت ما تغيير نمي‌كند مگر اينكه خود ما محتواي باطني مان را تغيير دهيم. وقتي در جامعه‌اي انگيزه‌ها و انديشه‌ها تغيير كند، سبك زندگي هم تغيير مي‌كند چون زندگي حركت است و جريان دارد، اين جريان ممكن است با آسيب‌ها و تهديداتي مواجه شود چنانكه نقاط قوت و فرصت‌هايي هم دارد. بايد توجه داشت، آسيب و نقاط قوت دروني است در حالي كه تهديد و فرصت بيروني. ما در طول سال‌هاي انقلاب ريزش‌ها و رويش‌هايي داشته‌ايم كه اين ريزش‌ها از طرفي به دليل آسيب‌هاي دروني و اغواگري‌هاي شيطاني است و از سوي ديگر هم دشمن بيروني با القائات و تهاجم فرهنگي به سراغ ما مي‌آيد. بنابراين بايد چه به لحاظ فردي و چه به لحاظ خانوادگي و سيستمي توجه داشته باشيم كه سبك زندگي اسلامي به عنوان يك حركت و جريان ممكن است دچار آفت‌هايي شود پس بايد انتقال فرهنگ به نسل جوان را جدي بگيريم چون ممكن است جوان ما در معرض دستگاه‌هاي فرهنگي قرار بگيرد كه دشمنان برايش برنامه‌ريزي كرده‌اند و در اين صورت طبيعي است كه انگيزه‌ها و انديشه‌هايش را آنها شكل مي‌دهند. در اين صورت اين فرد رفتار، ‌گفتار و اعتقاداتش متناسب با آنها خواهد بود. بنابراين يك حركت مستمر ‌دائم و هميشگي را مي‌طلبد. براي همين هم است كه به طور مثال در دين روزي پنج وعده نماز مقرر شده است و ما در نمازهايمان مي‌گوييم «‌اهدنا الصراط المستقيم»‌؛ ‌اين صراط مستقيم همان سبك زندگي اسلامي است كه هر روز آن را از خداوند مي‌خواهيم و بايد به دنبالش باشيم.

پس مي‌توانيم بگوييم در انحرافاتي كه در سبك زندگي ما اتفاق افتاده است هر چند غرب با ابزاري همانند رسانه براي ساماندهي اين تغييرات و جهت‌دهي اين انحراف همسو با اهداف خود عمل كرده و همچنان هم برنامه دارد اما بخش مهمي از اين چالش به كم كاري و غفلت خود ما باز مي‌گردد، درست است؟
بله، ما آسيب‌ها را داريم حتي با اين فرض كه هيچ گونه كوتاهي در اين زمينه اتفاق نيفتد هم در معرض وسوسه‌هاي دروني قرار داريم و هر كس بايد مراقب خودش باشد. اين اما در صورتي است كه در جامعه هيچ مشكل و كمبودي وجود نداشته باشد در حالي كه جامعه ما با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم مي‌كند.

از نگاه شما مشكلاتي كه جامعه ما در اين مسير با آن مواجه است، چيست؟
همين بحث الگوي اسلامي ايراني پيشرفت كه مقام معظم رهبري اين همه بر آن تأكيد دارند هنوز از سوي دستگاه‌ها و نهادهاي مسئول ارائه نشده! يا در بحث بومي‌سازي علوم انساني؛ ‌آنچه امروز در دانشگاه‌هاي ما تدريس مي‌شود عمدتاً مبتني بر مباني غربي است و هيچ كاري به قرآن و حديث و منابع اسلامي ندارد. در حال حاضر زبان اصلي و رايج در دانشگاه‌هاي ما زبان انگليسي است.
صرفنظر از علوم تجربي و فني مهندسي، ‌دانشجوي علوم انساني، علوم تربيتي، ‌علوم سياسي و اقتصادي ما هم با زبان انگليسي سر و كار دارد. الان دانشجوياني را داريم كه در ايران درس مي‌خوانند و تا مقطع دكترا هم پيش مي‌روند در حالي كه تا اين مقطع حتي دو واحد درسي مباحث قرآني مرتبط با رشته تحصيلي اين دانشجويان ارائه نمي‌شود و دانشجوي دكتراي ما كاري با قرآن و حديث ندارد. اين در شرايطي است كه ما معتقديم در سبك زندگي اسلامي نقشه راه ما را قرآن ارائه مي‌كند. اين افراد تحصيلكرده وارد جامعه مي‌شوند و در جايگاه يك مدير، برنامه‌ريز يا تصميم‌گير مي‌نشيند. اين فرد قرار است بر چه اساسي جامعه را اداره كند؟ طبيعي است كه اين افراد با همان ارتكازات ديني و تربيت ديني خانواده يا آنچه در مدرسه و دانشگاه به صورت جانبي با آن مواجه بودند، تصميم بگيرند و در نهايت بر اساس همان مباني و آموخته‌هاي حاشيه‌اي كارها را پيش مي‌برند.
اين مشكلات جدي ماست و برنامه مدوني براي آنها وجود ندارد. از اين دست مسائلي كه در فرمايشات مقام معظم رهبري تبيين شده بسيار است. به هر رو ما بايد ببينيم كه نسل خودمان را چگونه تربيت كنيم كه وقتي در معرض تهاجمات قرار گرفت، دچار آسيب نشود.

