سيدرضا ميركرمي دبير سه ساله جشنواره موسوم به جهاني فجر اگر درايت لازم را داشت و موقعيتشناس بود و نگاه جهاني درستي داشت، فرصت حضور «به وقت شام» در اين رويداد را از دست نميداد و پيش از برگزاري بخش داخلي فيلم فجر شانس حضور اين اثر جهاني را امتحان ميكرد.
با تعارف نميتوان جشنواره جهاني برگزار كرد. آيا جشنواره فجر قرار است يكي از اقمار جشنوارههاي جهاني نظام ليبراليسم جهاني باشد و درون آنها هضم شود؟ براي جهاني بودن بايد حرف جهاني زد. حرف جهاني زدن معنايش آن نيست كه حرف ما براي مثال شبيه حرف ديگران باشد، البته رسيدن به معاني مشترك چيز بدي نيست اما اين اشتراكات به كدام كفه بايد سنگيني كند؟
جهاني شدن با ادعا محقق نميشود. اولين قدم براي جهاني شدن داشتن هويت است؛ هويتي كه مستقل از ديگران ظرفيت تعريف شدن داشته باشد، براي مثال اگر قرار است همه روي مثبت بودن واژه صلح اتفاق نظر داشته باشيم، لازم است تعريف ايراني صلح در جشنوارهاي كه مدعي جهاني بودن است وجود داشته باشد، همينطور درباره واژه هايي چون حقوق بشر، همزيستي مسالمتآميز و... مفاهيم و تعاريف ايراني در جشنوارهاي كه ايراني است نبايد گنگ و مبهم باشد بلكه لازم است شفاف و صريح باشد.
اگر قرار است جشنواره جهاني فجر محفل و محلي براي دورهم نشستن سينماگراني از همه كشورها باشد بايد بر شناسنامه و هويت ايراني آن تأكيد شود.
ايراني بودن به معناي آن نيست كه ما صرفاً مهماننوازي خود را ثابت كنيم، اين البته يكي از الزامات است اما هويت جشنواره جهاني به اين مسائل محدود نميشود. اينكه ما به ميهمانان جشنواره نشان دهيم آدمهاي متمدني هستيم و پايتخت ايران امنيت دارد و ما اهل گفتوگو و تعامل و هنر و فرهنگ هستيم، مقدمات كار است و نبايد در اين مرحله متوقف بمانيم. ما به عنوان ايراني براي برگزار كردن جشنواره جهاني نياز داريم كه نگاه خودمان را ارائه دهيم.
مسئولان و برگزار كنندگان جشنواره جهاني فجر بايد پاسخگوي اين سؤال باشند كه هويت ايراني اين جشنواره دقيقاً چيست. چه مفاهيمي قرار است در جشنواره به شكل عملي و غيرشعاري يا حتي شعاري برجسته شود. از پوستر جشنواره امسال و سالهاي گذشته نميتوان به هويتي ايراني كه بتوان به آن باليد و روي آن تأكيد كرد، دست يافت. در شعارها هم همين فقدان هويت به چشم ميخورد.
در فيلمها نيز معمولاً نميتوان ردي و نشانهاي يافت كه به طور مستقل روي مفاهيم و نگاه خاصي كه نزديك به نگاه و ديدگاه خاص ايراني باشد، متمركز باشد. پس كجاست آن نگاه جهاني كه مدام به عنوان يك مشترك لفظي روي آن تأكيد ميشود. لبخند زدن و از صلح سخن گفتن و از صلح شنيدن و مهماننواز بودن ميتواند مقدمه جهاني شدن باشد و ظاهراً برگزاركنندگان جشنواره قرين 40 سال است كه در ايستگاه مقدمات متوقف ماندهاند.
پيش از اين بارها به اين موضوع اشاره كرده ايم كه جهاني بودن را نميشود به يك جشنواره الصاق كرد. به عبارتي ديگر مشك آن است كه خود ببوید نه آنكه عطار بگويد.
ايران در منطقهاي قرار دارد كه دهههاست مناديان دروغين صلح و حقوق بشر از هر فرصتي براي ناامن كردن آن سوءاستفاده ميكنند؛ ناامني و غارتي كه منجر به مرگ دلخراش ميليونها زن، كودك، پير و جوان شده است. ايران در اين ميان تنها كشوري است كه جزيره ثبات است و در مقابل اين سيل ناامنسازي و غارت ايستاده است. چقدر خوب بود كه مسئولان برگزاري جشنواره موسوم به جهاني فجر پيش از حضور فيلم به وقت شام در بخش داخلي جشنواره اين اثر را ميديدند و از آن به دليل داشتن مؤلفههاي جهانياش براي حضور در بخش جهاني دعوت به عمل ميآوردند.
به وقت شام جزو معدود فيلمهاي ايراني است كه نگاه مستقل و هويت ايراني دارد و رنگ و بوي صلح واقعي از آن به مشام ميرسد. جالب است كه سيدرضا ميركريمي دبير جشنواره جهاني فجر ادعاي دوستي با ابراهيم حاتميكيا را دارد و امسال سومين سالي است كه او دبير جشنواره جهاني است اما حتي به مخيلهاش هم خطور نكرده كه فيلم حاتميكيا گزينه مناسبي براي اين رويداد مدعي جهاني بودن ميتواند باشد.
فكرش را بكنيد اگر به جاي فيلم مجيد مجيدي قرار بود فيلم ابراهيم حاتميكيا به عنوان اثر افتتاحيه اين جشنواره مدعي جهاني بودن به نمايش درآيد، چقدر به وجهه و اعتبار اين رويداد اضافه ميشد، البته نگاه رسانهها و مردم را نيز بسيار بيشتر به اين رويداد جلب ميكرد. وقتي چنين نگاه و موقعشناسيای وجود ندارد، بايد مانند سالهاي گذشته انتظار جشنوارهاي سرد، بيروح و ساكت را داشت كه كوچكترين تأثيري بر افكار عمومي داخلي و خارجي برجاي نميگذارد.