ميخواهيم از مدافعاني سخـن بگـوييم كه صـرف شنيـدن نامشـان رعشـه بـر جان متجاوزان ميانداخت و سخن از بسيجياني است كـه در دوكوهـه، كرخـه، قلاجـه و كوزران، جاي جاي جبهـه جنـوب و غرب صحنـههاي عـاشورايي را در معـرض ظهـور قرار دادنـد و حـوادث تاريخ آن روزها را دوبـاره زنـده كردند. كساني كه با سـرپنـجـه حيـدريشـان فتـح المبيـن و ثامـنالائمه را آفريدند و بـا گامهايشـان بيـتالمقدسها و محـرم و رمضـان را متولـد كردند و در والفـجرها و كـربلاها دهگانه گارد ريـاست جمهوري دشمـن را فلـج كردند.
بسيجيان و رزمندگان دريادلانـي كه بـدر و خيبـر، فكـه و طلائيـه را با خون پاكشـان رنگين ساختنـد در حلبـچه و شلمچـه، دوعيـجي و جفيـر ايثـار را معنـا كرده و از خرمشهـر گرفتـه تـا سردشـت و مـريوان و پاوه نبـرد جانانهشـان دنيـا را بـه حيـرت واداشــت. سبكبـالاني كه بـا خون مطهـرشان در مهـران، ايلام و تنـگه چارزبـر پركشيدند و پنـج ضلعـي را تا انـرژي اتمـي و كارخانه نمـك بـه اروند، كارون و بهمـنشـير متصل كردند و پـل طلائيـه را تا بهشت ادامـه دادنـد. شيـرمردان بيادعايي كه فرزندانشـان هنـوز پـا بـه عرصه گيتـي ننهـاده بودند كه روح بـزرگشـان ميهمان جنـت بريـن شـد و مادر و پدرانـي كه تا لحظـه مرگشـان در حسـرت آوردن پلاك عزيزانشـان سر بـه سينـه تـراب فرو بردند. همسراني كه از فـراغ شوهرانشـان آنقـدر گريه كردنـد تا چشـمهايشـان سـوي ديدن نداشت و جاماندگاني كـه جـان در بـدن دارنـد اما قطعههايي از بدنشـان راهي بهشـت شـداد شده و سينـههايشـان پـر از درد و نفـسهايشان بـا كمك اكسيـژن به ادامـه حياتشـان مساعدت ميكنـد. اما كمي آن سوتر، آزاد مـرداني كه در تـونلهاي اردوگاههاي مـوصـل، رماديـه و تـكريت بـراي طـي مسيـر بدنهايشـان گواه ضـربات بـاتـوم و صورتهايشـان يادگار صـدمات پوتيـن بعثيـان را هر لحظـه برايشـان تـداعي ميكرد. آنـاني كه رفتنـد تا ما در آسـايش بمانيـم و بـه اين آب و خاك عـزت دوباره دادنـد. كسانيكه بـا رفتنشـان طعـم غـرور و منـزلت ايران اسلامي را بـه كاممـان نوشاندند و بـا خونشـان امنيـت و رفـاه ملـي را برايمـان بـه يادگار باقـي گذاشتنـد. شيـردلاني كه تـا قيـامت مردانگي و فتـوت را شرمنـده خودشـان كردند و شـرف را اعتـلا بخشيـدند. قريب به 70 درصد شهداي دفاع مقدس بسيجي بودهاند. ياد و خاطره بسيجيان بيادعا و افتخارآفرينيهايشان به خير و جاويد باد.