سرویس تاریخ جوان آنلاین: محمد رضا کائینی، دبیر سرویس تاریخ روزنامه جوان، به مناسبت سالروز درگذشت «فروغ فرخزاد»، در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
... مردابهای الکل
با آن بخارهای گَسِ مسموم
انبوه بی تحرک روشنفکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجههای کهنه جویدند!...
(تولدی دیگر، چاپ دهم، انتشارات مروارید، ص. صدوهفت)
فکر میکنید که سُراینده تاکجا باید تیزفهم و حقه شناس باشد که دم خروس را زیر لباس قشری که خواهی نخواهی بدان تعلق دارد، ببیند و آن را به صراحت لو دهد؟ و چقدر رسته و وتعلق گریز؟ و من از سربند همین شعر، فروغ فرخزاد را با جلال احمد مقایسه میکنم. هردو در نوجوانی و دلزده از تحکمات پدران، خانه را ترک گفتند، اما در واپسین فصل حیات، به نوعی منتقد آن شدند که روزی درپی به کف آوردن آن بودند.
جامعه ادب ایران، نخست فروغ را در قامت توصیف گر احساسات مَگوی زنانه شناخت ومن با زبان بازتر میگویم: نوعی محرک اسافل اعضا! سرخوردگی ونبوغ او در نوجوانی، چنین میدانی را برای جولان یافته بودوتاجایی هم که توانست، درآن تاخت! انتقاد به عریانی شعر خود را نیز بر نمیتافت و به عنوان نمونه در پایان چاپ دوم "اسیر" (از انتشارات امیرکبیر) یک نیم دوجین لنگه گفش به سوی مخاطبان پرت کرد که:عقب ماندهاید و زن و حال وروزش را به رسمیت نشناختهاید و پیشرفت زمان آدمتان خواهد کردو... الخ (نقل به مضمون). اما همین آدم به چقدر وقت نیاز داشت تا از این جنس واگویهها دورشود وتجدید چاپ آنها را برنتابدوتکرار آن را خوش ندارد؟ چیزی نزدیک به ده سال. (فاصله میان انتشار اسیر تا تولدی دیگر) او به خیلیها از جمله صدرالدین الهی گفته بود که: شعرش با تولدی دیگر آغاز شده و حتی به طور مشخص تر:پایان این کتاب، تازه آغاز راه شاعری اوست!
او در سی و دوساله گی که مرگ را پذیرا گشت، بر محمل حق جویی و رستگاری بود، اما کاسبکاران و دکانداران ادبیات، همچنان کوشیدند تا وی را در آغازین منزلگاه شعری خود حبس کنند و جامهای که او در زمان حیات آن را به درآوده بود، بر مرده وی بپوشانند و امر را بر بسا جوانان و علاقمندانش مشتبه سازند. بازخوانی شعر و زندگی وزمانه فروغ، پردهای دیگر از شعبده بازی و دغل کاری روشنفکری ایرانی را عیان میکند و مگر در سالیان اخیر نکرده؟
تجربه فروغ و کسانی، چون او، نشان میدهد که اگر انسان به خودفریبی و دگر فریبی تن نداده باشد، طبیعتا و به پای فطرت و اندیشه، دیر یازود، به طریق صواب سوق خواهد یافت. خدایش بیامرزد.