جوان آنلاین: آیا فرزندآوری ارتباط مستقیم با وضع معیشتی دارد؟ این شاید پربسامدترین گزاره حوزه جمعیت مخصوصاً طی چند سال اخیر در ادبیات تصمیمسازان و تصمیمگیران کشورمان بوده است که پاسخهای متعددی به آن داده میشود، حداقل «احساس» مردم این است که چنین گزارهای صحیح است و اگر وضع معیشتی خوب باشد، فرزندآوری تسهیل میشود، البته بیتوجهی افراد متمول به فرزندآوری نقیضی بر رد این گزاره است. در خصوص موضوع فرزندآوری با سیدهرقیه آذرنگ، مؤلف و پژوهشگر حوزه زنان به گفتگو نشستیم.
خیلیها معتقدند کاهش فرزندآوری به مشکلات اقتصادی برمیگردد. در این صورت پس چرا تمایل به فرزندآوری در قشر مرفه پایین است؟
نمیشود منکر نقش اقتصاد بر افزایش یا کاهش فرزندآوری باشیم، در عین حال اگر همه چیز را از نقش اقتصاد ببینیم، به نظرم دادهای اشتباه خواهد داد چراکه نتایج پژوهشهای مختلف طی سالهای اخیر نشان میدهد تمایل یا عدم تمایل افراد به فرزندآوری را باید فراتر از مسائل اقتصادی مورد بررسی قرار داد، بنابراین همین نتیجه، نظریه تک عامل بودن «اقتصادی» در امر فرزندآوری را رد میکند. دلیل فرزند کمتر در قشر مرفه را میتوان در عوامل بیشماری بررسی کرد که شاید بشود گفت از مهمترین عوامل این اتفاق یکی نگاه خانوادهها به چرخه فرزندان در دهه ۶۰ بود که بالاترین نرخ فرزندآوری را در کشورمان شاهد بودیم و طبق آمار ثبت احوال کشور همین دهه با بیکاری و عدم ازدواج مواجه بودند، بنابراین در دهههای بعد کمکم وارد مهمترین محور تصمیم خانوادهها به فرزند کمتر شدیم که اکنون قشر مرفه نیز تصمیمش به فرزند کمتر و رفاه بیشتر است. دوم اینکه تقلید یک سبک تفکر غربی که فقط مختص فیلمهاست در برخی خانوادهها بر پایه فرزند کمتر شکل گرفت، اما اکنون خود غربیها این موضوعها را نمیپسندند و با توجه به آموزش و حمایت دولتها در سطوح مرفه و پایین جامعهشان در حال فرزندآوری هستند و در همه جا فرزندان را با خود به همراه دارند که ما میتوانیم برای مثال به تعداد فرزندان فوتبالیستهای مرفه و مشهوری، چون رونالدو و مسی اشاره کنیم.
آیا علاقه به شغل و نگرانی از دست دادن آن، نه صرفاً از منظر اقتصادی، دلیل خوبی برای مادر نشدن است؟
وقتی که شغل اولویت اول و همسر و فرزندان در اولویت دوم قرار بگیرند، ممکن است یک خانواده دچار مشکلات عدیدهای شود که بازگشتش به حالت اول بسیار سخت خواهد شد. خانهداری به تنهایی یک هنر ذاتی و متعالی است و کم ارزش نیست. چیزی که باعث شد تا نگاه زنان به اشتغال تغییر کند و همسر و فرزند در اولویت دوم قرار بگیرد، نوعی از تهاجم فرهنگی است. نقش مؤثر زن در کانون گرم خانواده نشان از اصالتی دارد که دشمن درصدد است با انواع ابزارهای گوناگون ضد فرهنگی آن را کمرنگ و یک زندگی هالیوودی را که ساخته فیلمهای غربی است جایگزین آن کند. دشمن به دنبال آن است برای رسیدن به هدف غایی خود فرهنگ یک جامعه اسلامی را هدف بگیرد و آن فرهنگ غایی چیزی نیست جز حضور یک زن مقتدر مسلمان در کانون گرم خانواده ایرانی- اسلامی. دشمن برای رسیدن به اهداف خود هویت زنان ما را نشانه میگیرد تا آنها را از بطن و متن خانواده جدا کند، پس میتوان نتیجه گرفت تغییر نوع نگاه زنان به اشتغال و مانع دانستن آن برای مادر شدن متأثر از تهاجم فرهنگی است، بنابراین مسئولان فرهنگی، استادان دانشگاه و فرهیختگان جامعه به ویژه در حوزه زنان باید به نحوی برنامهریزی کنند و یک مسیر مشخص را پیش روی زنان و دختران جوان که وارد بازار کار میشوند قرار دهند که حس مادر شدن نصیب آنان شود و سبک زندگی ایرانی- اسلامی در این زمینه تثبیت و ترویج شود، چراکه اگر به این نکته اکتفا شود که کار مانع فرزندآوری است در آیندهای نه چندان دور شاهد افول آمار جمعیت جوان و صعود آمار جمعیت سالمند خواهیم بود.
