امروز تصور قهرمانهاي افسانهاي آسانتر شدهاند. هركولهايي كه از لابهلاي صفحات تاريخ به كوچه و بازار و شهر و ديار ما آمدهاند تا قطر بازويشان نشاني باشد از مردانگي آنها! ورزش در كشور ما مثل خيلي چيزهاي ديگر هنوز درگير تعاريف و كاركردهاست. آمدهايم راه رفتن كبك را بياموزيم، راه رفتن خودمان را هم فراموش كردهايم! در جامعه ما زمين ورزشي حرمت و قداست دارد و ورزشكار فرد قابل اعتمادي است كه مردم از حضورش احساس آرامش و آسايش ميكنند. اما الگوهاي ورزشي هم از واردات بينصيب نماندهاند. واردات فرهنگ با ابزار ورزش. نتيجه آن گاهي ورزشكاراني ميشوند كه بيشتر يك مدلند تا يك ورزشكار با تعريف هنجارها و ارزشهاي ايراني – اسلامي و يا زور بازويشان ميشود اسباب قدرتنمايي به ضعيفتر از خودشان. با اين حال هنوز ورزش و ورزشكار در فرهنگ ما محترم و مقدس و قابل اعتماد است. پرورش اندام و بدنسازي از ميان ساير رشتههاي ورزشي به اين برتري جويي جسمي متهمترند. اين روزها بازوهاي خالكوبي شده و لباسهاي بدن نمايي كه بازوهاي قطور و كول و يال و كوپال برخي را به نمايش ميگذارند را راحت ميتوان در گذر و خيابانها ديد. بنابراين بررسي جنبههاي اجتماعي اين ورزش از زبان دكتر عبدالمهدي نصيرزاده دبير آموزش فدراسيون بدنسازي و پرورش اندام و عضو كميته آموزش فدراسيون پزشكي ورزشي و همكارانش ميتواند صورت متفاوت تري از اين ورزش را به نمايش بگذارد. اين گفتوگو تلاش دارد پيوند جامعه و ورزش را به نمايش بگذارد.
همانطور كه ميدانيد مهد پرورش اندام غرب است. به عبارتي اين ورزش وارداتي است. شما چطور آن را بومي كردهايد تا با روحيات پهلواني كه از يك ورزشكار ايراني توقع ميرود همخواني داشته باشد؟درست است كه پرورش اندام يك ورزش غربي است، ولي زيبايي و تناسب اندام مربوط و محدود به يك كشور خاص نيست. قاعدتاً همه از جمله جوانان كشور ما دوست دارند از تناسب و زيبايي اندام خاصي برخوردار باشند. رشته پرورش اندام و زيرمجموعه هايش انعطافپذيرند. بنابراين توانسته در مدت كوتاهي علاقهمندان زيادي را در دنيا و در كشور ما به خود جلب كند. سرچشمه اين ورزش يونان است و بر خلاف ساير رشتههايي كه ورودشان به ايران حدود 50 سال طول كشيده، خيلي سريع وارد كشور شده است و بر خلاف باور عموم خيلي وقت است در كشور انجام ميشود منتها خيلي رسميت نداشته است.
يعني چند سال از عمر آن در ايران ميگذرد؟فدراسيون بدنسازي از سال 85 از فدراسيون وزنهبرداري جدا شد. در آن زمان پرورش اندامكاران فعاليتهاي چشمگيري نداشتند و به صورت آماتوري در اين رشته فعاليتهاي زيرزميني انجام ميدادند. گاهي هم در مسابقات آسيايي و جهاني شركت ميكردند. علت اين مسئله هم محدوديتهاي اين ورزش بود و اينكه با فرهنگ ما همخواني چنداني نداشت. مثل مسابقات رزمي كه مدتي ممنوع بود، اما وقتي به صورت زيرزميني گسترش پيدا كرد رسمي شد.
