تفسير گزارههاي ديني به شكلي كه مؤید عملكرد سياسي فرد باشد، حتي در دولت يازدهم و دوازدهم هم كه هميشه منتقدين خود را متهم به نگاه ابزاري به دين ميكند، ادامه يافت. معروفترين اين سوءاستفادهها بهرهمندی نادرست از صلح امام حسن علیهالسلام براي توجيه ايجاد رابطه با امريكا بود. بعدتر اين ماجرا شكل مبتذلتري هم به خود گرفت و حتي از خونينترين قيام شيعه، قيام عاشوراي امام حسين علیهالسلام هم درس مذاكره گرفتند و البته با نهيب رهبري در تحريف تفسيري عاشورا مواجه شدند. اين بار هم يكي از حاميان برجام سراغ تاريخ اسلام رفته و ميگويد: «عدهاي ميگويند چرا برجام را به گونهاي ننوشتيد كه امريكا نتواند از آن خارج شود. اين منتقدان اگر در زمان پيامبر اسلام بودند ميگفتند چرا اين صلح را به گونهاي ننوشتيد كه كفار يك سال بعد نتوانند آن را نقض كنند. »
تشبه برجام به صلح حديبيه، در ظاهر شايد قانعکننده باشد، اما حداقل دو نكته در مورد صلح حديبيه وجود دارد كه گوينده اين سخنان به آن توجهي نكرده است:
صلح حديبيه از آغازين تعاملات غيرنظامي مسلمانان با مشركان قريش بود. اتفاقي بود تجربه نشده و اگر پيامبر آن را نميپذيرفتند و با علم غيبي، مشركان را به درستي پیمانشکن و مذاكره و امضاي پيمان را بیفایده قلمداد ميكردند، طبيعي بود كه از سوي موافق و مخالف مورد سرزنش قرار ميگرفتند كه چرا مجازات قبل از جرم ميكنيد و از كجا كه اين جماعت به عهد خود وفادار نباشند و پيامبر متهم به جنگطلبی ميشدند كه صرفاً راه نظامي را برابر قريش آزمودند. بنابراين تجربه صلح حديبيه براي رشد سياسي جامعه نوپاي مسلمانان ضروري مينمود. آيا برجام هم تجربه جديدي بود و پيش از اينها و طي دهههاي متمادي، بدعهدي غربيها آزموده نشده بود؟ فقط يك قلم از اتفاقاتي كه اين تجربه را تكراري و مصداق آزموده را آزمودن خطاست، ميكرد، بيانيه سعدآباد بود كه در دولت اصلاحات روي داد و رئيس هيئت ايراني در آن مذاكرات حسن روحاني بود. بنابراين صلح حديبيه در صدر اسلام تجربهاي جديد بود و برجام در آستانه 40 سالگي انقلاب، تجربهاي تكراري.
نكته بعدي آنكه نقض صلح حديبيه توسط سران جبهه قريش انجام نشد، برخلاف برجام كه مشخصاً توسط سران نقض و رد شد. نيروهايي از مشركان صلح حديبيه را نقض كردند و وقتي ابوسفيان متوجه شد، شخصاً براي عذرخواهي راهي مدينه شد و حضوري از پيامبر بابت نقض صلح توسط برخي مشركين عذرخواهي كرد. كسي كه برجام را با صلح حديبيه قياس ميكند، آيا ميان تصوير زانو زدن ابوسفيان برابر پيامبر و عذرخواهي رسمي و حضورياش بابت نقض پيمان برخي مشركين قريش با تصوير وقاحت دونالد ترامپ در امضاي خروج از برجام و تحقير ملت و دولت ايران شباهتي ميبيند؟! آيا نقض عهد توسط رئيس دولت با نقض عهد توسط نيروهاي درجه پايين و بعد عذرخواهي مافوق با هم يكسان است؟!
و اما نكته پاياني آنكه، صلح حديبيه پس از حدود 20 جنگ كوچك و بزرگ بين مسلمانان و مشركان طي زمان كوتاه امضا شد و براي مسلمانان كه تا آن زمان بيشتر ظرفيت مادي و معنوي و وقت و انرژيشان صرف نبرد نظامي با مشركان ميشد، اين فرصت را پديد آورد كه از آرامش نسبي حاصله بتوانند براي توسعه فعاليتهاي سياسي و فرهنگي بهره ببرند و به گسترش قابل توجه اسلام در كل جزيرهالعرب بپردازند. در نتيجه در بازه زماني امضا تا نقض صلح حديبيه (22 ماه) تعداد كساني كه به اسلام گرويدند، بيش از كل تعداد مسلمانان تا آن زمان (19 سال) بود، چنانکه سپاه پيامبر در سال هشتم و در جريان فتح مكه به 10 هزار تن رسيد. اما با امضاي برجام و حتي اگر قول نادرست «دور شدن سايه جنگ از ايران» را هم بپذيريم، نه تنها فرصت پيش آمده براي گسترش فرهنگي و سياسي ايرانيان استفاده نشد، بلكه حتي مسيرهاي بيشتري براي وابستگي ايران به غرب با امضاي قراردادهاي مسئلهدار و ارائه لوايح پراشکال پيوستن به معاهدههای بینالمللی گشوده شد. بنابراين سياستهاي پس از امضاي صلحنامه را هم بايد در نظر گرفت. در واقع عملكرد مسلمانان صدر اسلام پس از صلح حديبيه، براي آنان فتح عظيم آورد و عملكرد دولتمردان ما پس از برجام، وابستگي بيشتر. آيا گوينده آن سخنان، بين اين دو شباهت ميبيند يا تضاد؟! و نهايت آنكه صلح حديبيه و اتخاذ سياستهاي درست پس از آن، به اسلام آوردن سران قريش و فتح مكه انجاميد؛ برجام چطور؟ كدام يك از سران غربي را تسليم سياستهاي ايران كرد و كدام فتح و ظفر را براي ايران به ارمغان آورد؟ اگر برجام صلح حديبيه بود و به فتح مكه ميرسيد كه مشكلي نبود. هنوز هم دير نيست، اگر با برجام به فتح الفتوحي همانند فتح مكه ميرسيد، بسم الله؛ صد برجام امضا كنيد. فقط پس از بر هم خوردن هر برجام، همچون پيامبر، ظفرمندانه در خانه بنشينيد و عذرخواهي سران كفر را ببينيد، نه آنكه با چهرهاي درهم به مردم بگوييد نگران كالاهاي اساسي خود نباشيد! و بعد پي اروپاييها بگرديد. وگرنه كه اين شباهتها براي ملت ايران هيچ نميشود.