سرويس انديشه جوان آنلاين: سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در یادداشتی که در شبکههای اجتماعی منتشر نموده است به شخصیت علامه طباطبایی از حیث اهمیت ایشان در موضوع علوم انسانی پرداخته است که در ذیل میخوانید:
من در این نوشتار به دنبال نسبت علامه طباطبایی و علوم انسانی هستم. بسیاری از اندیشمندان معاصر ایران همچون محمد توکل، قاسم پورحسن، محمدعلی مرادی، صدیق اورعی، حمید پارسانیا، سیدمحمد امین قانعیراد و ابوالفضل مرشدی در باب اهمیت دیدگاه علامه طباطبایی در بستر علوم اجتماعی بسیار نوشتهاند و سخن گفتهاند. به عنوان مثال، دکتر اورعی و دکتر ابوالفضل مرشدی تز دکتری خویش را درباره علامه طباطبایی نگاشتهاند و اورعی از نظریه استخدام علامه طباطبایی در ساختار جامعهشناسی سخن گفته است و مرشدی دست به مقایسهای بین کانت و علامه طباطبایی و مفهوم از- جا- کندگی معرفتی زده است. اما همانطور که قاسم پورحسن در مطالعات خویش در باب علامه طباطبایی اشاره کرده است ابعاد فلسفی کلان نظریه طباطبایی به درستی و به صورت جامع در بستر علوم انسانی ایران و در سطح آکادمیک تبیین نشده است.
به سخن دیگر، نگاه علامه طباطبایی در وضعیت آندِر تئورایز میباشد. این مفهوم به چه معناست؟ در فلسفه علم این مفهوم وقتی در باب نظریهای به کار برده میشود به این معناست که ابعاد و ساحات مختلف نظریه مورد پردازش و مفهومسازی قرار نگرفته باشد و نظریه در حالتی تکینه و نحیف قرار گرفته باشد.
به عبارت دیگر، کلان نظریه علامه طباطبایی در حوزه علوم انسانی دیدگاه او در باب ادراکات اعتباری است. اجازه دهید این مفهوم را با ارجاع به آثار علامه طباطبایی به صورت موجز شرح دهم. ادراکات اعتباری مفروضاتی است که ذهن انسان برای رفع نیازهای زندگی آنها را ساخته و پرداخته است و این مفروضات جنبه وضعی و قراردادی و اعتباری دارد. به تعبیر فلسفی، این نوع از ادراکات با واقع و نفسالامر سروکاری ندارد.
به عبارت دیگر، ادراکات اعتباری تابع احتیاجات زیستی و مؤلفههای ویژه محیط است و با دگرگونی آنها تغییر میکند. علوم اعتباری، علومی است که رابطه میان انسان و حرکات فعلی او میباشد و انسان با اِعمال قوای فعال خود این علوم را تهیه میکند. این سخن بدین معناست که این علوم و ادراکات، مطابق خارج از توهم ما ندارند.
البته مفهوم اعتبارات در دو ساحت قبل الاجتماع و بعد الاجتماع در رویکرد علامه طباطبایی مفهومینه شده است و این تمایز بدین معناست که مستوای هر جامعهای نسبت وثیقی با دامنه اعتباریات آن جامعه دارد.
به تعبیر دیگر، علامه طباطبایی با آغاز کردن فلسفه خود با انسان و به ویژه با طرح مفهوم اعتباریات قلمرو آفرینشگری خرد انسان را بسط داد و مبتنی بر این نگاه امکان شکلگیری علوم اجتماعی را با برساخت مفهوم اعتباریات مطرح کرد.
اما نکتهای که در اینجا قابل تأمل است نوع نگاه علامه طباطبایی به نسبت اعتباریات با قوای انسانی است. به سخن دیگر، او میگوید ادراکات اعتباری خارج از توهم ما مطابقی ندارد و در اینجا مفهوم توهم - یعنی بخشی از قوه وهم انسانی- قابل تأمل است. زیرا سی رایت میلز در باب علوم اجتماعی از مفهوم تخیل استفاده میکند - که بخشی از قوه خیال انسان است- و این مستقر کردن ادراکات اعتباری در ذیل وهم - و نه خیال به نظرم میدان بسط علوم اجتماعی در روایت علامه طباطبایی را مناقشه برانگیز کند.
البته این بحثی است که نیاز به واکاوی جدی و غور در آثار علامه طباطبایی دارد. اما برای خوانش اصول فلسفه و روش رئالیسم ما نباید آن را ذیل روایت شهید مطهری تقریر کنیم، زیرا بین نگاه علامه طباطبایی و خوانش مطهری تفاوت عمدهای وجود دارد و به یک اعتبار میتوان گفت شهید مطهری برد اعتباریات علامه طباطبایی را تا حدود زیادی کوتاه کرده است.