در بدنسازي و پرورش اندام، فقط پرورش اندام مدنظر قرار ميگيرد، پرورش اخلاق و توجه به روحيات پهلواني و جوانمردي در نظر گرفته نميشود. همين باعث ميشود افرادي كه در اين رشته ورزشي فعاليت ميكنند، از برتري جسمي خود در جهت زورگويي در جامعه استفاده كنند. فدراسيون براي جبران اين نقيصه در سالهاي اخير چه اقداماتي انجام داده است؟ يكي از دلايل عمده بروز اين رفتارها در ميان پرورش اندامكاران جديد بودن اين رشته نسبت به ساير رشتهها است و اينكه در پرورش اندام الگوهاي اخلاقي ايراني شاخصي وجود ندارند. مثلاً در كشتي، جهان پهلوان تختي در عين حال كه قهرمان بود يك پهلوان هم بوده است و اين را همه ميدانند. پس يك كشتيگير براي رسيدن به محبوبيت تختي سعي ميكند در مسير او قدم بردارد، متواضع باشد، خوش برخورد باشد و از اين دست رفتارها. متأسفانه پرورش اندام هم رشته جديدي است و الگويي نداشته و هم براي آموزش آن برنامه خاصي وجود نداشته است. افرادي كه وارد باشگاهها ميشوند، تنها مربي خود را به عنوان الگو ميبينند بنابراين اثرپذيريشان از او زياد است. حالا اگر مربي بدنسازي يقهاش را باز كند، گردنبند طلا بيندازد، در جامعه رفتار و كردار مناسبي نداشته باشد يا خداي ناكرده مواد دارويي مصرف يا ترويج كند بالتبع ورزشكار هم به آن سمت كشيده ميشود. به عبارتي يك مربي براي خراب كردن اخلاق يك باشگاه ورزشكار كافي است. خصوصاً ورزشكاراني كه سن و سال كمتري دارند از مربي خود بيشتر از ساير افراد و حتي خانواده الگوپذيري دارند. شما بارها ديدهايد كه پدر و مادر به مربي فرزندشان ميگويند كه بچه ما به حرف گوش نميدهد از شما بيشتر حرف شنوي دارد از او بخواهيد اين رفتارها را انجام بدهد يا انجام ندهد. البته الان اين روند مقداري تغيير پيدا كرده است. مثلاً ما اخيراً در كلاسهاي مربيگري به بعد اخلاقي هم توجه ويژهاي ميكنيم و از مربيها ميخواهيم اخلاق را هم در ورزشكاران تقويت كنند. به طور كلي در كلاسهاي مربيگري يكي از بندهايي كه تدريس ميشود تحت عنوان صلاحيتهاي عمومي است كه موارد اخلاقي را هم شامل ميشود.
فدراسيون در اين زمينهها بر عملكرد باشگاهها نظارت ميكند؟قدرت اجرايي يا به نوعي اهرم اجرايي فدراسيون محدود است و به تنهايي نميتواند به اجرائيات و اعمال قانون ورود كند. مثلاً در مورد يك باشگاه بدنسازي كه در آن دارو مصرف و تجويز ميكنند يا مكملها را در معرض ديد عموم قرار دادهاند، آيا دولت به يك فدراسيون و يك هيئت اجازه داده است كه با اين باشگاه برخورد و آن را پلمب كند؟ مسلماً اين كار از حيطه اختيارات يك فدراسيون خارج است و بايد چند ارگان دست به دست هم بدهند و با اين معضل و مشكلاتي كه براي جامعه به وجود ميآورد مبارزه كنند. برخي از اين آسيبها ممكن است حتي يك جامعه را به نابودي بكشانند. لازمه مقابله با اين بيقانونيها هم اين است كه علوم پزشكي در كنار نيروهاي انتظامي با هم همكاري داشته باشند تا بتوانند ثمر بخش باشند والا يك ارگان به تنهايي آن هم با كاركردهاي يك فدراسيون ورزشي نميتواند اين كار را انجام دهد.
در پرورش اخلاق در كلاسهاي مربيگري چه چيزهايي را آموزش ميدهيد؟مثالهايي ميزنيم از اهميت و نقش جايگاه مربي در جامعه و اينكه چه تاثيري ميتواند داشته باشد روي افراد و الگوها و ويژگيهاي مربيان شاخص را بيان ميكنيم. وظايف و الگوهاي رفتاري و طرز برخورد و نحوه ارتباط و انضباط مربي پرورش اندام آموزش داده ميشوند. اگر به تاريخچه ورزش كشورمان نگاه كنيم ميبينيم كه در ورزش كشتي به عنوان يك ورزش بومي و ملي ما بدنسازي در دستور كار خودشان بوده، همينطور در ورزشهاي باستاني ما كه متعلق به ايران هستند و ما مروج آنها در دنيا هستيم، شاهد اين ادعا هم قهرمانيهاي پياپي ايرانيان در عرصههاي جهاني است. اگر ايرانيان در بدنسازي و پرورش اندام ريشه نداشتند نميتوانستند در رشتههايي كه قدرت بدني بالايي ميطلبند موفق شوند، منتها به اين صراحت شناخته نشده است.
