ديد و بازديدها، تحکيم روابط و عاطفه ايجاد ميکند، شايد هم براي همين است که به صله رحم تأکيد بسيار شده است. فرقي هم نميکند اين ديد و بازديدها بين دو خانواده، فاميل، دوست يا آشنا باشد يا بين دو عنصر سياسي از دو کشور متفاوت تحت عنوان روابط بينالملل. رفت و آمدها براساس ايجاد روابط است و روابط بيشک دو طرفهاش مفيد است و بس، اما آيا رفت و آمدهاي ورزشي براي استحکام و بر پايه روابطي دو طرفه است يا داستان تلخ ديگري دارد؟
حضور شيخ احمد در ايران ميتواند يک اتفاق ديپلماسي خوب باشد. رابطهاي بينالمللي براي باز کردن گرهاي کور از ورزش کشور، اما آيا اين حضور با اهدافي که بايد انجام شده يا تنها صرفاً يک ديدار دوستانه براي گرفتن چند عکس يادگاري، گپي دوستانه و بياثر بوده است؟
بحث بدبيني به شيخ عرب نيست. حرف از مديريت ضعيف خوديهاست که حتي از چنين برنامههاي بادآورده نيز نميتوانند استفاده کنند و آن را با گرفتن چند عکس يادگاري و دادن سرويس رايگان به بطالت ميگذرانند و به راحتي از دستش ميدهند! حال آنکه از اين فرصت پيش آمده ميتوان به بهترين شكل بهره برد و از آن براي مطرح کردن مشکلات اساسي ورزش ايران استفاده كرد، مشکلاتي چون اجحافي که در بحث ميزباني از سعوديها به باشگاههاي ايراني روا شده يا مشکلاتي که گريبان کشتي و وزنهبرداري كشورمان را گرفته ، اما آيا اين مسائل و مشکلات به صورت تيتروار هم که شده به سمع و نظر رئيس کميته المپيک آسيا رسيده است؟ بدون شک پاسخ منفي است، وقتي شيخ احمد کلامي در اين خصوص به زبان نميآورد و قولي حتي شفاهي هم براي حل مشکلات ورزش ايران نميدهد و در عوض تا ميتواند با تعارف تکهپاره کردن سعي ميکند فضايي به ظاهر دوستانه ايجاد کند و از خدماتي که در اندک زمان حضورش در ايران به او ارائه شده قدرداني کند، آن هم با بيان اين جمله تعارفي که ايران تنها يک عضو در شوراي الميپک نيست و يک همکار به حساب ميآيد. تعارفي که بيشتر يک جمله خوشآب و رنگ است نه واقعيت که اگر غير از اين بود، ميتوانست نظر ساير همکارانش را در کميته المپيک آسيا براي گرفتن حق ورزش ايران و حل مشکلات آن به خود جلب کند.
مقصر اما نه شيخ احمد که مسئولان ورزش ايران هستند که خود را به خواب زدهاند و دل به چند تعريف خشک و خالي خوش کردهاند. مقصر امثال صالحياميريها هستند که با بيان اينکه شيخ احمد وعده داده حداکثر همکاري را با يکديگر داشته باشيم و همه مراجع بينالمللي هم به شدت حامي ورزش در ايران هستند، خود را فريب ميدهند و چشم بر واقعيت ميبندند. واقعيتي که با آنچه از زبان مسئولان ورزش ايران و شيخ احمد شنيده ميشود، تفاوت زيادي دارد وقتي ورزش ايران امروز با مشکلات بينالمللي فراواني مواجه است و با هيچ تعاملي نتوانسته کوچکترين آنها را هم حل و فصل کند. پس چطور ميتوان دلخوش به همکاري حداکثري بود که وعده داده شده است يا اين را قبول کرد که همه مراجع بينالمللي به شدت حامي ورزش ايران هستند، حمايتي که چيزي جز چند جمله زيبا و دلفريب در ديد و بازديدهاي اينچنيني نيست و هرگز رنگ واقعيت به خود نگرفته است که اگر گرفته بود امروز شاهد کسر سهميه وزنهبرداران ايران در المپيک يا برگزاري بازيهاي ايران در کشوري بيطرف برابر سعوديها نبوديم، آن هم در شرايطي که حتي حق انتخاب کشور ثالث را نيز به عنوان ميزبان نداريم.
اين حرفها و اين وعدهها ديگر به حنايي ميماند که رنگي ندارد. آيا زمان آن نرسيده که بعد از سالها اهمالکاري، آقايان از حداقل فرصتهاي پيش آمده استفاده لازم را براي گرفتن حق ورزش ايران ببرند و ديد و بازديدهاي اينچنيني را به فرصتي براي گرفتن امتياز تبديل کنند؟!
ورزش ايران فرصتهاي زيادي را بابت همين ندانمکاريها و عدم استفاده درست از فرصتهايش از دست داده تا ضربات مهلکي را تجربه کند.
آيا نبايد اين تجربيات تلخ درس عبرتي براي جبران باشد؟ آيا قرار است همچنان به دادن سرويسهاي يکطرفه و چشمپوشي از حق ورزش کشور ادامه دهيم؟! در شرايطي که فرصت بيان مشکلات و گرفتن امتيازهاي لازم را داريم و ميتوانيم از اتفاقاتي اينچنيني مثل سفر شيخ احمد به ايران به سود خود و به سود ورزش کشور استفاده کنيم.