سرويس سياسی جوان آنلاين: در روزهای گذشته آزادی ناگهانی دکتر سلیمانی که به اتهام نقض تحریمهای امریکا در این کشور زندانی بود و آزادی متقابل یک تبعه امریکایی که به جرم جاسوسی در ایران محکوم شد، بحثها در خصوص باز شدن یک کانال گفتگو بین دو کشور را داغ کرده و به نظر میرسد الگوی قدیمی وادار کردن ایران برای مذاکره در حال تکرار شدن است.
برخی تحولات چند روز گذشته سبب شده تا مقامات امریکایی از جمله مشاور امنیت ملی دولت ترامپ چندین بار اظهار امیدواری کردهاند که بتوانند با ایران بر سر یک توافق جامع مذاکره کنند؛ مذاکراتی که بتواند ایران را به یک کشور نرمال! تبدیل کند. از سوی دیگر برخی این نکته را یادآوری میکنند که اقتصاد ایران در ماههای اخیر در حال فشار بوده و زمان مناسبی برای مذاکره با ایران است.
برخی تحولات در داخل ایران از جمله برخی آشوبها در پی سهمیهبندی بنزین موجب این شبهه شده که ایران آماده است برای تخفیف فشارها با طرف مقابل وارد مذاکره شود، البته این مسئله مربوط به زمان فعلی نیست، بلکه در گذشته هم شاهد چنین رفتاری از سوی امریکاییها بودهایم؛ رفتاری که در دوران باراک اوباما رئیسجمهور سابق امریکا آغاز شد. در حقیقت امریکا بارها و بارها از طریق ایجاد مشکلات گوناگون در پی ایجاد فشار بر ایران برای آوردن نظام پای میز مذاکره است.
سیاستی که از دوران اوباما به یادگار مانده است
دولت بوش همواره به دنبال این بود که ایران را با فشار نظامی تسلیم کند، اما این مسئله نه تنها هیچ گاه روی نداد بلکه موجب وحدت داخلی در ایران بر ضد هر گونه حمله نظامی شد و حتی برخی مخالفان داخلی اعلام کردند که با دولت ایران در مقابل امریکا در یک جبهه قرار دارند.
اگرچه این رویکرد در دولت بوش به نتیجه نرسید، اما اوباما با شروع دولت جدید اعلام کرد که این نقطه آغاز رهیافت دولتش در قبال ایران خواهد بود و این تغییر رویکرد و استراتژی امریکا در برابر ایران با شروع دولت اوباما در سال ۲۰۰۹ قابل مشاهده بود. رویکرد دولت اوباما بر تعامل و دیپلماسی پایهگذاری شده بود که در بحثهای انتخاباتی بر سر آن مانور داده میشد و در اغلب صحبتهای اوباما حرف از دیپلماسی و تعامل به عنوان بهترین روش در برابر ایران زده میشد و وی خواستار مذاکره و گفتوگوی مستقیم با ایران بود. در واقع چگونگی رابطه با ایران در اولویت برنامه کاری سیاست خارجی امریکا در زمان دولت اوباما قرار گرفت.
باراک اوباما سال ۲۰۰۹ با شاخ زیتونی برای ایران گام به کاخ سفید گذاشت و مصمم بود به دنیا نشان دهد واشنگتن در رابطهای که طی سه دهه گذشته با تلخی تداعی شده بازیگر بدی نیست. رئیسجمهور جدید تأکید میکرد به دنبال شروعی تازه با کشوری است که امریکا را شیطان بزرگ میخواند و رئیسجمهورهای پیش از وی آن را محور شرارت خطاب میکردند. اوباما در یک پیام نوروزی بیسابقه در مارس ۲۰۰۹ به رهبران و مردم ایران بارها عبارت جمهوری اسلامی ایران را به کار برد که این به منزله به رسمیت شناختن نام رسمی حکومت بود و نشانهای ولو در ظاهر از اینکه تغییر رژیم، سیاست امریکا در قبال ایران است، وجود نداشت. مقامات دولت امریکا برای هماهنگی با این رویکرد در ابتدا تلاشهای آشکار برای رویکردهای تندروانه مانند اقدام نظامی را کنار گذاشتند، اگرچه هیچ گزینهای آشکارا از روی میز کنار گذاشته نشد.
در واقع با روی کار آمدن دولت اوباما گزینه تغییر رژیم کنار گذاشته شد و تغییر رفتار جایگزین آن شد، به طوری که امریکاییها به دنبال این بودند تا از استراتژیها و رهیافتهای مختلف استفاده و ایران را وادار به تغییر رفتار کنند. به گفته ریچارد هاس برکنار کردن یک رژیم به اندازه کافی سخت است، اما جایگزین کردن یک رژیم با حکومتی که با منافع امریکا همسو باشد و به خوبی حکومت کند، سختتر است. امریکا به دنبال منافع خود با کمترین هزینه ممکن بود و به همین دلیل استراتژی خود در برابر ایران را تغییر داد.
کلینتون در خاطرات خود نوشته است که سیاست امریکا یک سیاست دوگانه (تعامل و فشار) است و امریکا فشارها علیه ایران را افزایش میداد، به امید آنکه محاسبات رهبران این کشور را تغییر دهد. اندیشکده CSIS در گزارش ژانویه ۲۰۱۴ خود عنوان کرد واشنگتن به جای تغییر رژیم بر گزینههای تحریمها و دیپلماسی به عنوان ابزارهای تغییر رفتار ایران متمرکز بوده است.
