جوان آنلاین: اسفند هر سال یادآور رویدادی تاریخی در ارتباط با جمعیت فدائیان اسلام است. در سال ۱۳۲۹ و شانزدهمین روز از این ماه شهید استاد خلیل طهماسبی به زندگی تیمسار حاجیعلی رزمآرا نخستوزیر وقت خاتمه داد و زمینه را برای ملیشدن نفت فراهم کرد. از آن رویداد ۷۳ سال میگذرد و یاران شهید سیدمجتبی نواب صفوی همچنان دل در گرو تحقق هرچه بیشتر حکومت دینی دارند. در روزهای برگزاری نمایشگاه رسانهها، محمدمهدی عبدخدایی دبیرکل جمعیت فدائیان اسلام به طور اختصاصی میهمان غرفه «جوان» شد و به سؤالاتمان پاسخ گفت. آنچه در پی میآید حاصل این مصاحبه است.
آیا با پیروزی انقلاب اسلامی، آرزوهای شهید نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام به عنوان اولین منادیان تأسیس نظام اسلامی در عصر حاضر تحقق یافته است؟
محققشدن کامل احکام اسلام که شهید نواب صفوی در پی آن بود، حتی در زمان امیرمؤمنان (ع) هم به طور کامل روی نداده است. چرا حضرت علی (ع) در چاه درد دل میکرد؟ چرا جنگهای جمل، صفین و نهروان به وجود میآید؟ چون آن حضرت میخواست مُر اسلام را در جامعه پیاده کند آن هم در جامعهای که پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) و تحت تأثیر حاکمیت خلفا دچار ارتجاع شده بود. حال بیش از ۱۴۰۰ سال از آن زمان گذشته و نه در زمان بنیامیه و بنیعباس و نه در ادواری که حکومتهای دیگر روی کار آمدند، به جای اجرای احکام اسلام شاهنشاهی در ایران برقرار بوده است؛ بنابراین همانطور که رهبر انقلاب فرمودهاند: ما در حال حرکت به سوی ایجاد حکومت اسلامی هستیم. آن هم در دنیایی که به دلیل پیگیری این هدف، همه با ما در حال جنگ هستند. همچنان که وقتی امامحسین (ع) برای اجرای احکام اسلام قیام کرد، عده زیادی از در دشمنی با او وارد شدند! امروز ایران تنها کشور آزادی است که حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی و دولت اسلامی را در دنیا فریاد میزند. آن هم در شرایطی که همه مخالفین قداره بستهاند و مقابل این حرکت ایستادهاند. جنگ هشت ساله و تمام توطئهها و آشوبهایی که تا به امروز در کشور ما رخ داده، برای چیست و چقدر به اقتصاد ما ضرر زده است؟ اگر ما از داعیه اجرای احکام دین دست برداریم، باز هم در برابر خود این همه صفآرایی خواهیم دید؟ اگر امروز میبینیم که نسل جوان ما کمتر به شعار حکومت اسلامی واکنش مثبت نشان میدهد، برای این است که مسئله برای آنها به درستی توضیح داده نشده است. نسل جوان ما نمیداند روزی که شاه از ایران رفت، طبق آمار جمعیت ایران ۳۲ میلیون نفر درآمد ارزی ایران ۲۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار و هر انس طلا ۶۰ دلار بوده است، اما امروز جمعیت ایران، به بیش از ۸۰ میلیون نفر رسیده است. دلار اگر در گذشته سالانه ۵/۱ درصد تورم داشت، امروز تورم چند برابری پیدا کرده است. هر انس طلا امروز ۲ هزار دلار است. اگر آن زمان ۶ میلیون بشکه نفت صادر میشد، امروز یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه در روز صادر میشود، آن هم به خاطر اینکه ما از طرف امریکا و کشورهای اروپایی مورد محاصره اقتصادی هستیم. در واقع و به نوعی نفت ما به صورت قاچاق به فروش میرسد! در گذشته منازل ما برای گرمایش، اغلب چند کیلو خاکه زغال میگرفتند و چند نفر در یک خانه با قناعت زندگی میکردند. اعیان تنها در شبهای جمعه و فقرا تنها در شب عید نوروز پلو میخوردند! مصرف برنج، گوشت و سوخت مثل امروز نبود، اما امروزه مصرف سرانه کشور، به بیش از دو برابر نسبت به دوران پیش از پیروزی انقلاب رسیده است. علاوه بر آن، اولین سؤال برای تشکیل یک خانواده این است که فرد ماشین، خانه دارد یا ندارد؟ یا مثلاً در سال گذشته اعلام کردند که ۴۰ میلیون سفر در سال انجام شده است! علاوه بر بحث میزان جادهسازی پس از انقلاب، خودرو تولید شده هم بنزین و وسایل مصرفی میخواهد. یا انبوه خانههای ساخته شده و تولید برق برای آن نیز هزینه در بر دارد، اما با کدام درآمد دولت؟ در گذشته ۷۵ درصد درآمد دولت از نفت تأمین میشد، ولی میدانید امروز این مقدار چقدر شده است؟ در گذشته سیب از لبنان، پنیر از دانمارک و... تهیه میشد و امریکاییها شیر خشک بدون چربی را به عنوان هدیه و ترحم به روستاهای ما میفرستادند! اما امروز علاوه بر تولید سیب، پنیر و شیرخشک و... در داخل کشور، شیر و بستنی ایران به کشورهای عربی نیز صادر میشود. بیانصافی است اگر آمار گذشته و امروز را در نظر نگیریم. چرا این پیشرفتها دیده نمیشود؟! حال امکان دارد سؤال کنید، چرا امروز از کرهجنوبی ماشین هیوندا وارد میشود و در زمینه تولید خودرو پیشرفت نکردهایم؟ باید گفت در عوض دانشمندان انقلابی ما برای دفاع از کشور، توانستند تسلیحاتی را تولید کنند که امریکا به واسطه آن نمیتوانند به ایران حمله کنند. امریکاییها قصد داشتند به ۳۲ نقطه کشور حمله کنند، اما نتوانستند. ما امروز تنها کشوری هستیم که در برابر یک قدرت جهنمی ایستادهایم که در طول تاریخ نمونهاش نبوده است. همچنین، چون سرپرستی نیروهای مسلح با رهبری است، ایشان نیروهای مسلح را به مرتبهای رساندهاند که دشمنان جرئت حمله به ایران را پیدا نمیکنند. البته ممکن است بپرسید، پس چرا تورم و گرانی در کشور وجود دارد؟ برای آنکه اسکناس بدون پشتوانه چاپ میشود، اما آیا میدانید تاریخ تورم از چه زمان بوده است؟
احتمالاً برای بسیاری دانستن آن جالب است؟
اولین بار در تاریخ معاصر ایران و پس از سفر رضاخان به ترکیه محمدعلی فروغی تورم را بهوجود آورد! به این ترتیب که ماده واحدهای به مجلس شورای ملی برد که طبق آن، چون نیروهای خارجی در ایران میهمانان دولت ایران هستند، هزینهشان را دولت ایران پرداخت کند! لذا با تصویب این ماده واحده آقای فروغی، دولت اسکناس چاپ کرده و در اختیار نیروهای خارجی قرار داد. آن زمان جمعیت ایران ۱۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بود و گندم به اندازه مصرف داخلی داشتیم، اما دولت گندم تولیدی ما را به نیروهای متفقین و برنج تولید ما را هم به شوروی فروخت! انبارهای کشور خالی و بعد از شهریور ۱۳۲۰ در ایران قحطی رخ داد. روستاییان هم برای آنکه نانی برای خوردن داشته باشند، به سمت شهرها سرازیر شده و قحطی پیش آمد! امروز علاوه بر جمعیت بیش از ۸۰ میلیون نفر ایرانی، چند میلیون افغانستانی در کشور ساکن هستند که از سوبسید استفاده میکنند. دولت هم آنقدری که خرج میکند، درآمد ندارد! لذا برای این میزان خرج بیشتر، اسکناس چاپ کرده و گرفتار تورم شده است. در سال ۱۳۵۶، ۲۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار ارز وارد کشور میشد، ولی دولت