الان چند وقت است كه پرورش اخلاق وارد آموزشهاي فدراسيون شده است؟از ابتداي استقلال اين فدراسيون نبوده اما امروزه با توجه به اهتمام اعضاي كميته آموزش، الگوهاي رفتاري مربيان پايه و اساس كلاسهاي مربيگري به شمار ميروند. به طور كلي آموزش رشته پرورش اندام با تمام فدراسيونهايي كه در بعد آموزشي در كشور فعال هستند، كاملاً متفاوت است. طول دورههاي تخصصي در پرورش اندام حداقل 3 برابر دورههاي ساير رشتههاست. در اين رشته افراد با علم روز دنيا در حوزههاي طب، تغذيه و تمرين آشنا ميشوند و هر سال نسبت به سال قبل سرفصلهاي جديدتري وارد دورهها ميشوند. توجه و پرداختن به مسائل اخلاقي از اين جملهاند. الان در طول دوره 2 ساعت درس اخلاق در پرورش اندام به متقاضيان ارائه ميشود كه متناسب با نياز افزايش هم خواهد داشت.
با وجودي كه بنا به گفته شما فدراسيون بر پرورش اخلاق در كنار پرورش جسم تأكيد دارد، باز ميبينيم كه بازوكلفتها به پرخاشگري و بزن بهادري متمايلترند. چرا اين اتفاق ميافتد؟ به اين شكل كه عنوان ميكنيد نيست. واقعيت اين است كه تعداد يا جامعه ورزشي ما بالاترين آمار را در كشور دارد. تنها در استان تهران 4 هزار باشگاه بدنسازي و پرورشاندام داريم. كدام رشته ورزشي اين تعداد باشگاه و در نتيجه ورزشكار در سطح كشور دارد؟ همچنين بيشترين آمار تماشاگر را هم مسابقات اين رشته دارد. يعني علاقهمندان زيادي دارد. وقتي آمار جامعه زياد باشد داخل اين افراد تعدادي هم پيدا ميشوند كه ساز مخالف ميزنند كه اتفاقاً در جامعه نمود بيشتري دارند. در خانواده پرورشاندام افراد بزرگي را هم داريم ولي متأسفانه وقتي چند ناهنجاري از طرف اين جماعت ديده ميشود، ديگر نميگويند فلان فرد انجام داد. ميگويند بدنسازان انجام دادند و جامعه بدنسازي محكوم ميشود، چون اين افراد بيشتر به چشم ميآيند. وقتي در رشتههاي مختلف كنكاش كنيد، ميبينيد داخل آنها هم تخلفات هست ولي چون تعدادشان كم است بالطبع گزارش آنچناني ديده نميشود، ضمن اينكه تنها عامل پرخاشگري بازوكلفتي نيست. ما بدنمان را ميسازيم كه روح و روان سالمي داشته باشيم. معتقد هستيم كه جسم سالم در كنار روح سالم هر دو در كنار هم ترقي پيدا ميكنند ولي بعضي از دوستان چون اطلاعات كمي دارند ميخواهند راه چند ساله را در چند ماه يا نهايتاً در يك يا دو سال طي كنند و براي رسيدن به آن كوتاهترين مسير را انتخاب ميكنند و آن استفاده از داروهاي آنابوليك و استروئيدي است كه نادانسته و ناشناخته به اين سمت روي ميآورند. يكي از عوارض مصرف اين داروها هم همين وجود عوامل تهاجمي در فرد است كه نميتواند آنها را كنترل كند ولي در همه پرورش اندامكاران چنين چيزي صحت ندارد.
