اگرچه قانون منع بهکارگیری مدیران بازنشسته برای کمک به مدیریت کشور تصویب شده، اما به نظر میرسد ورزشیها قصد دارند از اجرای این قانون جدید بیشتر برای رسیدن به منافع خود و پیاده کردن اهدافشان استفاده کنند تا کمک به پیشرفت و ترقی ورزش!
مهلت قانونی تعیین شده برای استعفای مدیران بازنشسته شروع شده، اما تعداد کمی از این افراد برای رفتن پیشقدم شدهاند، البته تنها در مصاحبه و گفتوگو با رسانهها. علاوه بر این بسیاری از همین مسئولان بازنشسته همچنان نسبت به قانون مصوب مجلس معترض هستند و برای فرار از آن تلاش میکنند. آن دسته از مدیران معدودی هم که دم از تبعیت از قانون میزنند نیز دستدست میکنند تا شاید راهکاری برای ادامه حضورشان پشت میز ریاست فراهم شود. در کنار این مسائل باید به تلاشهای مدیران ارشد ورزش نیز اشاره کرد. از گوشه و کنار شنیده میشود آقایان مسئول حالا که مجبور به تمکین از قانون هستند در تلاشند تا به این مسئله به چشم فرصتی برای پیاده کردن اهدافشان نگاه و نفرات مورد نظر خود را جایگزین رؤسای بازنشسته کنند. متأسفانه تعداد فدراسیونهایی که ریاستشان برعهده بازنشستههاست، کم نیست و بدون شک رفتن یکباره آنها از ورزش خلأ بزرگی در ورزش ایران ایجاد میکند. با پایان یافتن مهلت تعیین شده همه رؤسای بازنشسته به اجبار باید قید مسئولیت خود را بزنند، حال آنکه انتخاب جانشین و سرپرست برای همه مدیران بازنشسته موضوعی حساس و سرنوشتساز است. وزارت ورزش در این زمینه نقش مهمی را ایفا میکند و انتظار میرود با رفتن رؤسای بازنشسته فدراسیونها بهترین نفرات جایگزین آنها شوند، نه اینکه نفراتی غیرمتخصص و امتحان پس داده جای بازنشستهها را بگیرند و دور باطل مدیریتی در ورزش دوباره تکرار شود.
مطرح شدن برخی نامهای تکراری در رسانهها به عنوان سرپرستهای احتمالی برخی فدراسیونها نگرانی را از بابت اتفاقهای پشت پرده افزایش داده است. قاعدتاً با رفتن بازنشستهها از فدراسیونها، وزارتخانه، هیئتها و ادارههای کل تربیت بدنی باید جا برای حضور مدیران جوان، باانگیزه و خوشفکری که سالها پشتخط قدیمیهای تکراری ماندهاند، باز شود. در این صورت است که میتوان ادعا کرد خون تازهای به رگهای ورزش ایران تزریق شده و در آینده نیز میتوان نتایج اعتماد به جوانها را دید و به آن بالید. با این حال اگر اینبار نیز دستاندرکاران مسئول به جای غنیمت شمردن فرصت، سعی در پیاده کردن پروژههای خود داشته باشند باید نگران آینده ورزش کشور بود. اسامی مطرح شده و امثال آنها سالها فرصت داشتند تا توانایی مدیریتیشان را ثابت کنند، اما در مسئولیتهای مختلف نهتنها به موفقیتی دست نیافتند، بلکه با حاشیهسازی و مشکلتراشی، گرفتاریهای زیادی را به وجود آوردند.
سرپرستهایی که قرار است جایگزین مدیران بازنشسته شوند مسئولیت مهمی را میپذیرند، چراکه مدت حضور آنها در فدراسیونها معلوم نیست و زمان تشکیل مجامع انتخاباتی و تعیین رؤسای جدید نیز به این زودیها مشخص نخواهد شد. از همینرو وزیر ورزش باید با مدنظر قرار دادن تمام مسائل و حساسیتهای موجود بهترین نفرات را انتخاب کند. مدیری که از جنس ورزش نباشد یا نسبت به یک رشته خاص آگاهی کافی نداشته باشد، بیتردید نه تنها دردی از دردهای ورزش را دوا نمیکند که دردسرهای جدیدی نیز به همراه خواهد داشت. تمام مدیران ملزم به تمکین از قانون هستند و ورزشیها نیز همانند سایرین باید از آن تبعیت کنند. سالهاست که در بخشهای مختلف از حضور تکراری مدیران موسپید کرده، انتقاد میشود و مدیران نسلهای بعد مدتهاست که برای قانونی شدن منع حضور بازنشستهها صبر کردهاند. حالا که همه منتظر حضور مدیران جوان در رأس امور هستند، امیدواریم ورزش کشور از دستهای پشت پرده و تصمیمات سؤالبرانگیز احتمالی متضرر نشود.