امروز باید با ۵۰۰ میلیون دلار کشور را اداره کند. چون با غول بزرگ دنیا در حال جنگ هستیم. آنها هر روز در حال توطئه علیه ما هستند و نمیتوانند یک حکومت و دولت مستقل را در گوشهای از دنیا تحمل کنند. امریکاییها، چون در ایران انقلاب اسلامی پیروز شد، جنگ هشت ساله را به ما تحمیل کرده و به تحریک اقوام مختلف برای اعلام استقلال پرداختند. آنها قصد داشتند ایران را به پنج جمهوری تقسیم کنند، ولی نتوانستند. ما هشت سال جنگیدیم و یک وجب از خاک ایران را به دشمن واگذار نکردیم. در جنگ هشت ساله با وجود آنکه عراق گیلانغرب و خرمشهر را تصرف کرده بود، بچه مسلمانهای ایرانی دشمن را از خاک ایران بیرون راندند، در حالی که رضاخان بخشهایی از خاک ایران را بدون جنگ به کشورهای همسایه واگذار کرد! بیانصافی است که توطئههای هر روزه امریکا، انگلیس، فرانسه و دیگر کشورهای غربی را در کشور نادیده بگیریم. آنها از وجود جمهوری اسلامی ناراحت هستند، در حالی که ما نیز در داخل ضعفهایی داریم. برای همین هم است که هرازگاهی شاهد پدیدههایی مانند اختلاس هستیم. بیشک اینها برآمده از مکتب حکومتی اسلام نیست، بلکه از عوارض ورود رویکردهای غربی است. دشمنان ایران نمیخواهند که ما حکومت مستقلی داشته باشیم، در حالی که ما تلاش میکنیم، مثل گذشته نخستوزیرمان را امریکا تعیین نکند. تصور میکنید که این همه فعالیت علیه انتخابات ایران برای چیست؟ چون طبق فرمایش حضرت امام مجلس در رأس امور است و آنها نمیخواهند ایرانیان بر امور خود مسلط باشند. آیتالله طالقانی میگفت اگر قدر این انقلاب را ندانید، خدا شما را مجازات میکند و این آن را از شما میگیرد. با این همه ایران با برخورداری از رهبری شجاع و دوراندیش، توانسته یک کشور مستقل باشد، آن هم در میان دنیای خاموشی که برخی کشورها از جمله کشورهای عربی، نفت و ذخایرشان غارت میشود. اینها همه در سایه انقلاب اسلامی رخ داده است. اگر خدای نکرده این نظام شکست بخورد، چه کسی میخواهد بر ایران حکومت کند؟ حتماً امریکا دوباره سروکلهاش پیدا میشود. همچنان که بعد از ۲۸ مرداد سروکلهاش پیدا شد و به غارت منابع ایران پرداخت. همچنان انگلیسیها سالها در ایران به انجام همین کار پرداختند. طی قرارداد ۱۹۳۳ که رضاخان بست، تنها ۱۶ درصد از درآمد نفت را به ایران میدادند، در حالی که تمام کالاهایی که به نام شرکت نفت به ایران میآمد، از پرداخت گمرک معاف بود. چرا؟ چون وابسته به شرکت نفت بود. چون سهامدار شرکت نفت انگلیسیها و به طور مشخصتر شرکت بریتیش پترولیوم بود. چرا دستگاههای مربوطه این مسائل را به مردم نمیگویند؟ چرا جامعه را بیدار نمیکنند؟ در حالی که آن جاسوس انگلیسی به سفیر انگلستان میگوید، ما به مردم ایران گفتیم تاریخ ۲ هزار و ۵۰۰ ساله را بخوانند! تاریخ ۲ هزار و ۵۰۰ ساله به چه درد مردم امروز میخورد؟ جامعه امروز ما باید تاریخ ۱۵۰ سال اخیر را بخواند تا بفهمند که کشور چگونه غارت شده و تحت سیطره غرب درآمده است؟ چگونه بنجلهای اروپایی در این کشور به فروش رفته است. باید این نکات را به مردم گفت تا بیدار شوند. همانطور که آن نسل انقلاب کرد، نسل امروز هم انقلابی بماند. به خاطر همین غفلتهاست با وجودی که همچنان در مسیر اجرای حکومت اسلامی هستیم، ولی بعد از ۴۵ سال آنچه در انتظارش بودیم، به طور کامل نرسیدهایم.
