سرویس بینالملل جوان آنلاین: حسن حسن یکشنبه گذشته در روزنامه انگلیسی گاردین نوشت: «جمعبندی تحولات نظامی و دیپلماتیک شش ماه اخیر جایی برای تردید باقی نمیگذارد؛ اسد قاطعانه در این منازعه پیروز شده است. حامیان سابق شورشیها نه تنها از به چالش کشیدن رژیم دست برداشتهاند، بلکه حالا چه علنی و چه در خفا، با آغوش باز از این رژیم استقبال میکنند.» با توجه به این که او از مخالفان نظام سوریه است، این حرف او را میتوان اعتراف به واقعیتی دانست که شاید چندان هم برای او خوشایند نباشد، اما شرایط و تحولات به نحوی پیش رفته که حالا نمیتواند غیر از این چیز دیگری بگوید. این اعتراف به نحوی دیگر و از سوی کشورهایی انجام میشود که تا همین چند وقت پیش کشورهای اصلی و محوری برای حمایتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی از گروههای تروریستی در سوریه بودند، اما حالا در یک چرخش ناگهانی ۱۸۰ درجهای رو به دمشق آوردهاند. عربستان سعودی در صدر این کشورهاست که حالا به مخالفان سوری اعلام کرده پرچم منتسب به آنها را از سرتاسر کشور خود جمع کرده و به جای آن پرچم رسمی کشور سوریه را جایگزین میکند. بازگشایی سفارتهای مصر، بحرین و امارات و وعده کویت برای بازگشایی سفارت خود در دمشق طی روزهای آینده نشانههای دیگری است که باید دید در پس این چرخش چه اهداف و اغراضی وجود دارد.
اقدام درست
حسن حسن مبنای تحلیل خود را بر تصمیم دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا، برای خروج نیروهای امریکایی از سوریه قرار داده که به نظر او، این تصمیم مشکل مناطق شرقی را برای بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، حل کرد چراکه دیگر با تهدید حضور بیپایان امریکا در این منطقه مواجه نخواهد بود هر چند سرنوشت این مناطق به طور کامل معلوم نیست و باید دید بازیگرانی مثل روسیه، ترکیه و اتحاد دموکراتیک سوریه چه خواهند کرد. همین دیدگاه و تحلیل از تصمیم ترامپ در واشنگتن است که باعث شده از ابتدای اعلام آن با رویکرد انتقادی مورد ارزیابی قرار بگیرد تا آنجا که برخی این تصمیم ترامپ را هدیه کریسمس او به ایران و روسیه دانستند. با این وجود، کسانی هر چند بسیار اندک از این تصمیم ترامپ دفاع میکنند و دلایل قابل توجهی برای دفاع از این تصمیم دارند. یکی از این افراد رابرت اسفورد، عضو ارشد مؤسسه خاورمیانه در دانشگاه ییل امریکا و سفیر سابق امریکا در سوریه، است که این تصمیم ترامپ را «درست، اما به شدت نامحبوب» میداند. او این عقیده را که تصمیم ترامپ به معنای پیروزی سوریه و متحدانش است، پوچ میداند، چون به نظر او؛ «حکومت بشار اسد هماکنون حدود دو سوم سوریه شامل تمام شهرهای اصلی را کنترل میکند و بخشی از سوریه که نیروهای امریکا در کنار نیروهای دموکراتیک سوریه کنترل میکند عمدتاً بیابانی است.» فورد پارامترهای دیگر مثل ارزش منابع نفتی در شرق سوریه، میزان تنش در شرق سوریه، امنیت اسرائیل و بازگشت داعش را بررسی میکند تا به مخالفان تصمیم ترامپ بگوید که هیچ کدام از این موارد توجیهی برای ماندن نیروهای امریکا در سوریه نیست. تحلیل فورد نشان میدهد که ماندن نیروهای امریکا در سوریه خطای راهبردی بود که باید هر چه زودتر به آن پایان داده میشد و ترامپ با تصمیم به خروج این نیروها این کار درست را انجام داد.
بازگشت به دمشق
روشن است که توجیه تصمیم ترامپ برای خروج از سوریه نه تنها در واشنگتن بلکه در مراکز دیگر کشورهای غربی گوش شنوایی ندارد، اما این تصمیم رویه دیگری از روند کلی در این کشورها تا کشورهای منطقه برای پذیرش واقعیت در سوریه است. این واقعیت عبارت از عبور سوریه از بحران هفت ساله است که فورد این موضوع را با اشاره به تسلط دولت سوریه بر دو سوم کشور یادآوری کرده است. این واقعیت به معنای موفقیت نظام سوریه در جنگ داخلی و شکست گروههای تروریستی است که به ارتش سوریه اجازه میدهد تا با صدور فرمانی پایان دوره اجباری و احتیاطی خدمت وظیفه بخشی از سربازان خود را اعلام کند. این دوره از سپتامبر ۲۰۱۰ شروع شده بود و حالا با کاهش قابل توجه درگیریها و تسلط ارتش بر بسیاری از مناطق، دیگر نیاز به آن نیست و به همین جهت، فرماندهی مرکزی ارتش و نیروهای مسلح سوریه پایان آن را اعلام کرد. در هر صورت، شرایط در روزهای پایانی ۲۰۱۸ به نحوی رقم خورد که به گفته حسن حسن، کشورهای عربی تحت رهبری عربستان سعودی «به این جمعبندی رسیدهاند که بهتر است وضعیت منطقه به اوضاع پیش از تحولات ۲۰۱۱ بازگردد.» این بازگشت به آن موقع نه تنها به معنای بازگشت به سوریه و بازگشایی سفارت این کشورها در دمشق است بلکه قصد این کشورها برای بازگرداندن سوریه به اتحادیه عرب هم به صورت جدی شنیده میشود. در واقع، برکناری عادل الجبیر از مقام وزارت خارجه آلسعود و قرار دادن ابراهیم العساف به عنوان فردی تکنوکرات با رویکرد اقتصادی به جای او بیارتباط به این قضیه نیست چنان که عبدالباری عطوان، تحلیلگر سرشناس عرب، در این مورد مینویسد: «ما معتقدیم برکناری عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان از سمتش که دائم عبارت مشهور و جمله معروفش را مبنی بر این که بشار اسد به زور جنگ یا مسالمتآمیز باید از سمتش برکنار شود، تکرار میکرد و همچنین، همزمانی آن با بازگشایی سفارت امارات در دمشق امری اتفاقی نیست.»
