عاملان حوادث اسيدپاشي با انگيزههاي متفاوتي دست به اين عمل مجرمانه ميزنند. تجربه نشان داده است كه انگيزههاي شخصي مثل ناكامي در روابط عاشقانه، بيشترين سهم را در شكلگيري اين پروندهها داشته است. نظر به اهميت موضوع گفتوگوي ما با دكتر وليالله حسيني، معاون قضايي محاكم تهران در پي ميآيد.
مجرمان براي رسيدن به اهداف مجرمانه خود از ابزار متفاوتي استفاده ميكنند. چه عاملي سبب ميشود كه فردي براي رسيدن به هدف خود از اسيد استفاده كند؟
معمولاً هر مجرمي براي رسيدن به هدفش و انتقامگيري سعي ميكند بنا به ميزان آسيبي كه فكر ميكند ديده است، از وسيله ارتكاب جرم استفاده كند كه متأسفانه در كشور ما، اسيد هم به عنوان يكي از وسايل ارتكاب جرم مورد استفاده قرار ميگيرد. معمولاً در تاريخچه استفاده از اسيد، بيشتر براي آسيب زدن به صورت زنها بوده كه به دليل اختلافات خانوادگي يا پاسخ منفي به فردي كه به اصطلاح عاشقش بوده يا درخواست ازدواج داده بود، استفاده ميشد اما چندين بار هم با انگيزههاي غيرشخصي عليه زنان استفاده شد كه در يك نمونه شخصي در اصفهان اسيد را داخل سرنگ ميريخت و به لباس زنهاي بدحجاب ميپاشيد كه انگيزهاش رساندن آسيب مالي به آنها بود. آنچه مشخص است، اين است كه اسيد، آثار بسيار وحشتناكي ايجاد ميكند و يك وسيله، براي انتقامگيري توأم با كينهورزي است. سابقه استفاده از اسيد هم در كشور ما وجود دارد به همين دليل، قانون خاص مجازات اسيدپاشي را در تاريخ جزائي كشورمان داريم در غير اين صورت اگر پديده جديدي بود، شايد نياز به قانونگذاري جديدي داشت. بنابراين در خيلي از موارد كه فردي قصد انتقامگيري از زنان را دارد، به دليل بيماري رواني از اسيد استفاده ميكند.
اما در هر حال اسيد به لحاظ سهولت در دسترسي، امكان حمل آسان و به كارگيري راحت، اثربخشي زياد و امكان عدمرديابي از سوي پليس به لحاظ نگذاشتن اثر انگشت نسبت به وسايل ديگر ارتكاب جرم، برخي موارد مورد استفاده مجرمين قرار ميگيرد. بنابراين اسيد ويژگي خاصي ندارد و فقط به دليل قابل دسترس بودن و هزينه كم و به جا گذاشتن كمترين اثر از مجرم مورد توجه قرار گرفته چون امكان فرار براي مجرم پس از ارتكاب جرم را بيشتر ميكند. پس بنابراين نبايد به فكر ممنوع كردن خريد و فروش اسيد بود، بلكه بايد به دنبال ريشه بروز اينگونه جرائم باشيم.
در صحبتهاي خود به سابقه بيماري رواني مرتكبين اشاره كرديد. اين بيماري چگونه در گذر زمان به فعاليت ميرسد؟
شايد بزرگ شدن يك پسربچه با خشونتهاي مادرخواندهاش، بتواند او را در آينده به يك فرد مستعد خشونت عليه زنان تبديل كند، اما اين موضوعات در فرهنگ ما از باب روانشناسي و جرمشناسي، مورد توجه جدي قرار نميگيرد. چه بسا، بسياري از حوادث دوران كودكي، زمينهساز جرائم دوران بزرگسالي است، به طوري كه در تاريخ قضايي و حقوق كيفري از اين دسته افراد رواني كه عليه زنها حتي در مواردي عليه همجنسان خودشان مرتكب خشونت شدهاند نمونههاي زيادي داريم مانند خفاش شب و عقرب سياه. من معتقدم در همين اسيدپاشي اخير جامعه مطبوعاتي همانگونه كه براي اين افراد صفتي را گذاشتهاند بايد اسمي در خور شأن اين مجرمان بگذارند.
بديهيترين ابزار بازدارنده جرم، مجازات است. در حالي كه قربانيان اسيدپاشي به جهاني تاريك پرتاب ميشوند آيا مجازات براي عاملان آن بازدارنده است؟
من معتقدم شدت مجازات به تنهايي اثر بازدارنده ندارد. سالهاست كه اين نظريه به تنهايي نتوانسته بازدارندگياش را نشان بدهد بلكه از بين هم رفته است و صرف شدت مجازات بازدارندگي را به دنبال نخواهد داشت.