در زنده بودن فدائیان اسلام و گفتمان آنان، همین بس که تا هم اینک به آنها حمله میشود، این در حالی است که یک پدیده مرده هیچگاه مورد حمله قرار نمیگیرد. ارزیابی شما در اینباره چیست؟
باید دید چه کسی این تخریب را انجام میدهد؟ آیا حمله به شهید نواب صفوی از طرف شبکههایی، چون بیبیسی و منوتو صورت میگیرد یا دیگران؟ او کسی است که امام خمینی او را بسیار مخلص شمرد. رهبر معظم انقلاب فرمود او در دل ما آتش مبارزه را روشن کرد. میگویند هر وقت دیدید دشمن از شما تعریف کرد، نسبت به عملکردتان تردید کنید. اگر امریکا از ما تعریف کند، باید فکر کنیم که چه خدمتی به او کردهایم! در تاریخ هم میبینیم وقتی انگلستان از دولت ایران در سال ۱۳۳۲ تعریف کرد، به خاطر قرارداد نفتی کنسرسیوم بود. طی آن قرارداد، مقدار نفت تولیدی ایران و تعیین قیمت آن در اختیار کنسرسیوم بود. با چنین وضعیتی استقلال به چه معناست؟ نفت ایران دوباره در اختیار انگلیسیها و امریکاییها و کفتارهای کوچکتری که دنبالهرو آنها بودند، رفت. این چه قراردادی بود که دکتر امینی در زمان سرلشگر زاهدی بست؟ این مطالب تاریخی را بخوانید. واقعاً استقلال ما در چه مقطعی ایجاد شد؟ زمانی که انقلاب پیروز شد. زمانی که حضرت امام در بهشتزهرا (س) فرمودند: من در دهان این دولت بختیار میزنم، من دولت تشکیل میدهم! حملاتی که به اندیشه فدائیان اسلام میشود، از سوی جریانات استعماری است.
در واقع نفت هم نه در سال ۱۳۲۹ و از سوی دکتر مصدق که عملاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی ملی شده است، اینطور نیست؟
بله. نفت پس از پیروزی انقلاب ملی شد نه در زمانی که دکتر امینی و سرلشکر زاهدی طی کنسرسیوم آن را به غربیها بخشیدند. در ۱۶ اسفند سال ۱۳۲۹ رزمآرا کشته شده و در ۲۴ اسفند همان سال دکترمصدق ماده واحدهای تحویل مجلس داد که طی آن نفت ایران در سراسر کشور ملی اعلام شود. چون در همان دوره تودهایها معتقد بودند که باید نفت جنوب ملی شود. با این همه در آن ۲۸ ماهی که نفت ایران ملی اعلام شد، ما از سوی انگلیسیها محاصره اقتصادی و تحریم شدیم. حتی شرایط به گونهای پیش رفت که انگلیسیها قصد داشتند چتربازانشان را برای حمله در جنوب کشور پیاده کنند، ولی نتوانستند. در عین حال دکتر مصدق همچون گذشته که با مذهبیون همراهی داشت به تکروی افتاد؛ لذا فدائیان اسلام آیتالله کاشانی و جبهه ملی هر کدام به یک طرف رفتند و آن جمع متفرق شد. در همان روزگار شهید نواب صفوی به زندان افتاد و نهایتاً شرایط به گونهای رقم خورد که دولت مصدق ازسوی چند تانک که به خیابان آمده بودند، ساقط شد! پس از بازگشت شاه نیز همان سیاست قبل اجرا و قرارداد کنسرسیوم منعقد شد. با انعقاد قرارداد کنسرسیوم هم ما به همان شرایط قبل بازگشتیم.