كجاي فرهنگ بازوكلفتها با سبك زندگي و اخلاق ايراني – اسلامي در تضاد است؟چون اين رشته جديد است، ما الگوي خوب نداريم. تا سال 86 مربي رسمي فدراسيون نداشتيم. افرادي بودند كه كلاسهايي را يكي دو روزه ميگذراندند و كارت مربيگري هم ميگرفتند و خيلي نميشد روي اين افراد حساب كرد و تعدادشان هم آنقدر كم بود كه به چشم نميآمدند. مربي كاركرده نداشتيم؛ كسي كه معتقد به اين باشد كه يك ورزشكار را ميشود با يك تمرين و تغذيه و استراحت اصولي ساخت، چون مربيان اين دوران را طي نكرده بودند، اكثراً براي اينكه ورزشكار از دستشان خارج نشود، دارو و مكمل تجويز ميكردند. آنجا ديگر مربي كاري را انجام نميداد. هر فردي هم اين داروها را مصرف كند، بدنش فوري ساخته ميشود و اصلاً نيازي به مربي نيست. خاصيت اين دارو اين است كه شما را رشد ميدهد. ورزشكاران ما هم آنقدر اطلاعات ندارند كه در قالب مربيگري دوز داروها را به شما بگويند. يك داروساز با اينكه اطلاعات كاملي از تركيبات داروها دارد حق تجويز نسخه را ندارد. چطور يك مربي ورزشي ميتواند دارويي كه هيچ نوع اطلاعاتي نسبت به آن ندارد را تجويز كند، آن هم با دوزهاي مصرفي بالا. انواع سرطانها و بيماريهاي مختلف، حالت تهاجمي و پرخاشگري از آن جملهاند. ورزشكار يا از آن طرف حالت تهاجمي پيدا ميكند يا از اين طرف دچار افسردگي ميشود، بنابراين اولين مسئله آسيب به جسم و روح بود كه با فرهنگ ايراني – اسلامي ما در تضاد است.
يك ورزشكار كه نسبت به ساير افراد جامعه از قدرت بدني بالاتري برخوردار است بايد در الگوي ايراني – اسلامي چه خصوصيات رفتاري داشته باشد؟مهمترين ويژگياش اين است كه بايد به مولاي متقيان حضرت علي (ع) كه الگوي پهلواني است تأسي كند. مردي نبود فتاده را پاي زدن / گر دست فتاده را بگيري مردي. يعني در كنار ابعاد و ملزومات قهرماني، به پهلواني هم بپردازد. افلاطون ميگويد روح و جسم انسان مثل دو اسبند كه يك كالسكه را ميكشند اگر هر كدام از اينها بر ديگري ارجحيت بگيرد مثلاً جسم قوي شود ولي به موازات آن روح قوي نشود يا بالعكس مسلماً كالسكه واژگون ميشود.
آسيبهاي رفتاري ورزشكاران پرورش اندامي چيست؟ماده 59 قانون اساسي صراحتاً بيان ميكند كه حوادث ناشي از فعاليتهاي ورزشي جرم محسوب نميشوند؛ مشروط به دو شرط. يكي اينكه قوانين و مقررات آن رشته ورزشي خلاف شرع و عرف نباشند. دوم در آن رشته ورزشي قوانين و مقررات اجرا شده باشد. در پرورشاندام اگر فردي به عنوان مربي داروهاي نيروزا را تجويز كند مجرم محسوب ميشود، چون صلاحيت تجويز دارو ندارد. در تجويز مواد نيروزا حتي از سوي پزشك هم محدوديتهايي وجود دارد. صلاحيت تجويز مكملهاي ورزشي هم فقط با پزشك است. اگر مربي در يك باشگاه بدنسازي يك مكمل را تجويز يا خريد و فروش كند و افرادي در اثر مصرف آنها آسيب ببينند، ميتوانند از آن مربي شكايت كنند و وي طبق قانون مجرم است اما در حال حاضر چون افراد از حقوقشان آگاهي ندارند، چشمپوشي ميكنند.