تجربههايي كه از برخي جرائم مانند مواد مخدر داريم حكايت از اين امر است. در قانون مجازات مواد مخدر بيشتر از چند گرم يا چند كيلو انواع مواد، اعدام را در پي دارد اما شاهديم با وجود اين مجازاتهاي سنگين جرائم مربوط به مواد كاهشي ندارد و با همان تعداد مجرم طي ميكنيم. بنابراين شدت مجازات تأثيري بر كاهش آن جرم نميگذارد. از طرفي هر مجرمي قبل از ارتكاب جرم به سود و زيان خودش هم فكر ميكند اما اين معادلات در مسائل ناموسي و خيانتهاي خانوادگي و همچنين مسائل عاشقانه و در برخي موارد تعصبات مذهبي اين سود و زياندهي ديگر وجود ندارد به عنوان مثال وقتي پسري عشقش را از دست ميدهد، فقط به انتقام فكر ميكند و هيچ گاه به سود و زيانش فكر نميكند و هر طور كه شده ميخواهد انتقامش را بگيرد. پس قصاص تأثيري در ميزان استفاده از اسيد ندارد. تنها چيزي كه ميتواند جامعه را از انتقامگيري فردي به نظام منسجمي هدايت كند، وجود راهكارهاي قانوني سريع و مشاورههاي رواني و اجتماعي است. اگر كسي بداند كه ميتواند براي حل مشكلاتش به راههاي قانوني متوسل شود يا با مراجعه به پليس و دستگاه قضايي به نتيجه ميرسد دست به خشونت فردي و انتقام نميزند.
پس وجود اينگونه حركات دو پيام براي ما دارد اولاً فردي كه مرتكب اين جرم شده از اينكه بتواند با توسل به طرق قانوني به نتيجهاي برسد نااميد شده بنابراين دست به اين جنايت ميزند. پيام دوم هم اين است كه تسامح و كنترل و در يك كلمه اخلاق در جامعه ما به شدت دچار آسيب شده است، بنابراين با شدت مجازات به اين دو هدف نميرسيم.
در جامعه ما زنان بيشترين قربانيان اين حوادث هستند. درباره چرايي آن توضيح دهيد؟
اسيدپاشي با موضوعات مختلفي اتفاق ميافتد؛ از كينه براي يك عشق تا شنيدن جواب منفي از زن يا دختر مورد علاقه. در اسيدپاشي زيبايي زنان هدف قرار ميگيرد، چون اين تفكر وجود دارد حالا كه اين صورت زيبا براي من نيست پس نبايد براي ديگري باشد زيرا مهمترين ويژگي يك زن، زيبايي اوست و فرد رواني تصميم ميگيرد كه زيبايي اين زن را از بين ببرد. در واقع در مقابل شنيدن پاسخ منفي به خواسته او يا مسائل عشق و عاشقي و قطع روابط صورت او را هدف قرار ميدهد چون ميداند براي هر زني داشتن صورت زيبا لذتبخشتر از هر چيز ديگري است لذا اگر بگوييم از بين بردن صورت يك زن بدتر از مرگ او نيست كمتر از مرگش هم نيست. از منظر آسيبهاي اجتماعي سؤالي كه به ذهن همه ميرسد اين است كه چرا بيشتر زنان هدف اين خشونت يعني اسيدپاشي قرار ميگيرند؟ چرا قانونگذار ما حمايت خاصي از اين قشر آسيبپذير نميكند و چرا وقتي با فردي مشكلي دارند يا بر سر مسائل مالي با هم درگيريم روي زن طرفشان اسيد ميپاشند؟ اين موارد هم ريشه تاريخي، اجتماعي و فرهنگي در كشور ما دارد. معمولاً زن ناموس و گوهر هر خانواده ايراني محسوب ميشود، لذا افراد انتقام گير درصدد آسيب زدن به اين گوهر هستند.
براي برون رفت از اين آسيب چه راهكارهايي را ميتوانيد ارائه دهيد؟
در واقع براي رسيدن به يك جامعه عاري از خشونت و با آستانه تحمل، با وضع قوانين و اقدام مقطعي به هدف نخواهيم رسيد بلكه اصلاح برخي فرهنگها، گسترش اخلاق تحمل و مدارا و تسهيل دسترسي سريع مردم به اقدامات حقوقي و قانوني و همچنين توسعه شبكههاي مشاوره اجتماعي و رواني و در نهايت استفاده از كارشناسان جرمشناس و روانشناس براي ارائه راهكارها و روشهاي مطلوب كاهش درگيريهاي فيزيكي و خشونت ضروري است. لذا مجازات اسيدپاشي به هر شدتي كه باشد قطعاً مبارزه با علت نيست، بلكه مبارزه با معلول است و مبارزه با معلول در صورتي كه به علت وقوع جرم توجهي نشود، همچنان ادامه دارد. اينگونه جرائم جزو جرائم خاص هستند و مرتكبين آن هم افراد خاصي هستند. بايد ريشه ارتكاب را كشف كرد. اين نقطه ميتواند از دوران كودكي نشئت گرفته باشد. هيچ جرمشناسي تأثير جامعه را در ارتكاب جرم نميتواند انكار كند پس فرزندان امروز ما مردان فرداي ما هستند كه بايد مراقب آنها باشيم تا مرتكب جرمي نشوند.