اسفندماه موسم ملی شدن نفت است. در عین حال این رویداد، مرهون واقعه حذف رزم آراست. بسترهای اعدام انقلابی نامبرده، چگونه مهیا شد؟
خیلی روشن است. اگر رزم آرا از بین نمیرفت، نفت هم ملی نمیشد. این امر مورد اذعان مصدقیهای صادقی، چون آیتالله طالقانی هم قرار گرفته است. رزمآرا کسی بود که در صحن مجلس شورای ملی گفت: ملت ایران حتی نمیتواند لولهنگ بسازد، باید نفت را به انگلستان بدهیم؛ لذا در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، شهید استاد خلیل طهماسبی در مسجد شاه با سه گلوله رزمآرا را کشت. آن روز من هم در مسجد شاه بودم، اما شهید خلیل طهماسبی را نمیشناختم. در همان شبی که رزمآرا اعدام شد، میبینیم که تمام خبرگزاریها این خبر را مخابره کردند که قیمت سهام شرکت نفتی بریتیش پترولیوم ۱۰درصد در تمام بورسها تنزل پیدا کرده است. چرا؟ چون رزمآرا مانعی در برابر ملیشدن نفت بود. روز پنجشنبه هم روزنامه «نبرد ملت» که صدای فدائیان اسلام بود، نوشت: «رزمآرا به جهنم رفت و سایر خائنین به دنبال او رهسپار میشوند!.» ۱۸ اسفندماه نیز شهید نواب صفوی در نامهای به نمایندگان مجلس مینویسد: «چنانچه به ملیشدن نفت رأی ندهید، سرنوشت رزمآرا را خواهید داشت!.» از همین روی همان مجلسی که به رزمآرا ۹۱ رأی موافق داد به اکثریت آرا ملیشدن نفت را تصویب کرد. در همان مجلس بود که دکتر مصدق به رزمآرا گفت: «تیمسار از اینجا بیرون برو، اینجا خانه ملت است، اینجا پادگان نیست!.» حسین مکی - که از اعضای شاخص جبهه ملی بود- میگوید: «پس از این رویارویی، در گوش دکتر مصدق گفتم الان وقت غش است! دکترمصدق هم خود را به غش زد و من هم به مردم گفتم پیشوا غش کرده است!.» میدانید که دکترمصدق هر وقت شرایط را حساس میدید غش میکرد! این مسئله باعث شد تا رزمآرا از مجلس بیرون برود. چگونه بعد از این جریانات نفت ملی اعلام میشود؟ چون رزمآرا از سوی فدائیان اسلام از میان برداشته و در ۲۴ اسفند، لایحه ملی شدن نفت در مجلس تصویب میشود. در ۲۹ اسفندماه هم مجلس سنا آن ماده واحده را تأیید میکند. شاه هم در اثر فشار افکار عمومی مجبور میشود طرح ملی شدن نفت را امضا کند. باید تاریخ بخوانیم تا بدانیم علت این مخالفتها با شهید نواب صفوی چیست. البته قبل از رزمآرا، فدائیان اسلام عبدالحسین هژیر را از میان برداشتند. او وزیر دربار بود و صندوقهای رأی مجلس شانزدهم را عوض کرد! به دستور وی، صندوقها به اداره فرهنگستان - که امروز وزارت ارشاد است- برده شد و اسامی منتخبین تغییر کرد. بعد هم همانند همان صندوقها را به مسجد سپهسالار آوردند. با این اقدام، اسم کاندیداهای جبهه ملی از صندوق بیرون نیامد؛ لذا دکتر مصدق اعلام کرد در انتخابات تقلب شده و من به احمدآباد میروم! دکتر مصدق، دکتر بقایی، حسین مکی، ابوالحسن حائری زاده، عبدالقدیر آزاد، علی شایگان و محمود نریمان کسانی بودند که آیتالله کاشانی - که آن زمان در لبنان تبعید بود- به مردم توصیه کرده بود تا به آنها رأی دهند. نواب صفوی هم در واکنش به تقلب صورت گرفته اعلام کرد: «ما عکسالعمل نشان میدهیم!.» لذا شهید سیدحسین امامی در دوازدهم محرم سال ۱۳۲۸ و در مسجد سپهسالار هژیر را با شلیک سه گلوله از پای درآورد. با این اتفاق شاه ناچار شد که انتخابات دور اول مجلس شانزدهم را باطل اعلام کند. در انتخابات مجددی که صورت گرفت نام کاندیداهای جبهه ملی از صندوقها بیرون آمد و به مجلس راه پیدا کردند. هیچ کس نمیتواند در واقعیت تاریخ دست ببرد. ببینید بر این کشور چه گذشته است! وقتی مصدق برخلاف قراری که با فدائیان اسلام گذاشته بود، دولت را اسلامی اعلام نکرد، نواب صفوی گفت: «من دکتر مصدق، آیتالله کاشانی و جبههملی را به محاکمه اخلاقی دعوت میکنم!.» لذا نواب بعد از این ماجرا، دستگیر و به مدت ۲۰ ماه زندانی میشود. او بعد از آنکه از زندان آزاد شد و دید در درون جامعه اختلاف است، اعلام کرد: «من دوره فترت را آغاز میکنم و فقط به تبلیغ دین میپردازم!.»
