در شرایطی که در صورت مهیا بودن بستر یاد شده دستکم شیب مهاجرت نخبگان متعادلتر میشد یا نشانههای دیگری در زمینههای تحقیقاتی یا تولید ثروت در عرصههای دانشبنیان گزارش میشد. بنابراین به نظر میرسد اعلام این آمار بینشانه تنها به دنبال دفاع از عملکرد دولت در این زمینه است و در زمینههای دیگر قابل استناد نیست.
مناقشه آماری از مهاجرت نخبگان به خارج از کشور به میانسالی نزدیک و عقلرس شده است. با این حال همچنان مناقشه است و محل منازعه!
آمار بازگشت نخبگان گزارشی از عملکرد بخشی از دولتهاست که مدیریت همزمان تولید داخلی، منابع انسانی، اقتصاد و توسعه فناوری و در نهایت فراهمآوری بستر پژوهش و نوآوری فناورانه منجر به تولید ثروت را دربر میگیرد. بنابراین دولتها در نشان دادن این آمارها تلاش فراوانی دارند. در نتیجه در برخی موارد سعی میکنند آنها را قابل نمایش و ارائه کنند. به بیان دیگر وقتی دولتی ادعا میکند بازگشت نخبگان به کشور با شیب مثبتی پیگیری میشود، یعنی ادعا دارد که توانسته بستر پژوهش را در کشور فراهم و امنیت سرمایهگذاری علمی و مطالعاتی را ایجاد کند. امنیت اقتصادی فعالیت علمی و ثروتزا را درست کرده و توانسته چرخه تولید علم به ثروت را کامل کند.
این عملکرد پربار به اندازهای جذاب و وسوسهانگیز است که دولتها حتی در این مسیر دست به آمارسازی و آماربازی میزنند و با تفسیر رفت و آمد نخبگان به کشور به نفع خود اقدام میکنند.
فرصتسازی برای دولت، فرصتسوزی برای کشور!
در این راستا بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری هرازچندگاهی آماری از بازگشت نخبگان ارائه میکنند، اما این آمارها یا از سوی نهادهای فرادولتی مطلع تکذیب میشوند یا به دلیل اینکه قابلیت رهگیری در فضای علمی کشور را ندارند از درجه اعتبار ساقط میشوند، بدون توجه به اینکه این اقدام فرصتهای کشور از بهرهمندی از سرمایه انسانی را از بین میبرد.
با این حال دولتها فرصت کارنامهسازی از آمار بازگشت نخبگان را از دست نمیدهند. چنانچه سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رئیسجمهور به تازگی در مصاحبهای با ایلنا این کار را کرد و گفت: تقریباً سه سال است که برنامه بازگشت نخبگان به کشور را راهاندازی کردهایم و تاکنون از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا حدود هزار و ۲۰۰ نفر نخبه از سیستم ما برای بازگشت به کشور استفاده کردهاند. این تازهترین آمار است، زیرا هر ماه تعدادی به این آمار اضافه میشود. ستاری در پاسخ به سؤال دیگری مبنی بر اینکه راهحلهای موفق در این زمینه دقیقاً چه مواردی هستند، گفت: برای اینکه این افراد را به کشور بازگردانیم، به یک اکوسیستم و زیستبوم نیاز داریم. ضمن اینکه بیشترین آمار بازگشت نخبگان به کشور در حوزه استارتآپها بوده که همین الان هم در حال اتفاق افتادن است. پس از استارتآپها، دانشگاهها محل بعدی حضور و فعالیت نخبگان هستند.
معاون علمی و فناوری رئیسجمهور در پایان با اشاره به حضور نخبگان در دانشگاهها و استارتآپها توضیح داد: حدود ۴۰۰ نفر از نخبگان در دانشگاهها فعالیت دارند و مابقی آنها در استارتآپها و شرکتهای دانشبنیان هستند. ناگفته نماند که خیلی از این افراد خودشان این استارتآپها را تشکیل دادهاند و در همانجا مشغول شدهاند.
همه چیز سر جای خود است، غیر از آمارها
آمار بازگشت گسترده نخبگان به کشور در شرایطی منتشر میشود که تغییری در جایگاه کشورمان در میان کشورهای صادرکننده نخبه به چشم نمیخورد. در حالی که اگر شرایطی فراهم شده باشد که نخبگان را برای بازگشت و فعالیت در کشور متقاعد کند، آنها را برای عدم مهاجرت و اقامت دائم در سایر کشورها هم متقاعد میکرد.
علاوه بر این با این میزان بازگشت باید تغییری در آمار دانشمندان ایرانی صاحب کرسی در دانشگاههای برتر دنیا، یا نخبگان اقتصادی ایرانی فعال در بازارهای جهانی یا ایرانیان فعال در مراکز پژوهشی و تحقیقاتی غرب مشاهده میشد، این تغییر دستکم در آمارهای در دسترس در فضای مجازی دیده نمیشود.
همچنین بازگشت سرمایهها با ریتم ادعایی بنیاد نخبگان باید تکانی به تولید ناخالص ملی میداد، اما خبری از این تکان هم نیست.
اینکه هزار و ۲۰۰ نفری که ستاری از آنها یاد میکند از کدام دانشگاهها، در کدام رشتهها و در کدام سطح آماده همکاری عملی و تحقیقاتی با کشور شدهاند و استارتآپهایی که راهاندازی کردهاند و در آنها مشغول به کار شدهاند، در چه زمینههایی است، ابهامات فراوانی را در زمینه مدیریت بازگشت نخبگان به کشور ایجاد میکند. اول اینکه آیا افرادی که بازگشتهاند، واقعاً نخبه هستند یا به استناد گزارش برخی نهادهای فرادولتی مطلع دانشجویانی هستند که برای دور زدن کنکور راهی دانشگاههای خارج کشور شدهاند و بعد از یک یا دو ترم تحصیل، مشمول تسهیلات بازگشت شدهاند؟
برخی از این افراد به دلیل اینکه در رشتههای پزشکی یا مهندسی دانشگاههای کشورهای همسایه مشغول تحصیل بودهاند، در زمره نخبگان قرار گرفتهاند، یعنی دولتیها برای تأمین آمار خود استانداردهای نخبگی کشور را تغییر دادهاند.
دوم اینکه اینها همان نخبگانی هستند که برای رفع گرههای اجتماعی، صنعتی و اقتصادی کشور نیاز اورژانسی به حضور و تخصص آنها دارد یا بازگشت آنها هرچند مغتنم حاصل فراخوان بدون هدف و برنامهریزی و به منظور غنیسازی آمارهاست و اینکه چند درصد از این بازگشتها مبتنی بر شناسایی ظرفیتهای انسانی علمی و تحقیقاتی کشور است؟