چه كسي را در خيابان مورد ضرب و شتم قرار بدهيد چه در باشگاه مكملي به ورزشكار توصيه كنيد، هر دو مصداق آسيب رساندن است. اين شايعترين آسيب رفتاري در پرورشاندام است. از طرف ديگر بايد بين افرادي كه ورزش بدنسازي و پرورشاندام ميكنند، تفاوت قائل شويم. عموماً اين افراد به چهار دسته تقسيم ميشوند. دسته اول آنهايي كه هدفشان از ورزش كردن سلامتي است. دسته دوم افرادي هستند كه دنبال تفريحات سالم هستند. دسته سوم افرادي هستند كه دنبال قهرمانياند كه خود اين افراد دو دسته ميشوند. يك سري افرادي كه دنبال قهرماني در ساير رشتههاي ورزشي هستند كه بدنسازي هم ميكنند و يك سري افرادي كه دنبال قهرماني در رشته پرورشاندام هستند. بنابراين به تناسب هدف افراد در ورود به اين رشته ورزشي، رفتار و تأثيرپذيري آنها از اين رشته فرق ميكند. همچنين بر اساس ماهيت اين رشته افرادي كه عضلات درشتتري دارند در اصطلاح به هيكلشان مينازند. البته من اين را بدرفتاري و آسيب رفتاري نميدانم و در مورد همه ورزشكاران هم صدق نميكند. در برخي موارد هم اين نازيدن به هيكل و يال و كوپال در پوشش بد نمود پيدا ميكند.
پرورشاندام، زيبايي اندام و بدنسازي با هم چه تفاوتي دارند؟پرورشاندامكاران به دنبال حجم عضلات هستند. توده عضلاني و توازن و تعادل عضلات براي آنها نمره بيشتري دارد. در بدنسازي افزايش عملكرد مطرح است. تمام رشتههاي ورزشي بدنسازي را دنبال ميكنند. زيبايي اندام هم توازني بين قد و وزن و تناسب اندام است.
بعضي از افرادي كه به پرورشاندام و بدنسازي ميپردازند، الگوهاي خارجي مثل بازيگران هاليوود و قهرمانان بازيهاي رايانهاي غربي را انتخاب ميكنند. به نظر شما اين مسئله چه تأثيري در تغيير سبك زندگي يك ورزشكار دارد؟ از نظر نوع تمرين طبيعي است كه از قهرمانان اين رشته تبعيت كنند اما همه انسانها به سمت زيبايي حركت ميكنند و زيبايي و هنر را دوست دارند. پرورشاندام هم يك هنر است. فردي كه بتواند زيبايي عضلاتش را نمايان كند و كمال جسمش را به نمايش درآورد يك هنرمند است و هر كسي از پس اين كار بر نميآيد، مثل يك مجسمهتراش. اينطور هم نيست كه ورزشكاران ما فقط دنبال الگوبرداري صرف از اين طرف و آن طرف باشند. اما انسان به طور طبيعي كمالگراست و به سمت برتري و زيبايي جذب ميشود. دقت كنيد بعد از نمايش مسابقات وزنهبرداري المپيك، ناخودآگاه سالنهاي وزنهبرداري ما شلوغ ميشوند. خيلي از افراد با ديدن تحريك ميشوند. بچهاي كه مسابقات كشتي را نگاه ميكند، فردا در سالن كشتي ثبتنام ميكند.
در پرورشاندام هم همين است. وقتي در جامعه ما اكثريت با علاقهمندان يا ورزشكاران اين رشته است و در مقابل فردي دوست خودش را ميبيند كه از نظر جسمي وضعيت خوبي دارد خود به خود علاقهمند ميشود و به دنبال آن ميرود تا خود را نشان بدهد. مثلاً بچهها در يك سني به قدرت بدني و زيبايي اندامشان خيلي مينازند؛ يا بچههاي كوچك را ميبينيد خيلي به ورزش رزمي علاقهمندند تا اگر مبارزه و دعوا كردند بتوانند از خودشان دفاع كنند. يك مقدار كه سنشان بالاتر ميرود و عاقلتر ميشوند خيلي در اين زمينه دقت نميكنند. هر فردي به زيبايي جسم علاقهمند است.
من هم اگر يك نفر همسن و سال خودم را ببينم كه بدن و اندام متناسب و زيباتري دارد، حداقل اگر فعاليت نكنم آرزو ميكنم كاش چنين بدني داشتم. آمار جامعه پرورشاندامكاران و بدنسازان زياد است و الگوبرداري ما هم ديداري است، به همين دليل گرايش به اين ورزش زياد است. اگر ببينم مربي من نماز ميخواند، روزه ميگيرد، به پوشش و گفتارش اهميت ميدهد، من هم مواظبت ميكنم. اين اثرگذاري بيشتري دارد تا ورزشكار مربي را ببيند كه خيلي پايبند مسائل اخلاقي نيست. ورزشكار در هر دو صورت دقيقاً از مربي خود تبعيت ميكند.