به نظر میرسد زوجها در سالهای نخستین و حتی دهه اول زندگی مشترک، درگیر سرگرمیهایی هستند که آنان را از موضوع فرزندآوری غافل میکند، در واقع موقعی به فکر میافتند که کمی دیر شده و زندگیشان درگیر چالشهایی شده است. نقش خانواده، رسانه و حوزه آموزش در این زمینه از نظر شما چیست؟
تحلیل اقدامات انجام شده در بستر خانواده، رسانه و حوزه آموزش نشان میدهد بیشتر دادهها در آغاز زندگی مشترک و فرزندآوری با محوریت تداوم نسل و تشکیل یک خانواده متشکل از زن و مرد و فرزندان، بیشتر به شکل تبلیغات، آن هم به شکل یک چارت مشخص طراحی شده و میشود. در این زمینه حتی در محتواهایی که باید برای جامعه با مخاطبان خاص از جمله مسئولان، استادان و نخبگان تنظیم شود، کمترین توجهی به شرایط مخاطب نمیشود. شکی نیست که فرزندآوری از کلیدواژههای مهم هر جامعه بالاخص کشور ما به شمار میرود، اما اگر ندانیم که تأثیر در جامعه هدف نیازمند کار رسانهای است، در اوج و فرود اقدامات متعدد، برخی اقدامات خوب و قابل اجرا هم نادیده گرفته میشود و از بین میرود، در نتیجه بیش از آنکه به هدف متعالی منجر شود به هدر رفت سرمایه و حتی نتیجه پوچ و ناثبات میانجامد. نقش خانواده در وهله اول توصیف خاطرات گذشته با ذکر مثال از زندگی زوجهای موفق آشنایان است. یک الگوی مناسب، یک قدم مثبت در این زمینه است و بعد آموزشهایی که تبدیل به محور و قانون برای جوانی جمعیت بشوند، البته اکنون با کمبود آموزش و نقشه راه مشخص فرهنگی مواجهه هستیم و تنها راه چاره این است که به صورت گام به گام و با فرهنگسازی از سوی رسانه و افراد متخصص، معضل دوری زوجین از الگوهای تعیینشده برای جلوگیری از پیری جمعیت سالمند کشورمان حل شود.
آسیبهای تکفرزندی از منظر روانشناختی، تربیتی، خویشاوندی و دیگر ابعاد برای فرزند و والدین، از نگاه شما چیست؟
آسیبهای تکفرزندی در وهله اول از لحاظ بار عاطفی و روانی است که متوجه خود فرزند میشود و در مرحله بعد آسیبهایی است که گریبانگیر خانواده خواهد شد و پس از آن آسیبهایی که در اجتماعی کلان، چون یک کشور از خود به جای میگذارد. معمولاً پرتوقع بودن، مغروربودن و عزت نفس ناپایدار سهم تکفرزند بودن است. شاید برخیها بگویند ما افرادی را میشناسیم که تکفرزند هستند، اما دچار این مشکلات نشدهاند، اما با قاطعیت باید گفت اکثریت قریب به اتفاق تکفرزندها در زندگی با چالشهای عاطفی و روانشناختی مواجه میشوند که شاید به وقت ورود در جامعه از خود بروز دهند. تکفرزندی تبعات خاص خود را دارد. موجب میشود والدین همه عواطف خود را فقط برای او هزینه کنند که در این صورت کودک، تنها والدین خود را دیده و تجربه داشتن خواهر یا برادر را نخواهد داشت. مضاف بر این، روانشناسان معتقدند نباید بچههای مهدکودک جایگزین خواهر یا برادر شوند، زیرا تکفرزندها منزوی و گوشهگیر خواهند شد. بسیاری از تجربیات کودک مربوط به تعاملات آنها با خواهر یا برادرشان است و با این چراغ راه دنیای پیرامون خود را نیز بهتر میشناسند. کودکی که با خواهر و برادر خود دوست و همراه میشود و در لحظه لحظه عمر خود او را مشاهده میکند و گاهی الگو میگیرد، آیا همچون فرزندی است که خواهر و برادری ندارد و در تنهایی به سر میبرد؟ تنهایی برای کودکانی که تکفرزند هستند یک معضل است و بعضاً مادر و پدرشان نیز شاغل هستند. تربیت فرزندی که به تنهایی خو کرده و با دیدن همسن و سالهای خود در مدرسه دچار دوگانگی رفتاری میشود، متأثر از نوع نگاه خانوادهای است که تصمیمشان به تکفرزند داشتن بوده است. در این مسیر فرزند در بیرون از خانه یک رفتار از معلمها و همدورهایهایش میبیند و در خانه یک رفتار متفاوت از مادر و پدرش.
نگاه دینی، معنوی و معرفتی به فرزندآوری یا به تعبیر ساده «فرزند روزی خود را میآورد، چون روزی دست خداست» از چه ابعادی قابل تبیین و بررسی است؟
در این سالها و با وجود تحریمهای کشورهای ابرقدرت بر کشورمان برخی زوجها بابت شرایط اقتصادی نگرانی دوچندانی را حس میکنند و با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه میرسند اگر درآمد ماهانهمان کفاف یک زندگی سه نفره یا چهارنفره را ندهد، چطور از پس مشکلاتشان برآیند. تنها جواب و شاید بشود گفت کلید این دلنگرانی و دلمشغولی رزق و روزی است. اعتقاد به رزق و روزی فرزندان، نگاهی فراتر از خورد و خوراک و پوشاک است. در واقع هر چیزی که برای انسان مهیا شود، اعم از زندگی سالم با همسری همراه، سلامتی، خانه، وسیله زندگی و فرزندان خوب، همه از فضل خداست و اعتقاد به این نگاه، خود موجب کسب رزق و روزی میشود، اما وضعیت ناپایدار و ترس مداوم موجب آسیبهای روحی و روانی خواهد شد، پس ایمان بیاوریم به اینکه رزق و روزی از آن خداست و با حرکت و تلاش انسان قطعاً مهیا خواهد شد.