ایشان به چه دلیل، این رویکرد را برگزید؟
به خاطر اینکه بین شاه و دکترمصدق، اختلاف افتاده بود. شهید نواب صفوی میخواست ناظر بر اختلافات باشد و از هیچ کدام حمایت نکند تا ببیند اوضاع چگونه میشود. این شرایط نهایتاً به ۲۸ مرداد منتهی شد. پس از روی کار آمدن زاهدی، فدائیان اسلام تصمیم گرفته بودند تا او را از بین ببرد، ولی به دلایلی این کار انجام نشد تا اینکه حسین علاء روی کار آمد و تصمیم گرفت برای امضای پیمان نظامی به بغداد برود. در مراسم ترحیم سیدمصطفی کاشانی فرزند آیتالله کاشانی، مظفرعلی ذوالقدر به حسین علاء شلیک کرد، اما گلوله در لوله هفت تیر براونی ماند! در این شرایط ذوالقدر با ته اسلحه به سر علاء ضربه زد و شعار اللهاکبر سر داد، اما مأموران او را گرفتند. پس از آن شهیدان نواب صفوی، سیدمحمد واحدی، خلیل طهماسبی و من، پنج شب در خانه آیتالله طالقانی مخفی شدیم، اما سیدعبدالحسین واحدی و اسدالله خطیبی که به اهواز رفته بودند، دستگیر شدند. تیمور بختیار با هشت گلوله، سیدعبدالحسین واحدی را به شهادت رساند و اسداله خطیبی حدوداً سال بعد همراه با من که دستگیر شده بودم، در دادگاه محاکمه، ولی بعد آزاد شد. من هشت سال زندان کشیدم و از آن پنج نفر تنها فرد باقیماندهام. به همین جهت میگویم، تاریخ شفاهی فدائیان و نهضت ملی هستم. حتی یک روز در مناظره با یکی از آقایان ایشان گفت: آقای عبدخدایی، رفرنس شما برای این مسئله کجاست؟ گفتم من خودم رفرنس هستم، چون در بطن این جریانات بودم، من هنوز زندهام، بگذارید ما بمیریم بعد این چیزها را بگویید! من در جریان اعدام رزمآرا، ملیشدن نفت، دستگیری شهید نواب صفوی، پیمان نظامی بغداد و شهادت دوستانم بودهام. گاهی چنان فشار رسانهای میآورند و تهمت میزنند که انسان حیرت میکند! مثلاً سرتیپ مبصر که زمان دستگیری دوستانم را با مقطع دستگیری من قاطی کرده، به دروغ گفته ما نواب صفوی را به اتاق عبدخدایی فرستادیم! در حالی که من در سال بعد از تبریز به تهران آمدم و دستگیر شدم. من در ۲۰ شهریور ۱۳۳۵ دستگیر شدم. نواب صفوی هم در ۲۵ آبان ۱۳۳۴ دستگیر و در ۲۷ آبان ماه تیرباران شده است. من همراه با گروه دوم فدائیان اسلام - که ۱۰ نفر بودیم- محاکمه شدم. جالب است در حالی که من نوه عمه رئیس دادگاه بودم، حکم چهار سال زندان گرفتم و به باقی افراد، حکم سه سال زندان داده شد. همه آن ۹ نفر هم در دادگاه تجدیدنظر به سفارش آیتالله بروجردی آزاد شدند، ولی حکم من به هشت سال افزایش یافت! چهار سال و نیم من را به زندان برازجان با گرمای ۵۴- ۵۵ درجه فرستادند! تنها کسی که در آن زندان سیاسی نماز میخواند، من بودم. بعد از اینکه آزموده عوض شد، با سفارش آیتالله طالقانی به برادر سرتیپ صدوقی دادستان ارتش و با هزینه خودم به تهران برگشتم. هزینه بازگشتم را هم یکی از مراجع تقلید تقبل کرده بود. ایشان ۸۰۰ تومان برای من فرستاد و من ۹ روز همراه دو ژندارم در راه بودم. با توجه به اتفاقاتی که بر من گذشته است، زنده ماندنم یه افسانه میماند. حجتالاسلام والمسلمین سیدجعفر شبیری زنجانی فرزند مرحوم آیتالله سیداحمد زنجانی به من میگوید: «خدا تو را زنده نگه داشت که این تاریخ مخدوش نشود.»
