متن زیر یادداشتی از حجتالاسلام رسول جعفریان است که در ادامه میخوانید:
وقتی ما نسخه خطی میخواندیم، حداکثر از یک کتاب، میتوانستیم ۱۰۰ یا حتی ۲۰۰ نسخه داشته باشیم. اگر هر کتاب را به طور متوسط در سال، سه نفر میخواندند، ما بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ نفر را از این کتاب بهرهمند میکردیم. این در حالی است که بیشتر کتابها، استنساخشان همزمان از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکرد و، اما در طول زمان، اغلب این نسخهها از بین میرفت و بسیاری از اوقات دیگر کسی آنها را استنساخ نمیکرد تا آن که به نابودی میگرایید... و حالا کتاب چاپی وقتی در تیراژ دو یا سه هزار چاپ میشود، مثلاً برای یک جمعیت ۸۰ میلیونی، تصور کنید، چند نفر از این کتاب بهرهمند میشوند.
مسلماً از این کتاب، که معلوم نیست نسخ آن هم تا چه زمانی به فروش برسد و چه مقدار آن در کتابخانهها در لابهلای قفسهها پنهان شود، عده زیادی بهرهمند نخواهند شد، هرچند در مقایسه با آنچه در باره نسخه خطی گفتیم به مراتب، شمار بیشتری از آن استفاده میکنند. یادمان باشد که عصر جدید با کتاب چاپی شروع میشود. اکنون تصور کنید در موج سوم، یعنی نسخه دیجیتالی یا ورای آن تبدیل این معمولات به فایلهای کوچک درآید و توسط میلیونها دستگاه کامپیوتر یا گوشی در اختیار مردم قرار گیرد، آن وقت، بنگریم که چه تعداد از انسانها از آن استفاده میکنند. تازه، آنها میتوانند در هر کجایی باشند مطالعه کنند و بدون آنکه زحمت حمل کتاب را به خود اختصاص دهند، از محتوا استفاده کنند. در صف نان، داخل اتوبوس یا هر جای دیگر، اما چرا ما از این مرحله عبور نمیکنیم؟
استفاده از کتاب، به دلایل مختلفی در برخی حوزهها ادامه یافته است. در حوزه علوم و فنون، پزشکی و علوم پایه، بیشتر دانشجویان با فایلهای نوری سر وکار دارند و از لپتاپ و گوشی استفاده میکنند، بنابراین در آنجا کتاب فیزیکی، متقاضی زیادی ندارد و شمارشان اندک است و روز به روز کمتر هم میشود، اما در علوم انسانی، چنین نیست، همچنان کتاب فیزیکی مورد نیاز است و تا وقتی که تقاضا وجود دارد، عرضه هم خواهد شد. حوزه ادبیات، رمان و تاریخ همچنان از آثار جدیدی که تولید میشود، به صورت فیزیکی استقبال میکند. در فرنگ، همزمان نسخه دیجیتالی و چاپی عرضه میشود، اما در ایران، چنین رسمی وجود ندارد. بنابراین با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت: در آنجا شمار بیشتری از کتاب منتشره شده، بهره میبرند. اصولاً ادامه استفاده از کتاب، تابع عرضه و تقاضاست. تا وقتی نسلی وجود دارد که ذهن و چشم خود را به استفاده از کتاب فیزیکی عادت میدهد، عرضه هم از سوی مؤلف و ناشر، همان را که او میخواهد تحویل میدهد. از قضا و حتماً برای اینکه کار و کاسبی خود را رونق دهد، سعی میکند بر رونق تقاضا بیفزاید و چنین وانمود و تبلیغات کند که کتاب چاپی همچنان اصل است و باید همان را پاس داشت. گاهی این کار خود را مقدس هم نشان میدهد.
مسلماً هیچ گروهی حاضر نیست منابع مادی خود را کنار بگذارد. از یک طرف، متناسب با تقاضایی که هست، کتاب فیزیکی تولید میکند و به این نیاز دامن میزند و زمانی که عدد این نیاز بالا رفت، استدلال میکند که نگفتم هنوز مردم کتاب چاپی دوست دارند و کسی علاقه به خواندن کتاب دیجیتالی ندارد؟
راستش اتفاقی که در رشتههای فنی و پزشکی و علوم پایه افتاده، شاید به تمام معنا و به سرعت در علوم انسانی و ادبیات رخ ندهد، اما به زودی این مسئله اتفاق خواهد افتاد. مهم این است که نرم افزارهای مناسب تولید شود، تمرین به بچهها و نسل جدید داده شود، در مدارس روی این روش کار شود، در دانشگاه، این پدیده جدی گرفته شود و در آن صورت است که میتوان دایره بهرهگیری از دانش را در یک سطح بسیار گسترده بالا برد. روشن است که مشکلات در این زمینه بسیار است، اما نیازمند تفکر در این باره هستیم و این جوانان عزیز ما در رشتههای برق و کامپیوتر هستند که باید با همکاری دانشجویان سایر رشتهها، راههای جدیدی برای انتقال دادن مفاهیم علمی، تولید مقالات کوتاه و بلند، ترویج ایدهها از طریق ابزارهای جدید و مسائلی از این قبیل را یافته و مشکل را حل کنند.