سالها او را میشناختم. در سنی نسبتاً بالا ازدواج کرد. خوشبختانه ازدواج موفقی داشت، اما بدون فرزند بود. سالها پیش در یکی از دیدارها از هر دری با هم صحبت کردیم و بحث به بچه داشتن رسید.
- فکر نمیکنی دیگه وقت بچهدار شدنه؟
دوس دارم فعلاً وقتم رو برای مسافرتایی که تا به حال شرایطش رو نداشتم صرف کنم!
- خب مگه بچه داشته باشی نمیتونی مسافرت بری؟
چرا! اما اول دلم میخواد خودم با همسرم این تجربهها رو با خیال راحت داشته باشم.
- همین؟!
خب با کلی قسط تونستیم یه خونه یک خوابه کوچیک بخریم. تا نتونیم خونه رو دو خوابه کنیم صلاح نیست بچهدار بشیم.
به قول خودت با کلی قسط... به نظرت چند سال دیگه باید قسط داد که خونه دو خوابه بشه؟ به نظرت اهمیت این موضوع از وقتی که داره میگذره و سنی که داره بالا میره و توانایی که چه بخواییم چه نخواییم با گذشت سالها کاسته میشه بیشتره؟
سالها گذشت و چندی پیش با هم دیداری داشتیم. از نگاه اول متوجه شدم ذهنش درگیر مسئلهای است. سر صحبت را باز کرد و گفت: «راستش مدتهاست تحت درمانم و این درمان جواب دهنده بسیاری از موارد مشابه ناباروری بوده...، اما مشکل من سنم است... ممکنه فرصت کمی برای مادر شدن داشته باشم که خود این مسئله خیلی باعث استرسم شده. پزشک معالجم بهم میگه استرس روند درمان رو مختل میکنه...!»
وقتی حرفهایش را شنیدم یادم افتاد که چند سال پیش میگفت: «به بچهدار شدن فکر میکنیم، اما حالا نه»!
و این «حالا نه» گفتن او ریشه در ایدهآل گرایی داشت که بیتردید حتی با آمدن یک فرزند همچنان میتوانست زندگی او و فرزندش را دچار چالش کند. ایدهآلگرایی که تک فرزندی را رواج میدهد و بهانههای اقتصادی به آن دامن میزند. و، اما چند نکته...
۱) ایدهآلگرایی: گاه هنگام شنیدن صحبت مادران در یک میهمانی، یا وقتی کنار در ورودی مدرسه منتظر آمدن عزیزانشان هستیم شاهد بازی «کی برنده میشه و فرزندش رو به کلاسهای بیشتری میبره هستیم!...» وقتی میشنویم که میگویند امروز دخترم کلاس موسیقی داره... فردا هم کلاس شنا و هم معلم خصوصی داره و...
البته نیاز دنیای پرسرعت امروز توانمندی در زمینههای متعدد است، اما آیا واقعاً نیاز بشر امروز و نسل بعد همین است؟ پس در این هیاهو جای نیازهای عاطفی، دنیای کودکانه و بازیها کجاست؟ با مادری صحبت میکردم. جملهای درباره تک فرزندش گفت که بسیار قابل تأمل است... او گفت: «ترجیح میدم فرزندم یه خانم دکتر ناشاد تو بهترین جای شهر باشه تا یه آدم شاد معمولی!» این جمله حداقل برای من یک مفهوم دارد، اینکه با چنین نگرشی «نقش» بر ماهیت وجودی سبقت میگیرد. البته چه خوب که فرزندانی توانمند به جامعه هدیه دهیم، اما چه بهترکه شخصیتی پخته در جنبههای مختلف شخصیت پرورش دهیم نه صرفاً رشد یک بعد از شخصیت در دامان ایدهآلهای خودمان که چه بسا بسیاری از آنها زندگی نازیسته خود ماست نه آنچه مناسب تار و پود روان فرزند من است!
۲) ادغام سطحی فرهنگها: دنیای امروز، دنیای آشنایی سریع و آسان با انواع فرهنگهاست. معمولاً در دنیای مجازی یا در صحبت با افرادی که مهاجرت کردهاند، ما با سطحیترین بخش فرهنگها آشنا میشویم، حال آن که در بافت هر فرهنگ لایههای عمیقی نهفته است که لازمه شناخت آن زیستن در دل آن بایدها و نبایدهایی است که قرنها مختص آن منطقه جغرافیایی، تاریخ آن جامعه، خلق و خو و منش افراد آن جامعه بوده است. اخیراً بسیار شنیده میشود که همسران سر بچه نداشتن توافق میکنند. خب شاید به ظاهر ایرادی نباشد، اما آیا این گرایش همسو با خصوصیات فرهنگی ماست؟ هرگز! اجداد ما همواره انسانهایی خونگرم با روابط اجتماعی بالا در کنار خویشاوندان بودهاند. بخشی از سلامت روان جامعه ما همیشه در آداب و رسوم جمعی و خویشاوندی بوده است. آیا این انتخاب آگاهانه است یا فقط تقلیدی است از فرهنگهایی که ارزشهای کاملاً متفاوت با ما دارند؟
۳) وضعیت اقتصادی: شاید این مسئله پررنگتر از مسائل دیگر برای خانوادهها باشد، اما باید نگاهی عمیق در این حیطه داشته باشیم. در بسیاری موارد وقتی به صحبتهای والدین در مورد نیازهای اقتصادی فرزند آوری دقت میکنیم منظورشان صرفاً نیازهای واقعی و ضروری نیست! منصف باشیم! آیا شیوه کودکپروری ما در برخی موارد توأم با گرایش فراوان به مصرف گرایی نیست؟! فقط کافی است نگاهی به اسباب بازی یا لوازم تحریر فرزندان در برخی خانوادهها داشته باشیم! آیا داشتن این حجم از وسایل ضروری است؟ آیا نمیشود تدبیر و آیندهنگری بیشتری به خرج داد؟ اگر ما فرزندان را در چنین محیط شلوغی از هر داشتهای پرورش دهیم، آیا امکان لذت بردن کودک از موقعیتهای ساده را از وی نمیگیریم؟! چنین عزیزانی میتوانند درکی از «نداشتنها» در سنین مختلف داشته باشند؟ قطعاً نه! یکی از قوانین مهم زندگی این است: در بسیاری موارد من نمیتوانم هر آنچه میخواهم به راحتی در دسترس داشته باشم. پس از ابتدا بدانیم ما به عنوان والدین میتوانیم با پرورش درست، این نکته مهم را به فرزند آموزش دهیم، ضمن اینکه نگاهی منطقی به بحث هزینههای فرزندآوری داشته باشیم.
ایده فرزند نداشتن یا تک فرزندی مدتی است در برخی اقشار به شکل پررنگ خودنمایی میکند. البته میتوان با این دید هم به موضوع نگریست که هر کس بنا به تصمیم شخصی میتواند انتخابی برای روند زندگی خود داشته باشد، اما نکته مهمتر این است که آیا واقعاً چنین روندی انتخاب واقع بینانه ماست یا تأثیری از بمباران اطلاعاتی درست و نادرست است؟ بیایید واقعنگر باشیم!
* مشاور و روانشناس