طمعورزی عربی
انتخاب العساف به جای الجبیر به خوبی نشان میدهد که سعودیها محور اقتصادی را در چرخش خود به سمت دمشق مد نظر دارند. طبیعی است که با توجه به خرابیهای عظیم هفت سال جنگ، سوریه امروز بیش از هر چیز نیازمند کمکهای اقتصادی برای بازسازی این خرابیها است که البته نقش کسی مثل العساف در اینجا برجسته میشود. با داشتن سمتهای نمایندگی عربستان در صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، معاونت رئیس بانک مرکزی، وزیر مشاور در امور دارایی و عضویت در هیئت مدیره شرکت نفتی آرامکو در کارنامه خود گزینه مناسب سعودیها است تا به این حوزه وارد شده و با حمایتها اقتصادی از سوریه نه تنها سابقه تیره این چند سال به نحوی کنار گذاشته شود بلکه تأثیری بر تصمیمگیریها دمشق بگذارند. شاید به جهت این دست حمایتها است که روزنامه اکونومیست پیشبینی بالاترین نرخ رشد اقتصادی را برای سوریه در سطح جهانی کرده است. این روزنامه روز دوم ژانویه با انتشار مقالهای ۹/۹ درصد را برای رشد تولید ناخالص داخلی سوریه پیشبینی کرد که بالاترین میزان رشد در میان کشورهای دنیاست. به هر حال، دلارهای نفتی تنها ابزار در دست سعودیها و متحدانش برای بازگشت به دمشق است و امارات به عنوان نزدیکترین متحد نخستین گام را برداشته که بعد از بازگشایی سفارتش در دمشق، انتظار میرود روند کمکهای اقتصادی به سوریه را نیز شروع کند.
شکی نیست که سعودی و متحدانش از این ابزار تنها برای رفع کدورتهای گذشته با دمشق استفاده نمیکنند بلکه اهداف خاص سیاسی را نیز مد نظر دارند. دو هدف اصلی سیاسی میتواند در تجدید نظر دمشق نسبت به روابط نزدیکش با ایران باشد و دیگری آوردن سوریه در صف مخالفان ترکیه. هر چند سعودی و متحدانش در طول این سالها همواره سعی در جبههگیری علیه ایران داشتند، اما با بروز بحران بین آنها و قطر از ژوئن ۲۰۱۷ باعث ظهور جبههگیری جدید بین این کشورها با ترکیه شد که در این بحران از قطر حمایت کرده است. به عبارت دیگر، دلار نفتی اهرم سعودیها و متحدانشان در دمشق برای رسیدن به این دو هدف است، اما مسئله این است که اهرم آنها تا چه میزان کارآیی خواهد داشت. سفر اخیر عمر البشیر، رئیس جمهور سودان، به دمشق و سفر ولد عبدالعزیز، رئیس جمهور موریتانی، در روزهای آتی از جهت به کار افتادن این اهرم ارزیابی شده و حتی برخی گمان بردهاند که سعودیها از همین حالا میخواهند با این نوع مشوقهای سیاسی، دمشق را ترغیب به دور کردن از ایران بکنند. هر چند این نوع گمانهزنیها در منطقه و با حمایت سعودیها تقویت میشود، اما واقعیت این است که اتحاد سوریه و ایران در خلال هفت سال جنگ چنان در هم تنیده شده که حالا نمیتوان حتی با به کار افتادن این اهرم نیز انتظار تغییری در آن را داشت. در مقابل، مسئله ترکیه وضعیت کاملاً متفاوتی دارد و در این مورد میتوان انتظار داشت که سوریه بیمیل نیست تا با استفاده از سعودیها و متحدانش به نحوی بر ترکیه فشار وارد کند. تارنمای دبکا نزدیک به ارتش رژیم صهیونیستی خبر از پذیرش دولت سوریه برای حضور افسران اماراتی و مصری در شهر منبج داده این اقدام را در جهت بخشی از تلاشها برای مقابله با مداخله ترکیه در این شهر تفسیر کرده است. این یک نمونه روشن است از این که دمشق چگونه میتواند برای کنترل ترکیه از جبهه مقابل عربی استفاده کند به خصوص این که در نگرش ضداخوانی با این جبهه اشتراک نظر دارد، اما این نوع همکاری با جبهه عربی را نمیتوان به معنای ورود سوریه به این جبهه علیه ترکیه تفسیر کرد. به این ترتیب، استقبال دمشق از حمایتهای اقتصادی سعودیها و متحدانش و همکاری با آنها در مقابل ترکیه تنها میتواند حرکات تاکتیکی با هدف کنترل ترکیه در مرز شمالی و بازسازی کشور باشد و نه چیزی بیشتر از این و جبهه عربی سعودیها و متحدانش همانگونه که جزو شکستخوردههای این هفت سال جنگ سوریه بودهاند، نخواهند توانست با این اهرم به اهداف خود در هر دو زمینه برسند.