از دیدگاه شما اینک چه میزان از آرزوهای شهید نواب صفوی جامه تحقق پوشیده است. آیا آنگونه که برخی ادعا میکنند، شرایط کنونی مورد قبول وی بود؟
نه او این شرایط را نمیخواست! ببینید از وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، در مقاطع متنوعی میان نظام و حاکمیت فاصله افتاد. نظام در پی ایجاد امری است و حاکمیت میخواهد چیز دیگری را عملی کند! محتوای این نظام چیزی جز اندیشههای امام خمینی (ره) نیست. ایشان فرمودند: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر»، اما آقای بنیصدر به عنوان نماد حاکمیت چه میگفت؟ و چرا کنار رفت؟ در حالی که همه نوع خدمت و سمتی هم از جمله فرماندهی کل قوا به او سپرده شده بود. با این حال او فرار کرد، چون نمیخواست و نمیتوانست منویات نظام را پیاده کند. یا مثلاً ملیگراها نمیخواستند که دستورات اسلام پیاده شود؛ لذا میبینیم که حضرت امام با صراحت فرمودند: ملیگرایی مخالفت با اسلام است. مگر در طی این دههها این ما بودیم که توانستیم دشمن را از بین ببریم؟ رهبری این مملکت فردی پاکیزه و قانع است، نه هواپرست است و نه ثروتاندوز. هر جا توفیق داشتهایم، مدیون اوست. رهبری توانسته کشور را در شرایطی نگه دارد که هیچ کس جرئت حمله به آن را نداشته باشد. باقی مسئولان چطور؟ بدنه حکومت دست چه کسانی است؟ آیا میتوان به همه آنها نمره قبولی داد؟ آقای مهندس بازرگان با همه پاکیای که داشت، گفت: مردم به خانههایشان بروند، انقلاب تمام شده است. در حالی که رهبری انقلاب بعد از ۴۵ سال هنوز میگویند انقلاب تمام نشده است و ما در مسیر حرکت به سوی تمدن اسلامی هستیم. حقیقت را هم میگوید، ما هنوز به آنچه مدنظرمان بوده، نرسیدهایم. مگر حضرت علی (ع)، تماماً به آنچه در نظرش بود، رسید؟ ائمه ما همگی شهید شدند. امام حسین و ۷۲ نفر از یارانش شهید شدند، واقعه کربلا به وجود آمد. قیام سادات علوی برای ایجاد حکومت اسلامی به نتیجه نرسید. دعا کنید خداوند به این رهبری عمر دهد که بتواند به اهداف اسلام هرچه نزدیک و نزدیکتر شود. همانطور که شهید نواب صفوی میگفت اجرای مو به موی احکام اسلام و همانطور که بعدها حضرت امام خمینی میفرمود: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر. محتوای هر دو شعار یکی است. یکی در قامت یک طلبه آرمانگرا و دیگری در کسوت یک مرجع بزرگ تقلید و آگاه به زمان. اگر نواب صفوی از نظر تحصیلات و تجربه در رده حضرت امام بود و مثل ایشان زمان را میشناخت، چه بسا پیروزی انقلاب ما سالها پیش اتفاق میافتاد، اما چنین نشد و او شهید شد. آرمان او از سوی یک مرجع بزرگ محقق شد و اینک پس از سالها، بوقهای تبلیغاتی کفر علیه او حضرت امام، رهبر انقلاب و پیمایندگان این راه است.