امریکا به دنبال کشاندن ایران به میز مذاکره
ترغیب راه را برای رسیدن به یک معامله هموار میکرد که در آن ایران با پذیرش معامله چیزهایی را به دست میآورد و در صورت رد کردن دچار تحریمهای شدید میشد تا وادار به برگشتن به میز مذاکره و پذیرفتن معامله شود. هر گزینه میتواند به گزینه دیگری تبدیل شود یا به عنوان بخش تکمیلی رهیافت ترغیب مورد استفاده قرار گیرد. در این راستا میتوان از گزینههای دیگر به موازات رهیافت ترغیب استفاده کرد تا معامله به شکل دلخواهی که امریکا خواهان آن است انجام شود، به طور مثال اشکال مختلف گزینه نظامی (حملات هوایی محدود، حمله نظامی همهجانبه، تشویق اسرائیل به حمله نظامی) همراه با اعمال تحریمها و فشار در رهیافت ترغیب، در صورت امتناع از پذیرش معامله میتواند به کار گرفته شود. زمانی که مشوقها نتوانند ایران را به تغییر رفتار وادارند گزینههای ترکیبی مانند گزینه نظامی در کنار مجازاتها میتوانند استفاده شوند تا ایران را وادار به پذیرش معامله و برگشتن به میز مذاکرات کنند، به شکلی که اگر ایران معامله را رد کرد از حملات هوایی محدود استفاده شود یا تهدید به حمله هوایی شود تا مجبور به پذیرش شرایط امریکا در معامله شود. در صورت عدمتمایل ایران به ترک رفتارهای مشکلساز برای امریکا، گزینه نظامی و تهدید به حمله نظامی در کنار معامله و مذاکره میتواند گزینه مناسبی برای امریکا تلقی شود. همچنین در جریان معامله، امریکا میتواند ایران را تهدید کند که در صورت تخطی ایران، امریکا فوراً به حمله هوایی دست خواهد زد. در واقع هدف امریکا از تهدید نظامی و به کار بردن گزینه نظامی به موازات مذاکرات این است که ایران را در میز مذاکره نگه دارد و مذاکرات را ادامه دهد تا از شکست رهیافت ترغیب جلوگیری کند.
(همینطور میشود از اشکال گزینه تغییر نظام از جمله: انقلاب مخملی، شورشهای مردمی و قومی، کودتا) به موازات رهیافت ترغیب بهره برد، به گونهای که بهره گرفتن از راههای مختلف تغییر رژیم در ایران میتواند شرایطی را در ایران ایجاد کند که دولت وادار به پذیرش معامله شود. همانطور که در دولت بوش تلاش میشد که اعمال تحریمها از طریق حمایت از جنبش دموکراسی و شورشهای قومیتی چند برابر شود، در دولت اوباما نیز استفاده از راههای متنوع و اشکال متفاوت تغییر رژیم میتواند فشارهای زیادی بر ایران وارد کند و احتمال روی آوردن ایران را به یک معامله مطلوب و مصالحه با امریکا افزایش دهد.
هدف امریکا مذاکره نمایشی است
در شرایط فعلی نیز به نظر میرسد بحثهای اقتصادی و ایجاد برخی نشانههای مشکلات اجتماعی سبب شده که امریکاییها شرایط را برای آغاز مذاکره فراهم ببینند. به نظر میرسد نقطه کانونی این تلاشها نیز مربوط به سفر روحانی به ژاپن است؛ سفری که قرار است با چراغ سبز امریکا انجام شود و نتیجه آن به مقامات این کشور گزارش شود! البته در شرایط فعلی میتوان با قاطعیت گفت که هر گونه مذاکرهای ایران را در نقطه ضعف قرار خواهد داد. هم اکنون بسیاری از متحدان امریکا در منطقه در فشار سنگینی قرار دارند، به عنوان مثال عربستان سعودی هم اکنون در یمن به شدت تحت فشار قرار دارد و به دنبال این است تا با هر حربه ممکن خود را از فشار درگیری نظامی در این کشور رها کند. طبیعی است که با شرایط فعلی امریکاییها به دنبال این هستند که با استفاده از حربه تحریمها امتیازات جدی را در حوزه منطقهای از ایران اخذ کنند.
در کنار این مشکل دیگری که در این میان وجود دارد، این است که امریکا در اوضاع و احوال متلاطمی از لحاظ داخلی قرار دارد. به طور حتم ترامپ به دنبال این است که با راهاندازی یک مذاکره نمایشی و اعطای برخی امتیازات کوچک شرایط را به نفع خود در داخل امریکا عوض کند.
تجربیات گذشته سبب شد تا مقام معظم رهبری به صراحت به این نکته اشاره کنند که اگر قرار بر مذاکره با دولت امریکا باشد با دولت ترامپ مذاکرهای صورت نخواهد گرفت. جالب این است که در افکار عمومی نیز در شرایط فعلی دیدگاه مناسبی به امریکا وجود ندارد و بهتر است دولت نیز علاوه بر توجه به تجربیات گذشته این مولفه را در نظر بگیرد و تلاش خود را در راستای بهبود وضع داخلی مردم و اجرای اقتصاد مقاومتی مبتنی بر نیروهای داخلی به کار گیرد.