آقاي دكتر لك‌زايي! بسياري از مطالبات مقام معظم رهبري در نامگذاري سال‌ها يا موارد ديگري كه ايشان به عنوان يك راهبرد مطرح مي‌فرمايند اغلب به كليشه دچار مي‌شود و با وجود برگزاري همايش، تهيه بنر يا حك شدن در گوشه تصوير رسانه ملي، اين نكات كليدي همواره در حد يك شعار باقي مي‌ماند و به ميدان عمل وارد نمي‌شود. اين نكته‌اي است كه خود رهبر فرزانه انقلاب نيز از آن گله‌مندند. به باور شما چه بايد كرد تا سبك زندگي نظر به اهميتي كه دارد دچار اين برخورد كليشه‌اي نشود؟
بله، همين طور است و خود رهبر انقلاب هم گاهي از اين مسئله گله مي‌كنند. برداشت من اين است كه بايد ساختارهاي قانوني در كشور فعال شوند. در حال حاضر با فرمايشاتي كه مقام معظم رهبري دارند، برخورد توصيه‌اي مي‌شود. يعني دستگاه‌هاي ذي‌ربط آنها را لازم الاجرا نمي‌دانند. يك راهكار مهم اين است كه اين فرمايشات به قانون تبديل شود و از طريق قوه مقننه مشخص شود كه دستگاه اصلي مسئول در قبال هر يك از مطالبات رهبري كدام دستگاه است و به همان دستگاه تكليف شود كه وظيفه به ثمر رساندن اين مسئله را به عهده بگيرد.
اتفاقي كه در حال حاضر در قبال فرمايشات رهبري شاهد آن هستيم، اين است كه همه به دليل ارادتشان به رهبري با يك عكس العمل احساسي در برابر فرمايشات ايشان رفتار مي‌كنند در حالي كه بيشتر همايش‌ها و تجليل‌هايي كه انجام مي‌شود در واقع تكرار همان دستور است اما خود را مخاطب اجراي اين دستور نمي‌دانند تا بخواهند ساختار و بودجه و برنامه‌هاي لازم را براي اين موضوع تدوين كنند. بنابراين لازم است تا قوه مقننه اين فرمايشات را به طور مقتضي به قانون تبديل كند و در ساختارهاي موجود دستگاه‌هايي كه مي‌توانند، براي اجراي اين مطالبات وارد عمل شوند.
اگر هم نياز به ساختار جديدي است اين ساختارها ايجاد شود. ما اين روند را در قبال هر پيشنهاد جديد داريم كه گاهي نياز به تصويب قانون، ‌گاهي نياز به ترميم قانون و گاهي نياز به ايجاد يا اصلاح ساختار دارد. البته با توجه به نوع فراميني كه رهبري مي‌فرمايند بايد راهكارهاي متناسب ارائه و اجرايي شود.

همانطور كه اشاره داشتيد مردم ما براي رسيدن به سبك زندگي اسلامي انقلاب كردند اما امروز از اين سبك فاصله گرفته‌اند و ما با چالش هايي همچون تجمل‌گرايي و مصرف زدگي در جامعه مواجهيم، به باور شما آيا مي‌توان اين تغيير را تحميل غرب براي تبديل جامعه ما به جامعه مصرف گرا و در راستاي سياست‌هاي نئوليبراليسمي آنها ارزيابي كرد؟
من سهم عامل خارجي را زياد نمي‌بينم! نه اينكه بگويم سهمي ندارد چرا سهم دارد اما مردم ما اثبات كرده‌اند جايي كه بصير و بيدار بوده‌ كارهايي را انجام داده‌اند كه همه دنيا با آن مخالف بوده‌اند؛ ‌مثل انقلاب، مثل ۸ سال دفاع مقدس. من فكر مي‌كنم در اين جنبه خاص بيشتر دستگاه‌هاي فرهنگي ما مشكل دارند. در حال حاضر صدا و سيما جز حجم انبوهي از فيلم‌ها و سريال‌هاي خارجي چه چيز را به جامعه ما ارائه مي‌دهد؟
براي كودكان نيز همين طور است و حجم انبوهي از انيميشن‌هاي خارجي به نمايش در مي‌آيد. ما به كودكان خود مباني اسلامي را آموزش مي‌دهيم اما در يك انيميشن يا فيلم خارجي به نمايش درآمده از رسانه ملي درست عكس اين مطلب به كودك القا مي‌شود يا دستگاه‌هاي فرهنگي ما هنوز نتوانسته‌اند نظريه فرهنگي جمهوري اسلامي را ارائه بدهند. همچنانكه با وجود تأكيد مقام معظم رهبري هنوز استراتژي فرهنگي ارائه نشده است. من فكر مي‌كنم دستگاه‌هاي متولي اين مسائل بايد دست به كار شوند و اشكالات خودرا برطرف كنند چون مردم سبك زندگي و تفكراتشان را از آنها مي‌گيرند و وقتي اين دستگاه‌ها خودشان سردرگم باشند مردم هم سر‌در‌گم مي‌شوند.

پس شما عامل بيروني را چندان مؤثر نمي‌دانيد؟
به نظر من ما آنقدر غني هستيم كه با عنايت به قرآن كريم و مكتب اهل بيت اگر به مردم اطلاعات و آگاهي لازم را بدهيم آنان را واكسينه كرده‌ايم و عامل بيروني تأثير‌ي نخواهد داشت. به طور نمونه همه اتفاق نظر دارند كه بد اخلاقي در جامعه رواج پيدا كرده اما دستگاه‌هاي تبليغاتي و رسانه‌هاي ما چقدر روي مسائل اخلاقي كار مي‌كنند؟ در رسانه ملي ما مسائل اخلاقي و مسائل اعتقادي تقريباً تعطيل است. با يك راديو معارف و يك شبكه معارف با برنامه‌هاي كليشه‌اي و براي افراد خاص طبيعي است كه نمي‌توان جامعه را اصلاح كرد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار